به گزارش خبرنگار
حوزه رادیو تلویزیون گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ ششمین قسمت برنامه «ماه عسل» روز گذشته روایتگر داستان سفر عجیب ملوانان نجات یافته بود.در بخش ابتدایی برنامه ماه عسل، پوران درخشنده در پیامی موضوع دو شب گذشته را بسیار جذاب دانست.درخشنده گفت: برنامهای بسیار عالی، تاثیرگذار، باورپذیر و بسیار واقعی از شما دیدم. من به شما آقای علیخانی عزیز تبریک میگویم که مثل یک مجاهد با حساسیت و سختی بسیار دنبال سوژهها هستید، امیدوارم این مسیر که میدانم سخت است را ادامه بدهید.
در ادامه علیخانی گفتگوی خود را با ملوانان نجات یافته آغاز کرد. ناخدا درباره شروع سفر خودشان گفت: ما سه ملوان به همراه سه تن از دوستان دیگر خود اول فرودین 96 برای صید راهی دریا شدیم. قرار بود 45 روزه این سفر را انجام دهیم.
در ادامه ناخدا درباره وسایل مورد نیاز سفر و مسئولیتهای هر ملوان صحبت کردند.
ناخدا ادامه داد: روز بییست و ششم موتور لنج دچار مشکل شد و قرار شد برادرم لنج کمکی برای ما بیاورد، هشت روز طول میکشید تا لنج کمکی به ما برسد از طرفی موقعیت ما به دلیل کار نکردن جی پی اس مشخص نبود تا اینکه خبری از آنها نشد و به خاطر اینکه ماهیها در حال فاسد شدن بود ما با مشورتی که با هم کردیم 9 تن ماهی را که صید کرده بودیم به آب ریختیم. در این چند روز که ما همچنان منتظر آمدن لنج کمکی بودیم باران زیادی میبارید به طوری که یک متر جلوتر خودمان را نمیتوانستیم ببینیم.
ناخدا درباره ترس خود از این ماجرا عنوان کرد: من از روزی که موتور خراب شد نگران بودم تا اینکه به روز چهل و پنجم رسیدیم که قرار بود سفر ما تمام شود و در چابهار باشیم.
حبیب ادامه داد: من روزهای آخر ترسیده بودم، ما روی آب در حرکت بودیم و طوفان ادامه داشت از طرفی ما تا زمانی که بنزین داشتیم خیالمان راحت بود که لنج غرق نمیشود چرا که آبهای روی لنج را تخلیه میکرد تا اینکه در شصتمین روز سفر بنزین ما تمام شد.
عليخاني از روزهاي آخر بعد از دو ماه سرگردانی در دريا سؤال کرد و ناخدا گفت: بعد از دو ماه سرگردانی همه ترس داشتیم.
حبيب در روزهای آخر عصبی شده بود، يك دفعه قایق نجات را كشيد و لنج ما يك متر مانده بود که غرق شود.
حبيب ادامه داد: اعصابم به هم ریخته بود، بقیه ملوانان ناراحت بودند و گريه میكردند. طناب را كشيدم تا بلكه قايق نجات باز شود چرا که آخرين اميد ما همين قايق بود. اما قایق نجات هم برعکس به روی آب افتاد. ديگر نميدانستیم قرار است چه اتفاقی بیفتد. ناگهان به درون آب پریدیم.
وی ادامه داد: لنج در حال غرق شدن بود. من برای اولين بار ترس را احساس کردم، ما شش نفر سوار قايق نجات شده بوديم. هيچ كسی را نميديديم، منور زديم، لباس و پتو آتش زديم تا شاید كشتیای ما را بیابد. اما هيچ كس نبود.
رسول ادامه داد: از خدا خواستم يك بار ديگر زنده بمانم و خانوادهام را ببینم.
ناخدا ادامه داد: بعد از سوار شدن در قایق نجات، روز سوم بود که کوهی را دیدیم و خوشحال شدیم.
حبیب ادامه داد: من و ناخدا درون آب رفتیم، همین طور شنا میکردیم اما نمیرسیدیم، تا اینکه ديگر واقعا نااميد شده بودیم. صورتم را بردم سمت آسمان گفتم خدايا بگذار من زنده بمانم، بچهدار شوم تا يک اسمی از من در اين دنيا بماند.
حبیب در خصوص رسیدن به ساحل گفت: ناخدا خودش را بعد از کیلومترها شنا کردن به ساحل رساند و من هم آرام شنا میکردم و میدیدم که ناخدا را چگونه نجات دادند. البته من فکر میکردم در ساحل پاکستان یا عمان باشیم اما در ساحل کنیا بودیم.
ناخدا گفت: من زمانی که رسیدم دو دختر من را به زیر سایهبانی بردند.
حبیب ادامه داد: من هم بعد از نیم ساعت به ساحل رسیدم و مرا هم نزد ناخدا بردند. من نه به زبان عربی و نه انگلیسی صحبت نمیکردم فقط گفتم، مسلم و آفریقاییها هم گفتند، مسلم. آنها فهمیدند که ما هم مثل خودشان مسلمان هستیم و به صورت گنگی با هم صحبت کردیم و بعد از رفتن نزد پلیس، چهار ملوانی هم که در قایق نجات مانده بودند، نجات پیدا کردند.
در ادامه علیخانی از بقیه ملوانان دعوت کرد تا در برنامه حضور پیدا کنند.
گفتنی است؛ این ملوانان بعد از اینکه نجات پیدا میکنند، به دلیل اینکه به آبهای آزاد کنیا ورود کرده بودند، هفت روز در بازداشتگاه میمانند. با این حال آنها از خوبیهای مردم کنیا تشکر کردند.
در بخش پایانی، ویدئو خانوادههای ملوانان پخش شد. آنها بعد از این اتفاق هنوز خانواده خود را ندیدهاند، چرا که به تازگی از کشور کنیا وارد ایران شدهاند.
گزارش از الهام قبادی
انتهای پیام/
حالا افرادی مثل شما چه راحت از کنات این مسایل رد میشن.
خوب فکر کن این یه فیلم کامل و خیالیه
زابلی
قربون بزرگی و لطف خدا...بابت برگردوندن این ملوانان به خانواده هاشون هزاران بار الهی شکر.....الهی شکر...الهی شکر....