وی دوران کودکی را در دامان مادر مهربان و عاشق خانواده عصمت و طهارت و پدری زحمتکش گذراند. شش ساله بود که وارد مدرسه ابتدایی محتشم نوش آباد شد و تا پنجم ابتدایی تحصیل کرد و به علت فقر مادّی خانواده درس را رها کرد و به کارگری مشغول شد و به همین دلیل در سن چهارده سالگی در کارخانه ریسندگی و بافندگی کاشان استخدام گردید .
اوان جوانی او مصادف با شروع انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره) بود و چون از خانواده زجر کشیده و مستضعف بود و تنها راه رهایی از استضعاف را پیروی از امام خمینی (ره) می دانست ، گوش به فرمان او بود و در تمام راهپیمایی ها و تظاهرات شرکت می کرد و تا پیروزی انقلاب اسلامی حضوری مداوم داشت .
محمد در کارهای اجتماعی ، مجالس مذهبی و نماز جماعت حضور داشت او با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران چندین مرتبه به بسیج مراجعه کرد که داوطلبانه به جبهه اعزام شود ولی به علت پایین بودن سنش ، مانع او شدند تا این که پس از مدتی و با اصرار فراوان ، با طی دوره آموزش نظامی به جبهه جنوب اعزام و در عملیات بیت المقدّس شرکت کرد .
او در فتح خرمشهر به علت اصابت گلوله به پای او مجروح شد و پس از مدتی بهبودی برای دومین مرتبه موفق شد با جمعی از دوستانش به جبهه اعزام شود و این دفعه در عملیات رمضان شرکت کرد که در این عملیات بود که پس از رزمی جانانه با دشمن بعثی در تاریخ 4/5/1361 به شهادت رسید .
فرازي از وصیت نامه شهيد محمد جعفری نوش آبادی
من امیدوارم شهادتم و خون سرخم بیدار کننده حتی یک نفر شود و باعث آزادی محرومی گردد و خداوند ، شاهد و گواه است که با آگاهی تمام و با سروری کامل از رهبری امام خمینی (ره) این راه را انتخاب کردم و زندگی ننگین دنیوی را زیر پا گذاشته و مرگ با سعادت را بر زندگی ننگین ترجیح دادم و بدان جهت شهادت را برگزیدم که به دنیاپرستان ثابت کنم که این همه به فکر دنیا بودن و جمع کردن آذوقه نابودشدنی دنیا ، در آخرت برای انسان هیچ سودی ندارد .
من با شهادتم کاری خواهم کرد که منافقان و توطئه گران بفهمند ما بیداریم و امت همیشه در صحنه هیچ گاه اجازه نخواهند داد به نفاقتان ادامه دهید . ما بیدار شده ایم و اسلام با خون ما زنده تر می شود . مسلمانان خفته بیدار می گردند.