چرا از بین همه عبادات، خداوند تنها «روزه» را به صفت «برای من» مزیّن ساخته است؟ حجت الاسلام و المسلمین سید حسن آقا خمینی در نوشتاری به شرح این پرسش پرداخته است.

نتیجه روزه داری، از زبان حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدحسن‌‌خمینیبه گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، نکته حائز اهمیت که بسیار مورد توجه قرار گرفته، آن است که چرا از بین همه عبادات خداوند سبحان تنها «روزه» را به صفت «برای من» مزیّن ساخته است. علاوه بر این دو توجیه که ـ از میبدی و گیلانی ـ برای «الصوم لی» مورد اشاره قرار گرفت، از قرطبی نقل شده که می نویسد: «چون همه عبادات با یکی از احوالات آدمی مناسبت دارد، (مثلاً نماز همراه با حرکت است و حرکت از ویژگی های انسان است)، غیر از روزه که با صفت حق تعالی یعنی بی نیازی، نخوردن و نیاشامیدن مناسب است، آن را به خدای سبحان نسبت داده اند. در حالی که همه عبادات از آنِ خداست.» همین معنی مورد اشاره ابن عربی و شعرانی نیز واقع گردیده است.
 
ابن اثیر به نکته دیگری اشاره کرده و می نویسد: «در هیچ ملتی از ملل مشرک و بت پرست برای بت ها روزه نمی گرفتند، اگر چه برای بت ها نماز می خواندند و قربانی می کردند. و به همین جهت روزه تنها برای خداست و چون یک فرمان ویژه از جانب خداوند سبحان است و قبل از آن برای غیر خدا انجام گرفته است، خداوند می فرماید: «الصوم لی».
این گفته ابن اثیر به سبب آن چه استاد معظم آیت الله العظمی جوادی آملی نوشته اند مردود است. ایشان در تفسیر خویش (تسنیم، ج9، ص300) تصریح دارند که بت پرستان گاه برای بت های خویش روزه می گرفتند.
 
برخی دیگر نیز نوشته اند علت آن که فرمود: «الصوم لی و انا اجزی به» آن است که ثواب روزه دار قابل اندازه گیری نیست و جز خداوند کسی نمی تواند آن را معین کند و از همین رو آن را شخصاً بر عهده گرفت و موکول به ملائکه نفرمود.
 
شهید ثانی نیز بر همین علل تأکید دارد و همچنین مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان به این احتمالات توجه کرده و می نویسد: «روزه تنها عبادتی است که از «نفی» پدید آمده است و بقیه عبادات همانند نماز و حج از امور وجودی شکل گرفته اند و یا افعال وجودی در آن ها دخیل است. و این در حالی است که افعال وجودی برای اظهار عبودیت عبد و ربوبیت پروردگار کامل نیستند، چراکه همه آن ها نقص مادی را همراه دارند و به نوعی نیز انیت عبد را در بر دارند و ممکن است برای غیر خداوند نیز در آن ها نصیبی باشد چنانکه ریا در آن ها راه دارد در حالی که «نفی» تنها بین عبد و رب است و به حسب طبع اولی کسی را از آن اطلاعی نیست.
 
روشن است که عبارت ایشان ناظر به آن روزه ای است که از «سُمعه» خالص باشد. چرا که روزه نیز اگر همراه با سمعه باشد، می تواند آغشته به ریا گردد. البته سمعه (رساندن به گوش مردم و مطلع کردن آن ها) از امور وجودی است و طبیعی است که ضرری به استدلال مرحوم طباطبایی نمی زند.
 
در این جا نکته ای است که لازم است به آن اشاره نماییم:
چنانکه امام خمینی در چهل حدیث اشاره می کند، ریا، گاه برای نفس خود آدمی است و انسان گاه خویشتن را می فریبد، بسیار اتفاق می افتد که عملی را ما در خلوت خویش انجام می دهیم ولی ذره ای بوی الهی در آن نیست، و بسیار ریاضت ها می کشیم که به گمان خویش در مسیر خداست ولی در حقیقت تنها برای شادمان ساختن نفس خویش است. و به این حساب ریا در روزه نیز راه دارد حتی اگر آمیخته به سمعه نشود.
 
پس چنان که به نظر می رسد نمی توان گفت «در بین عبادات فقط روزه به صفت «الصوم لی» مزیّن گشته چرا که ریا در آن راه ندارد.» همینطور به نظر می رسد نمی توان به آن چه از ابن عربی نقل شده، تکیه کرد. چرا که اگر چه روزه امری عدمی است و سایر عبادات دارای اعمال وجودی هستند، ولی تکیه بر این که «صوم صفت صمدانیت است که عبارت است از تنزّه بی نیازی نسبت به اکل» (الفتوحات المکیة، ابن عربی، ج1، ص258)، برای آن که بگوییم تنها صوم است که شأنیت صفت «الصوم لی» را دارد، تمام نیست چرا که این نگاه اگر چه به تنزیه حق توجه دارد، ولی از حقیقت وجود که ظلّ خدای سبحان است چشم می پوشد. چگونه است که «صمدانیت» باعث صفت «الصوم لی» می شود ولی قیّومیت و رحمانیت که در صلاة و صدقه است نمی تواند چنین صفتی را پدید آورد.
 
مرحوم سید حیدر آملی درباره این انحصار، نظری دیگر دارد. این عارف شیعی می نویسد:
«عارف باید از مشاهده افعال غیر خدا امساک کند، تا به مقام توحید افعالی برسد. [هرچیز را فعل خدا بداند و بپذیرد که هیچ چیز در عالم جز خدای سبحان مؤثر نیست]، سپس از مشاهده صفات غیر خدا چشم بپوشد تا به مقام توحید صفاتی برسد [هر جمال و صفتی را متعلق به حق تعالی بداند] و سپس از مشاهده هر وجودی غیر از خدا امساک کند تا به مقام توحید ذاتی برسد که هدف از هر سلوکی است بلکه هدف هر وجودی همان است و چنین روزه داری روزه حقیقی گرفته است و از غیر خدا به طور کلی امساک کرده است.
 
این، آن روزه ای است که درباره آن وارد شده است: «إنّ کل حسنة بعشر امثالها الی سبعمائة ضعف الا الصیام فانه لی و انا أجزی به» (مستدرک الوسائل، نوری، ج7، ص503) به هر حسنه ای، از ده برابر تا هفت صد برابر پاداش می دهیم جز روزه، چراکه روزه از آنِ من است، و من به آن جزا می دهم.
 
و سبب این امر آن است که جز این گونه روزه هیچ چیز استحقاق آن را ندارد که خدای سبحان خود جزاء آن واقع شود، بلکه می توان گفت چنین روزه ای جز خداوند متعال جزائی نخواهد داشت. چراکه روزه از خوردن و آشامیدن، پاداشش بهشت است، و پاداش روزه اهل طریقت، قرب و کشف و شهود است ولی جزای اهل حقیقت، خود خداوند و نه غیر اوست. و به همین سبب روزه اهل حقیقت از صوم اهل شریعت و اهل طریقت بالاتر است و بالاترین عمل، بالاترین جزا را به همراه دارد و جزایی بالاتر از ذات مقدس ربوبی نیست و به همین موضوع اشاره کرده است که: «إن هذا لهو الفوز العظیم، لمثل هذا فلیعمل العاملون» (سوره صافات، آیات60 و 61) و به همین اشاره دارد: «و من یفعل ذلک ابتغاء مرضات الله فسوف نؤتیه اجراً عظیما» (سوره نساء، آیه114) و در حدیث قدسی نیز چنین آمده است: «من طلبنی فقد وجدنی و من وجدنی فقد عرفنی و من عرفنی فقد احبّنی و من احبّنی فانا قتلته و من أنا قتلته فعلیّ دیته، و من علیّ دیته فأنا دیته» (المنهج القوی). هر که مرا طلب کند می یابد، و هر که مرا بیابد می شناسد، و هر که مرا بشناسد دوست می دارد، و هر که مرا دوست بدارد او را می کشم، و هر که را من بکشم دیه او بر من است، و هر که دیه او بر من است من خود دیه او هستم.
 
و تمام این آیات و روایات، اشاره به فنای عبد و بقای در مقام وحدت صرفه دارد. همان مقامی که از آن به «احدیت تفرّق بعد از جمعیت» یاد می شود. چنانکه می فرماید: «و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی»(سوره انفال، آیه17)
و پیامبر می فرماید: «من رءآنی فقد رأی الحق» (بحار الانوار) پس فرق است بین روزه اهل طریقت و روزه اهل حقیقت، چراکه اولی سبب تهذیب اخلاق و اتصاف به صفات حق می شود چنان که فرمود: «تخلّقوا باخلاق الله» (بحار الانوار) و دومی سبب فناء عبد و بقاء به حق می شود.» (تفسیر المحیط الاعظم و بحر الخضم، سید حیدر آملی، ج4، ص219)
 
پس می توان گفت غایت روزه (چنانکه قرآن می فرماید: «لعلَّکم تتقون» (سوره بقره، آیه183) «تا پرهیزگار شوید»)، تقوای الهی است و از آن جا که برای متقیان درجات متعددی است که به فراخور حال و درجه هر یک تعیین می شود، جزای روزه نیز متفاوت است. برای برخی همان بهشتی است که در آن جوی ها جاری است چنان که می فرماید: «إن المتقین فی جناتٍ و نهر» (سوره قمر، آیه54) «یقیناً پرهیزگاران در باغ ها و نهرهای بهشتی جای دارند» و پاداش برخی نیز «مقام عند الله» است چنان که می فرماید «فی مقعد صدقٍ عند ملیک مقتدر» (سوره قمر، آیه55) «در جایگاه صدق نزد خداوند مالک مقتدر» و این همان مرحله ای است که ذات خدا خود پاداش متقیان قرار می گیرد.
 
 
منبع: خبرآنلاین
 
انتهای پیام/
 
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.