به گزارش خبرنگار حوزه تئاتر گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ حمید سمندریان، کارگردان و آموزگار ایرانی تئاتر بود.
وی متولد 9 اردیبهشت سال 1310 بود و در 22 تیر ماه سال 1391 درگذشت. حمید سمندریان یکی از بنام ترین آموزگاران تئاتر و به نوعی پدر تئاتر ایران بود که تاثیرات بسیاری بر تربیت بازیگران تئاتر گذاشت.
حمید سمندریان در سال ۱۳۴۲ گروه تئاتری منسجمی تشکیل داد که افراد گروه عبارتند از: پرویز پورحسینی، سعید پورصمیمی، پری صابری، اسماعیل محرابی، جمشید مشایخی، پرویز کاردان، محمد حفاظی، منوچهر فرید، ثریا قاسمی، اسماعیل شنگله و مهدی فخیمزاده.
به مناسبت سالروز درگذشت حمید سمندریان، احمد ساعتچیان یادداشتی در اختیار باشگاه خبرنگاران جوان گذاشته است که در ادامه میخوانید:
«آموختههایم از استاد سمندریان بسیار است. از منش رفتاری و انضباط در کار گرفته تا بازیگری و کارگردانی. تا امروز تمام دروس ایشان در کلاس و تجربیاتم در سه نمایشی که برای ایشان بازی کردم، همواره مرور میکنم.
از اولین آموزههایم این نکته بود که در این حرفه، روحیه تجربهگری داشته باشید. این گونه همیشه در حال آموختن هستید و تنها به دانش خود بسنده نمیکنید. این گفته ایشان یکی از سرلوحههای من در این حرفه است. همیشه احساس می کنم کم میدانم و باید به دانش و تجربهام بیفزایم و غرّه به موفقیتهای زودگذر نشوم. نکته دیگر، مسئولیت پذیر بودن در کار است؛ یعنی شما اگر در حال بازی یا کارگردانی هستید، آن قدر باید غرق کارتان بشوید که به اصطلاح، خواب راحت را از شما بگیرد و این نکته باعث متعهد بودن ما در کار می شود.
استاد سمندریان، همواره ما را تشویق به مطالعه در زمینههای مختلفی چون روانشناسی، تاریخ، رمان، داستان کوتاه می کرد و دیدگاهش بر این بود که دانش یک بازیگر تنها نباید منحصر به مقولات هنر بازیگری باشد. هنرمند باید نگاه عمیقتری به پیرامون خود داشته باشد. این گونه است که میتوان از جهان پیرامون خود الهام گرفت و تلاش و پیگیری هر شخصی در رشد او قطعا تاثیرات بسیاری خواهد داشت. از ایشان آموختم که به هنر فقط از جنبه تفریحی نگاه نکنیم بلکه از جنبه فرهنگ سازی به آن بنگریم.
استاد سمندریان در این زمینه به گفته «برشت» اشاره میکردند که: «ما همانند قایقی هستیم؛ این قایق بادبانی دارد اما بادی لازم است که این بادبان را حرکت بدهد». ما آن قایق و بادبان را به مثابه اجتماع میدانیم و هنرمند کسی است که آن را به حرکت در می آورد. وای به زمانی که بادی نباشد و از تحلیل و روشنگری تهی باشد و یا فریادی نداشته باشد که از حنجره بیرون بزند. با توجه به این دیدگاه اگر نگاهی اجمالی به آثاری که استاد بر صحنه برده، بیندازیم، متوجه می شویم که در درونشان فریادی نهفته بود.
از او آموختم که انسانها دارای سلیقه و برخوردهای گوناگونی هستند و هنرمند کسی است که تنوع و تضادها را ببیند و آنها را بدون جانبداری تصویر کند؛ نه این که خودش به قضاوت بپردازد. هنر نباید خودش قضاوت کند بلکه باید طراح باشد و در آن طراحی صداقت داشته باشد، زیرا هرچه هنرمند صادق تر باشد والاتر است.»
انتهای پیام/