سوز عاشق اگر چه بیشتر است
علتش گریه زاری سحر است
گریه کن دست بر سرت بکشد
یار ما دوستدار چشمتر است
هر چه کردی بگو و عذر بخواه
اعتراف تو منشاء اثر است
همت ترک معصیت نکنی
توبه هایت تمام بی اثر است
ای خدا تا نیامده رمضان
عفو کن آبروم در خطر است
منِ افتاده را بلندم کن
جای افتاده گوشهی گذر است
بیشتر از همه گنهکارم
بیشتر از هر آنکه دور و بر است
این دلم سنگ شد قبول، ولی
دل من خوش به چهارده نفر است
جور من را کشیده است حسین
کار کودک به گردن پدر است
به همان لحظهی غم انگیزی
که پدر پیش پیکر پسر است
به تنی که هزار پاره شده
به تنی که بدون بال و پر است
به اذان گوی بی گلوی حرم
به رسولی که سخت محتظر است
روی نی پیکری بلند شده
آه پیغمبری بلند شده
بعد هر ضربهای زد شمشیر
نالهی خواهری بلند شده
این طرف گریه گریه از آنسو
خندهی لشگری بلند شده
دشت را هر چه گشت بابا دید
علی اکبری بلند شده
اولین بار پای جسم علی
قسم معجری بلند شده
آبروی حرم ز. جا برخیز
نور چشم ترم ز. جا برخیز
..
مثل آیینه صفا میخواهم
دیر یا زود جلا میخواهم
چند وقتی است که بی حال شدم
مختصــر حــال دعــا میخواهــم
مثل دشتم... برهوتم... خشکم
تشنه ام، آب بقا میخواهـم
دل بیمار تــو را مــی طلبدای طبیب از تو دوا میخواهم
کمـــرم خــم شــده از بــار گنـــاه
بی سبب نیست عصا میخواهم
ذرهای شرم و حیا هم بد نیست
ذرّهای شـرم و حیا میخواهــم
در بیابـان طلـب گـم شـده ام
چه کنم؟ قبله نما میخواهم
خودمانیم ... چه بی معرفتم
کـه فقـط راهنمـا میخواهـم
گـر چه آلـوده و پستـم امـّا
عاجزانه ز. شما میخواهم
کــه مــرا در بغلــت جــا بدهــی
لطف بی، چون و چرا میخواهم
جمعهها میل پریـدن دارم
پر پرواز و هوا میخواهم
بهتر از کرب و بلا جایی نیست
سفــر کرب و بــلا میخواهــم
...
روزهداران مؤمنین آماده! من ماه خدایم
ماه روزه، ماه قرآن، ماه تسبیح و دعایم
ماه حق، ماه نبی، ماه علی مرتضایم
ماه خیل انبیاء و اتقیا و اوصیایم
تا رساند بر همه عالم پیامم را محمد
خوانده از آغاز شهر الله نامم را محمد
من گرامی ماه عفو و رحمت پروردگارم
روزهداران الهی را همه باغ و بهارم
باشد از شعبان امیرالمؤمنین چشم انتظارم
در دل شب انسها با حضرت صدیقه دارم
تا سحر گه بی قرار چشم گریان حسینم
هر شب و هر روز محو صوت قرآن حسینم
دامن سجاده گردد بزم اُنس یار با من
چشم مشتاقان بوَد تا صبحدم بیدار با من
نور بخشد شمع جمع محفل دادار با من
انس میگیرند مردان خدا بسیار با من
از نسیم آید سرود نغمۀ روح الامینم
همدم اشک و مناجات امیرالمؤمنینم
لحظهها تسبیح و، خوابِ روزهدارانم عبادت
روزهایم روزهای صدق و اخلاص و ارادت
یوسف زهرا حسن در نیمهام یابد ولادت
وز قدوم مادر زهرا مرا باشد سعادت
روزهداران را دهـم از سـاغر قـرآن حلاوت
ای خوشا آنکس که در من میکند قرآن تلاوت
ای خوشا آنکس که قدر لیلةالقدرم بداند
ای خوشا آنکس که اشک و معرفت در من فشاند
ای خوشا آنکس که شبها تا سحر بیدار ماند
در دل شب افتتاح و جوشن و بوحمزه خواند
من همان ظرف عنایات خداوند کریمم
روح میبخشد دعای یا علیُّ یا عظیمم
وای بر آنکس که در من حق نیامرزد گناهش
یا نگردد شسته از اشک شبی روی سیاهش
آنچنان باشد که حق محروم سازد از نگاهش
در مه رحمت بوَد آغوش شیطان، جایگاهش
-توشهای با خود نیارد تا خدا از او پذیرد
-میسزد از غصه در عید صیام من بمیرد
خوش به حال آنکه در من دامن دلبر بگیرد
در عروج خویشتن از زهد و تقوا پر بگیرد
در دل شبهای قدرم نیز قرآن سر بگیرد
روی در محراب کوفه، دامن حیدر بگیرد
ای خوش آنکو پرکند از اشک چشم نازنین را
تـا بشویـد فرق خـونین امیـرالمـؤمنین را
ای خوش آنکو در معاصی، احترام از من بگیرد
با دهان روزهاش هر روز، کام از من بگیرد
دامن وصل خدا را در صیام از من بگیرد
در عبادت رفعت و شأن و مقام از من بگیرد
من همانا سفرۀ مهمانی ذات خدایم
با تمام انبیاء از صبح خلقت آشنایم
«میثم» از هر لحظۀ من فیضها گردد نصیبت
روزه، دارو، ذکر، درمان، ذات حق گردد طبیبت
هست دامان تو هر شب دامن وصل حبیبت
هر نفس باشد دعای یـا حبیب یـا مجیبت
دوستت دارد خدا، گر تو خدا را دوست داری
صرف کن اوقات خود در روزه و شب زندهداری
انتهای پیام/