به گزارش خبرنگار
حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ جوان کسی است که مرحلهای به نام بلوغ را پشت سر گذاشته و تغییری کلی پیدا کرده است،؛ زیرا از دنیای بدون دغدغه کودکی خارج و به دنیای پرمسئولیت بزرگسالی وارد شده است. جوان شخصی است که دوره ناتوانی کودکی را پشت سر گذاشته و دوره سستی و ناتوانی دیگری به نام پیری را پیش رو دارد. لذا بهترین، فعالترین و شادابترین دوره عمر هر انسانی دوره جوانی است.
حضرت علیاکبر (ع) در جوانی با ویژگیهای اخلاقی و رفتاری خود نگاه انبوه جوانان را به سوی خود جلب میکرد. آنچه در این فراز از داستان او گفته میشود، نکتههایی است که بیتردید با مطالعه و رد شدن تأثیری بسزا نخواهد داشت، از این رو، باید از سر صبر و تامل بیشتر مطالعه و مرور کنیم و به خاطر بسپاریم.
علیبنالحسین (ع) صفات جد خود را میدانست، از این رو، هماره در آینه اخلاق و رفتار او نظر میکرد و خود را بدان صفات میآراست. به هنگام جوانی در میان جمع و با دوستان خود، گشادهرو و شادمان بود.
ولی در تنهایی اهل تفکر و همراه با حزن بود. علاقه فراوانی به خلوت با خدای خود و پرداختن به راز و نیاز و گفتگو با خالق هستی داشت. در زندگی آسانگیر، ملایم و خوش خو بود، نگاهش کوتاه مینمود و به روی کسی خیره نمیشد. بیشتر اوقات بر زمین چشم میدوخت و با بینوایان و فقرا که از نظر ظاهری در جامعه و نگاه دنیاطلبان احترام چشمگیری نداشتند. نشست و برخاست میکرد، با آنان همسفره میشد و با دست خود در دهانشان غذا میگذارد. اصالتهای فکری و استواریهای روحی، وی را چنان کرده بود که هیچگاه و از هیچ حاکمی هراس نداشت.
هرگز عیبجویی نمیکرد و از مداحی نابجا و شنیدن چاپلوسی افراد دوری میکرد. تمامی انسانها را بندگان خدا میدانست و از تحقیر آنان خودداری میورزید. در طول عمر خویش به کسی دشنام نداد و ناسزا نگفت. از دروغ تنفر داشت و صداقت و راستگویی شیوه همیشه او بود. بخشنده بود و آنچه به دست میآورد، به دیگران به ویژه نیازمندان انفاق میکرد. هرگاه کسی هدیهای به او تقدیم میکرد، با گشادهرویی میپذیرفت. اگر فردی مهمانی داشت و او را دعوت میکرد، میپذیرفت. به عیادت بیماران میرفت، هر چند خانه بیمار در دورافتادهترین نقطه شهر باشد. در تشییع پیکر مردگان حاضر میشد و هیچ یار از دست رفتهای را تنها نمیگذاشت.
برای همسالان برادری مهربان و برای کودکان پدری پرمحبت بود و مسلمانان را مورد لطف و عطوفت خویش قرار میداد. امور دنیوی و اضطرابهای مادی او را متزلزل نمیساخت.
زندگی علی ساده و بیپیرایه بود و در آن از تجمل، اسراف و تبذیر اثری دیده نمیشد. آنان که اخلاقی نیکو و فضایلی شایسته داشتند، همیشه مورد تکریم و احترام وی بودند و خویشاوندان از صله او بهرهمند میشدند. از صبری عظیم برخوردار بود و از هیچ کس توقع و انتظاری نداشت.
در میدان رزم سلحشوری شجاع، نیرومند و پرتوان بود و انبوه دشمن هرگز او را بیمناک نمیساخت. در اجرای عدالت و دفاع از حق، قاطع و استوار بود. به یاری محرومان و مظلومان میشتافت و در برابر ظالمان میایستاد تا حق را به صاحبش برنمیگردانید، آرام نمیگرفت. به دانشاندوزی و فراگیری معارف اهمیت زیادی میداد و همواره پیروان خود را از جهالت و بیخبری باز میداشت.
به پاکیزگی و آراستگی علاقهای وافر داشت و این صفت از دوران کودکی در او دیده میشد. از این رو هماره بر تمیزی لباس و بدن اهتمام میورزید.
بسیار فروتن بود و از تکبر نفرت داشت و اکثر اهل جهنم را گردن فرازان و سرکشان میدانست. نه تنها بر انسانها بلکه بر حیوانات نیز شفقت داشت و با مهربانی و ملایمت و انصاف با آنان رفتار میکرد.
آنان که قیافه ظاهری و سیمای به نور نشسته علی را دیدهاند، چهره وی را این گونه ترسیم کردهاند: قیافهاش بسیار با ابهت بود و چون ماه تابان میدرخشید. به زیبایی و پاکیزگی آراسته بود. از چهار شانه بلندتر و از بلند کوتاهتر. رنگی روشن و به سرخی آمیخته و چشمانی سیاه و گشاده با مژههایی پرمو داشت، گونههایش هموار و کمگوشت بود، مویش نه بس پیچیده و نه بسیار افتاده مینمود. از سینه تا ناف خط موی بسیار باریک داشت، اندامش متناسب و معتدل و سینه و شانهاش پهن بود.
سرشانههایش از هم فاصله داشت. پشتی پهن داشت، جز ران و ساق که زیر مفصلها است، استخوانهای بند دستش کشیده و کفی گشاده و بخشنده داشت. دو پنجه دست و پایش قوی و درشت و انگشتها کشیده و بلند و دو کف پا از زمین برآمده بود. به سرعت راه میرفت و هنگام راه رفتن چنان بود که گویی از زمین سراشیب فرود میآید یا از روی سنگی به نشیب میرود. چون به طرف کسی برمیگشت با تمام بدن بر میگشت. دیدهاش فروهشته و نگاهش به زمین بود تا به آسمان.
بینیاش قلمی کشیده و باریک و میانش برآمدگی داشت و نوری از آن میتافت.
دهانش نه بسیار کوچک و نه بزرگ بود. دندانهای زیبایش سفید، براق و نازک بود. گردنش در صفا و نور و استقامت نقرهفام بود، بوی مشک و عنبر از او بلند بود.
پارهای از مورخان این ویژگیها را برای جد وی نگاشتهاند; اما علی را در این خصوصیات همانند دانستهاند.
با این ویژگیهای روشنیآفرین به خوبی میتوان او را شناخت، وی علیاکبر پور والای امام حسین(ع)است. جوانی زیبا که همانند جد خود رسول خدا (ص) در سیرت، سپید و در صورت، آسمانی مینمود و هماره یاد و نام پیامبر (ص) از چگونگی سخن گفتن و یا راه رفتن و دیگر برخوردهای اجتماعی اخلاقی او میتراوید. از این رو، امام حسین(ع) او را شبیهترین مردم حتی نسبت به خود در خلقت و آفرینش، اخلاق و صفات روحی، گفتار و آداب اجتماعی به رسول خدا (ص) معرفی میکرد.
آنان که با صورت دلربای پیامبر (ص) و صدای پرچاذبه آن حضرت آشنا بودند، آنگاه که علی از پشت دیوار زبان به سخن میگشود، گویی صدای رسول اکرم (ص) را میشنیدند.
گاهی که اباعبدالله (ع) برای صوت قرآن جد عزیزش دلتنگ میشد، به علی میفرمود: علی جان! برایم قرآن بخوان تا از آن لذت و بهره برم.
کلام شیرین، بیان روان، ادب بسیار در برابر پدر و مادر، اطاعت بیچون و چرا از مقام ولایت و دلدادگی به حقیقت، برگی دیگر از زندگانی زرین علیاکبر بود. این ویژگیها چون با فروتنی او همراه میشد، نگاه تحسینآمیز همگان را به دنبال داشت.
روایاتی در باب جوان و جوانی
پیامبر اکرم (ص): ای اباذر! هیچ جوانی به خاطر خدا، دنیا و سرگرمیهای آن را کنار نگذاشت و جوانی خویش را در راه طاعت خدای پیر نکرد، جز اینکه خداوند پاداش72 صدیق بسیار راستگو را به او عطا فرماید.
پیامبر اکرم (ص): بهترین جوانان شما کسی است که به پیران (از لحاظ تجربه و دوراندیشی) شبیه گردد.
حضرت علی(ع): کسی که در کودکی دانش نیاموزد، در بزرگی پیشی نمیگیرد.
حضرت محمد(ص): توبه نیکو است ولی برای جوانان نیکوتر است.
حضرت علی(ع): ای گروه جوانان آبروی خویش را با ادب حفظ کنید و دین خود را با علم و دانش محافظت نمائید.
حضرت علی(ع): دو چیز است که برتری آنها را تنها کسی که آنها را از دست داده باشد، میداند. آن دو عبارت است از: جوانی و عافیت.
انتهای پیام/