به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، تا همین چندی پیش، پروژههای خودانجام (do-it-yourself) به حوزه مکانیک چوب و کسانی که با چند و چون کار با چوب آشنایی داشتند محدود میشد و کار با رایانه و فناوریهای زیستی به کارشناسان این حوزهها واگذار شده بود، اما در اوایل دهه 1350/ 1970، ورود ریزپردازندههای ارزانقیمت به بازار، جرقه رقابت برای ساخت نخستین رایانههای شخصی قابل فروش را زد و در اواسط دهه 1360/ 1980 فناوریای که زمانی رقابت بر سر آن محدود به دانشگاهها و مراکز کوچک تحقیقاتی بود، به حوزه کاری برنامهنویسی برای کودکان تبدیل شد.
اما همه اینها چه ارتباطی با خودانجام شدن زیست فناوری دارد؟ یک ارتباط همهجانبه! با آغاز عصر اینترنت که جرقه آن را دو نسل سازنده رایانه و برنامهریز آن زدند، روحیات جدیدی نیز شکل گرفت که مبنای آن را فناوری خودانجام ـ بر پایه عشق به خلاقیت و پیشرفت ـ و مجموعهای از ایدهها و ابزارهایی تشکیل میداد که آزادانه به اشتراک گذاشته میشدند.
بیوهکرها و آینده فرابشری «هکرهای اخلاقی» بسرعت گسترش یافتند و شروع به هک کردن همه چیز ـ از زندگی گرفته تا مغزهای ما ـ کردند. آنها از خودشان میپرسیدند زیستشناسی و اطلاعات زیستی ما چه تفاوتی با سایر زمینههای علمی دارد؟ چرا ما باید سرنوشت خود را به تصادف و ژنتیک بسپاریم؟ اگر علم نوعی قدرت است، آیا برابری اجتماعی اقتضا نمیکند که این قدرت تا حد ممکن به مردم سپرده شود؟
دسترسی هرچه بیشتر به فناوری ارزانقیمت و دانش و جامعهای که در بستر وب شکل گرفت، باعث شد گروه کوچک اما پیشرونده بیوهکرها ـ هکرهایی که اقدام به تغییر ساختار زیستی بدن انسان میکنند ـ علوم سایبرنتیک و ژنومیک را به حوزهای فراتر از سالنهای اختصاصی و بسته دانشگاهها بکشاند، اما سوالی مطرح است که آیا بیوهکرها به مردمیکردن علم کمک میکنند یا عامل ایجاد جریانی غیرقابل کنترل هستند؟
اگر از پیشرفت فناوری، ایجاد معادل زیستی «ماشینهای پرنده» را انتظار دارید، هیچ چیز مانند ترانس هیومانیسم (فرابشر) یا این ایده که نسل بشر میتواند یا باید از علم و فناوری برای فراتر رفتن از محدودیتهای ذاتی جسمی و ذهنی انسان استفاده کند، این انتظار را برآورده نخواهدکرد. در خودِ کمّی (the quantified self ) یا دنیایی که در آن به طور بالقوه میتوان تقریبا هر عنصر زندگی، چه جسمی و چه ذهنی، را با استفاده از ساعتهای هوشمند یا ابزارهای مشابه آن اندازهگیری کرد، شاید بتوان ردپایی از ترانس هیومانیسم را یافت، اما اینها نمیتوانند برای بیوهکرها راضیکننده باشند. درواقع بیوهکرها به دنبال ایجاد حالتهای جدیدی از وجود انسانی هستند ؛ انسانهای نیمه رباتی که مغزهای انسانی را در بدنهای مکانیکی جای دادهاند.
سر و کله بیوهکرها از کجا پیدا شد؟ واژه سایبرنتیک نخستین بار، در سال 1327/ 1948 از سوی نوربرت وینر ریاضیدان آمریکایی (1964ـ 1894) و درنتیجه تحقیقات او در زمینه نظریه اطلاعات و بازخورد سیستمها ارائه شد. در سال 1339/ 1960 مانفرد کلینز، مخترع و دانشمند، این ایده را ارائه کرد که با استفاده از داروها و پیشرفتهای مکانیکی میتوان زندگی در فضا را امکانپذیر ساخت و در همراهی با ناتان کلاین، واژه سایبورگ ـ Cyborg کوتاه شده دو واژه «ارگانیسم سایبرنتیک» ـ را ابداع کرد. نیم قرن بعد، افرادی مانند لفت آنونیم و کوین وارویک، دانشمندان سایبرنتیک از دانشگاه ریدینگ انگلستان، زمزمههای فراتررفتن از کاشت حلزون و پمپ انسولین (دستگاهی الکترونیکی، مکانیکی و هیدرولیکی که طبق الگوهای معین در زمان و مقدار تعیین شده به زیر پوست بیمار دیابتی انسولین تزریق میکند) سردادند تا اقداماتشان آغازی برای آینده سایبورگی باشد.
وارویک کار را با ایمپلنت میکرو تراشهRFID آغاز کرد که میتوانست قفل در را باز کند. این دانشمند انگلیسی که معتقد است انسان به مرحله کهنگی رسیده است، سال 1377/ 1998 در جریان یک عمل جراحی، قطعهای را در بازوی خود کارگذاشت که به او امکان میداد هنگام عبور از راهروها و دفاتر دانشگاهی که در آن کار میکرد، بدون اینکه انگشت خود را تکان دهد، درها را باز کرده و چراغها و سیستمها را روشن کند. همچنین با ایجاد این «دست رباتیک»، امکان به اشتراک گذاشتن تجربیات حسی وی با همسرش در آن سوی اقیانوس اطلس، که او هم دارای حسگر مشابهی در بازوی خود بود، فراهم شد. چنین فناوریهایی در زمینههای متعدد پزشکی و غیرپزشکی ازجمله در عملیات حضور از راه دور توسط رباتها یا فناوری ارتباط مغزها، کاربردهای بالقوه متعددی دارند.
جامعه بیوهکرها که علاقهمندان و دانشجویان را اغلب با کمک مربیان حرفهای وارد حوزه تحقیقات زیستی میکند، در دهه 1389/ 2010 کار خود را آغاز کرد. تا سال 1392/ 2013 این گروهها به حدود 40 گروه علمی ـ شهروندی مستقل توسعه یافت که نیمی از آنها در ایالات متحده فعالیت میکنند. این گروهها علاوه بر هدایت فعالیتهای محلی در زمینه زیستدانش (Bioscience)، در تلاشهای گستردهتر به منظور آموزش ژنتیک و زیستشناسی به افرادی از همه سنین مشارکت دارند.
به سوی آینده سایبورگی این جمله مهاتما گاندی که: «تغییری ایجاد کنید که آرزو دارید آن را در جهان شاهد باشید» جمله ترغیبکنندهای است، اما هکرها، ابعاد کاملا جدیدی به مفهوم این جمله دادهاند. بیوهکرها که بیصبرانه منتظر آینده فرا انسانیای هستند که اقتصاددانان و دانشمندان آن را پیشبینی میکنند، با وجود ریسک بالا به کاشت و ابزارهای ساخته شده و آماده مصرف در بدنهایشان اقدام کردند. محبوبترین کاربرد این تکنیک ـ کاشت آهنربا در نوک انگشتان ـ را در نظر بگیرید.
بیوهکرها مدعی هستند این کاشت، فرد را قادر به حس کردن میدانهای مغناطیسی میکند. این هک زیستی دروازهای به روی ایدههای تازهای است که برش بافتهای سالم و کاشت اشیای خارجی در آنها را ارائه میکنند.
کسانی که این تکنیک را به کار میبرند، میدانند بدون بیهوشی از راه قانونی، پایانههای عصبی سرانگشتان (یا لبها)، که این مناطق را برای کاشت مناسب میسازند، صدمات زیاد میبینند و حتی خطر مرگ را نیز ایجاد میکنند. خطر دیگر، کاشتهایی است که از نظر زیستی به صورت نادرست انجام میشوند. ارائه نکردن یک شیء یا ابزار استریل و ضدآب که از نظر شیمیایی واکنشدهنده نباشد، میتواند هر چیزی ـ از پاسخ سیستم ایمنی تا قرارگرفتن در معرض موادسمی یا عفونت را که نتیجه آن بستریشدن در بیمارستان، مرگ، آسیب اندام یا آسیب عصبی است ـ را درپی داشته باشد.
با این حال روحیه ماجراجویانه برخی بیوهکرها آنها را به ساخت حسگرها و ابزارهای الکترونیکی واداشته است که پوشیدنی هستند، با این امید که بتوانند درنهایت این ابزارها را با اندازههایی مینیاتوری در درون اندامها بکارند. ازجمله این ابزارهای پوشیدنی میتوان به کلاه الکتریکی که قشر جلویی مغز را تحریک میکند، مچبندی که درجهت شمال مغناطیسی به ارتعاش درمیآید و دستگاهی که با ایمپلنت مغناطیسی کار کرده و نوعی انعکاس صدا ارائه میکند، اشاره کرد.
در سال 1392/ 2013 یک گروه کوچک اما رو به رشد از بیوهکرها، بسته بیوسنسوری بسیار اساسی را در زیر پوست ساعد یکی از اعضای خود کاشت. این سنسور که اطلاعات مربوط به دمای بدن فرد را در طول یک هفته به یک گوشی هوشمند هماهنگسازی شده بلوتوث میکند، تائیدی بر ساعتهای هوشمند داخلی است که روزی خواهند توانست اطلاعات مربوط به سنجشهای زیستی مانند ضربان قلب، دمای بدن، فشار خون و قند خون را در کنار اطلاعات رایجتری مانند زمان و پیامهای متنی نمایش دهند.
زیستدانش به کدام سمت حرکت میکند؟ پروژههای بیوهکرها میتواند آزمایشهای ژنتیکی و پیرایش دیانای، برنامهریزی مجدد باکتریها یا ایجاد ماشینهای مهندسی ژنتیک را شامل شود. بیوهکرها همچنین روی باکتریهای دهانی که کار آنها خوردن پلاکها و محکم کردن دوباره دندانهاست، ارگانیسمهایی که آرسنیک را در آب شناسایی میکنند و باکتریهایی که سلولهای سرطانی را میکشند، کار میکنند. با ارزانتر شدن ابزارهای مورد نیاز و تبدیل مراحل کار به یک روند معمول، زیستفناوری به یک زمینه قابل دسترس برای طیف گستردهتری از مردم تبدیل شده، اما واقعیت این است که حرکت زیستدانش به سمت حوزه عمومی جامعه، در کنار مزایایش خطرات بالقوهای را به همراه خواهد داشت. با به حاشیه رفتن رویکردهای روشمندتر آکادمیها و محیطهای دانشگاهی، بیوهکرها حرکت سریعتری یافتهاند و در این حرکت، به سمت اکتشاف حوزههایی پیش میروند که شاید از نظر دانشمندان غیرقابل انتشار باشند. در این حرکت سریع همچنین، خطر رفتن به سمت حوزههایی از زیستشناسی و فیزیولوژی وجود دارد که هنوز کاملا شناخته شده نیستند. درنهایت گروههای حرفهای و آماتور نیازمند همکاری و گسترشدادن بهترین دستاوردهای خود خواهند بود. زیستدانش خودانجام، همچنین پرسشهایی را در زمینه اخلاقیات و رفاه عمومی مطرح میکند، اما اقدامات بیوهکرها هر پیامدی که داشته باشد، دانش عمومی را در این زمینه علمی گسترش داده و نگرانیهای بجا در مورد طبیعت خاص تحقیقات ژنتیک را ابراز خواهد کرد.
منبع:جام جم
انتهای پیام/