به گزارش خبرنگار دولت گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، از دوم تا هشتم شهریورماه، همزمان با سالگرد شهادت شهیدان رجایی و باهنر به نام هفته دولت نامگذاری شده است.
مقام معظم رهبری مطابق سنت هر ساله در هفته دولت با اعضای کابینه دیدار و گفتوگو میکنند. در این گزارش بخشهایی از بیانات ایشان در دیدار با دولتهای نهم و دهم را میخوانید.
بخشهایی از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با دولت نهم در تاریخ 8 شهریورماه 1384
عدالت را واقعاً محور همهی برنامهریزیهای خودتان قرار دهید و ببینید در بخشهای مختلف چگونه میشود آن را تأمین کرد. در این زمینه، بخصوص سازمان مدیریت و برنامهریزی نقش خیلی زیادی دارد و بعد هم بخشهای مالی و اقتصادی دولت و بخش خدماتی و دیگر بخشها.
مبارزهی با فساد، یکی دیگر از وظایف بسیار مهم است. من دربارهی مبارزهی با فساد اینقدر در صحبتهای عمومی و خصوصی حرف زدهام که فکر میکنم تکراری است. البته بحمداللَّه ارکانی در این دولت هم خودشان به این مسأله کاملاً توجه دارند.
نکتهی بعد، تأمین عزت ملی است. یک ملت اگر احساس عزت کرد، پیشرفت خواهد کرد و خواهد بالید؛ اما اگر توسری خورد، استعدادها در او خفه خواهد شد. عزت ملی و آنچه را که امروز به آن غرور ملی گفته میشود - البته تعبیر «غرور» با توجه به معنای لغویاش خیلی رسا نیست، اما رایج است - باید در ملت تقویت کرد تا احساس عزت و توانایی کند. آنچه مایهی عزت یک ملت است، مثل تُراث عظیم فکری و فرهنگی و علمی در مقابل چشم آنها قرار میگیرد؛ شخصیتهای برجستهشان، گذشتهی روشنشان، استعداد والایشان.
مبارزهی با سلطه هم یکی از وظایف دولت اسلامی است. نظام سلطه، نظامی است که مثل بختک سنگینی روی پیکر جامعهی بشری میافتد - و افتاده است - و او را نابود میکند و از بین میبرد. این نظام سلطه دو طرف دارد؛ سلطهگر و سلطهپذیر. با این نظام باید مبارزه کرد. مبارزهاش هم با شمشیر نیست؛ مبارزهاش با عقل، با کار حرفهیىِ سیاسی، و با شجاعت در میدانهای لازم و متناسبِ خودش است.
کاری کنید خدمترسانی شما محسوس شود. واقعاً گاهی اوقات دولتها سرمایهگذاریهایی کردند که خیلی هم کلان نبوده؛ اما اثرش را مردم در مقابل چشمشان دیدند. گاهی هم چند برابرِ آن سرمایهگذاری میکنیم و اینجا و آنجا هم گفته میشود فلانجا سرمایهگذاری شد یا از صندوق ذخیرهی ارزی فلان مبلغ برداشت شد؛ اما هیچ اثری در زندگی مردم مشاهده نمیشود. سعی کنید خدمترسانی شما مابازا داشته باشد؛ یعنی واقعاً در همهی بخشها و در همهی وزارتخانهها تحول در خدمترسانی بهوجود بیاید.
در کنار این، نظام پاسخگویی را برای خودتان متحتّم بدانید. واقعاً وزیر در حوزهی کار خودش، مدیران وزارتی در حوزهی کار خودشان، معاونان هر کدام در حوزهی کارِ خودشان پاسخگو باشند. یعنی هم در برابر خطایی که انجام میگیرد، واقعاً پاسخگو باشند؛ هم در برابر کار لازمی که باید انجام میگرفته و انجام نمیگیرد، پاسخگو باشند. در خیلی از موارد خلافی انجام نگرفته؛ اما خلاف این بوده که کارهای زیادی باید انجام میگرفته، ولی انجام نگرفته. کار نکردن به مقدار لازم هم یک نوع تخلف است.
بخشهایی از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با دولت نهم در تاریخ 6شهریورماه 1385
نکتهی بعدی توجه دائم به سند چشمانداز است. این سند چشمانداز، مسئلهی مهمی است. نباید هم تصور شود که این سند یا سیاستهای کلی را کسانی نشستهاند و دارند تنظیم میکنند؛ نه. درست است که اینها یک فرایندی دارد و از یک جاهایی شروع میشود؛ لیکن آن کسی که در این زمینه کار و فکر میکند و تصمیم میگیرد، خودِ رهبری است؛ این سیاستها، سیاستهای رهبری است. اینها چیزهایی است که با توجه به همهی جوانب ملاحظه شده و این سند چشمانداز درآمده است و بر اساس سیاستهای کلیای که در این مدت وجود داشته، اعلام شده است. اینها باید در برنامهها رعایت شود و نباید تخلف شود. البته ممکن است بعضی از تاکتیکها به ظاهر با سیاستها متناسب نباشد؛ اما انسان دقت که بکند، میبیند این تاکتیک در نهایت به همان چیزی که در سیاستها یا در سند چشمانداز ترسیم شده است، برمیگردد. ما از این امتناعی نداریم. مثل اینکه شما با اتومبیل دارید به طرف شرق حرکت میکنید، یک جا جاده پیچ میخورد؛ اگر کسی آنجا نگاه کند، میبیند جاده به طرف غرب یا شمال یا جنوب میرود؛ اما این پیچ طبیعىِ جاده است. بعد از اینجا که عبور کردیم، باز به همان مسیر طبیعی میرسیم. اینطور حرکتها و مانورهای تاکتیکی و بینراهی را من ایراد نمیگیرم؛ اما جهتگیری حتماً باید جهتگیری سند چشمانداز باشد.
سرعت را با دقت همراه کنید. سرعت غیر از شتابزدگی است؛ شتابزدگی بد است. سرعت وقتی با دقت همراه شد، کار معقول و صحیح است. سرعتِ بدون دقت، میشود شتابزدگی. مواظب باشید در تصمیمگیریها و نوع کارها، شتابزدگی پیش نیاید و دستپاچهمان نکنند. گاهی اوقات دستپاچه کردنِ مسئولان به مسائل مختلف - گاهی بعضی از نخبگان، بعضی از آحاد مردم و بعضی از مرتبطین، آدم را سر یک کاری دستپاچه میکنند - آنها را عقب میاندازد. انسان وقتی که دستپاچه شد، حتّی گاهی همان کاری هم که در فرصت معینی میتوانست انجام بدهد، آن را هم نمیتواند انجام بدهد؛ یعنی تأخیر هم میافتد. علاوه بر اینکه خیلی اوقات کار هم غلط و همراه با ضایعه انجام میگیرد. من تأکید میکنم، این سرعت عملی که در رفتار دولت مشاهده میشود، چیز ممدوحی است؛ اما مراقب باشید این سرعت عمل، شکل شتابزدگی به خودش نگیرد؛ یعنی همیشه با دقت همراه باشد.
طبعاً تدبیر و درایت در تصمیمگیریها و اجرا، از جملهی توصیههای عمومی ماست.
مردم به این وعدهها و به این سفرهای استانىِ پُربرکت، حقیقتاً امید بستهاند؛ کوشش کنید این امیدها برآورده شود. مبادا در هر بخشی از بخشها طوری عمل شود که مردم احساس کنند که امیدوار نیستند. الان خوشبختانه مردم امیدوارند؛ این را ما از طرق مختلف و با نشانههای گوناگون به دست آوردهایم. فقط به این جمعیت نگاه نمیکنم، ما در این سالها تجربهمان در این مسایل کم نیست؛ نه، از راههای مختلفی به دست آوردهایم که مردم خوشبختانه امیدوارند. این امید خیلی سرمایهی بزرگی است، آن را نباید از دست داد. چطوری از دست میرود؟ اینکه مردم تصور کنند که فلان کار، در فلان نقطه، فلان شکل تحقق پیدا میکند، بعد ببینند تحقق پیدا نکرد و مراجعه کنند ببینند که فایدهای نکرد، اینطور امید مردم از دست میرود. اگر یکبار هم حمل بر صحت کنند، وقتی تکرار شود، دیگر حمل بر صحت هم نخواهند کرد. این را مراقب باشید. حالا این که گفتند در معاونتها بخشی مخصوص پیگیری هست، این چیز خوبی است؛ این پیگیری را به طور جدی دنبال کنید.
البته یکی از راههایی که این امیدواریها از بین نرود، این است که ما با مردم در همان آغاز کار بگوییم، آقا این کار را ما نمیخواهیم بکنیم یا این کار را نمیتوانیم بکنیم؛ مردم به رئیسجمهور و دولت اطمینان دارند، اگر یک وقت شما گفتید این کار را ما نمیتوانیم بکنیم، از شما قبول میکنند. یا بگویید بودجه و امکانات کشور برای این کار کافی نیست. اگر در مواردی اینطور هم برخورد بکنید، این هم ایرادی ندارد. این هم از همان مواردی است که گفتیم فشارها انسان را دستپاچه نکند.
از برنامهها و اقدامهای بلندمدت به خاطر مشکلاتی که به صورت جاری و روزمره و همینطور متعاقب یکدیگر برای دولت مطرح میشود، غفلت نشود. همانطور که گفتیم، مطالبات متراکم از گذشته زیاد هست، که حالا یا کوتاهی شده یا نتوانستهاند یا به هر دلیل دیگر انجام نگرفته و مردم آنها را میخواهند؛ اما این موجب نشود که ما از کارهای مهم و زیربنایی و بلندمدت غفلت کنیم.
نکتهی بعدی، مسئلهی کارِ کارشناسی است. من بارها در دولتهای قبل و شاید با بعضی از شما دوستان هم در جلسات خصوصی و غیر خصوصی گفتهام که گاهی کارشناسیهای مغرضانه، پوست خربزه زیر پای مسئولان است. به عنوان یک کارشناس یک کاغذ را روی میز انسان میلغزانند و این میشود یک سندی که آدم باید دنبالش برود؛ اما آدم نمیفهمد از کجا آمده است. من از این قبیل دیدهام. اما این یک روی قضیه است؛ روی دیگر قضیه این است که همه به کار کارشناسی احتیاج داریم. کار بدون کارشناسی، ابتر و عقیم و خنثی خواهد بود. این حرف موجب نشود که ما به کار کارشناسی بیاعتنایی کنیم. کارشناسان صادق و خوب در دستگاهها و مجموعهی ظرفیت عظیم انسانی کشور هستند؛ حتماً از نظر کارشناسی این افراد صادق و مؤمن استفاده کنید. کار بدون کارشناسی نباید انجام بگیرد.
نکتهی بعدی - که این هم بسیار مهم است - مسئلهی تعامل با قواست. بالأخره شما و مجلس و قوهی قضائیه یک واحدید و یک کلّ هستید؛ ناچار باید با هم تعامل کنید. این هم نمیشود که این قوّه تقصیر را بر گردن آن قوه بیندازد و آن قوه تقصیر را بر گردن این قوه بیندازد. بالاخره در مجموع، حالا بنده که بر حسب قانون مسئولیت تنظیم قوا را بر عهده دارم، وقتی اینطور میبینم، به این نتیجه میرسم که یک خُرده تقصیر این قوّه است و یک خُرده تقصیر آن قوّه است. وقتی که اینطوری شد، طبعاً یک ذره این باید جلو بیاید، یک ذره آن باید جلو بیاید. بدون هماهنگی با قوای دیگر، شما نمیتوانید کار را پیش ببرید و حتماً بایستی این تعامل و هماهنگی و اعتماد را بهوجود آورید؛ که این اعتمادِ از یک طرف، اعتماد از طرف دیگر را هم به وجود بیاورد.
البته بدیهی و طبیعی است که وقتی انسان با یک طرفی میخواهد تعامل کند که در آن طرف هم ارادههای مختلفی وجود دارد، نباید انتظار داشته باشد که همهی ارادهها و زبانها در آن طرف، به این اعتماد و خوشاخلاقیای که شما نشان دادید، توجه کنند؛ نه، حالا بالاخره یک گوشهای هم یک صدایی در میآید. اما اصل را بر این باید گذاشت؛ هم آنها باید به شما اعتماد کنند، هم شما باید به آنها اعتماد کنید. میثاق همهی ما قانون اساسی است و یک وظایف تعریفشدهای در قانون اساسی کشور وجود دارد. یک کاری بر عهدهی مجلس است که باید انجام بدهد، دولت ناگزیر بایستی از آن تبعیت کند. اختیاراتی هم بر عهدهی دولت گذاشته شده است، مجلس و قوای دیگر حق ندارند در آنها دخالت کنند. هر کدام یک محدودیت و مسئولیت تعریف شدهای دارند و بر اساس همین بایستی تعامل داشته باشید. بالاخره قانون و مجلس و اینها اهمیت کمی ندارند.
یک نکتهی دیگر، مسئلهی سالمسازی دستگاه دولت است؛ یعنی آسیبزدایی، که به نظر من جزو کارهای خیلی سخت است. از جمله کارهایی که طبق تجربهی ما واقعاً سخت است، سالمسازی این دستگاه عظیم اداری و دیوانی و به اصطلاح بوروکراسی است که در کشور وجود دارد. اگر بتوانید این مشکل را یک طوری حل و علاج کنید، حقیقتاً کارِ کارستانی انجام دادهاید و خیلی باارزش است.
بخشهایی از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با دولت نهم در تاریخ 2شهریورماه 1387
نظارت بر زیرمجموعه هم خیلی مهم است. من اصرار و تأکید دارم که شما دوستان عزیز - که مسئولان بالا و مدیران ارشد هستید - مسألهی نظارت بر زیرمجموعهی خودتان را بسیار اهمیت بدهید. چشمهای بینا و بصیر و باز شماست که وقتی در دائرهی مسئولیتتان میچرخد، میتواند صحت کار و پیشرفت کار را تضمین کند. اگر چنانچه شما غفلت کردید، ممکن است در همان بخشی که غفلت کردهاید نابسامانی انجام بگیرد. مجموعههای انسانی مثل ماشین نیستند که انسان یک دکمهای را بزند و این ماشین به خودی خود شروع کند به کار کردن. مجموعههای انسانی مجموعههایی از ارادهها، فکرها، نظرها، سلیقهها و خواهشهای نفسانی صحیح و غلط هستند. خب، این چیزی را که شما تصمیم گرفتید، تدبیر کردید و بناست در مجموعهی شما انجام بگیرد، ممکن است یکجا با یک مانعی از همین خواهشها و فکرها و سلیقهها و ارادههای گوناگون برخورد بکند و متوقف بشود. مثل یک جریان آبی که به یک سنگی برخورد میکند؛ یک جریان باریک، به یک ریگ هم برخورد کند برمیگردد. خب، باید این مانع را برطرف کنید. این نمیشود مگر با نظارت. نظارت، بسیار مهم است.
یکی مسألهی پیگیری مصوبات است؛ بخصوص مصوبات سفرها و وعدههایی که داده میشود. شما به جایی مسافرت میکنید؛ مثلاً گفته میشود دولت صد یا دویست مصوبه برای آنجا داشت؛ باید به طور جد دنبال کنید که اینها تحقق پیدا بکند. خب، میدانید که بنده در زمینهی آمارگیری و آماردهی زیرمجموعهها به مسئولان بالا، تجربهی طولانیای دارم - هم در دورهی ریاست جمهوری، هم بعد از آن - زیاد اتفاق افتاده که میآیند و گزارش میدهند که آقا! این کار شد، این کار شد، این کار شد! وقتی انسان نزدیک میرود، میبیند که گزارش دروغ نیست، اما درست هم نیست. یک نکتهای در این هست؛ به شما دروغ نگفتهاند، اما آنی که شما میخواهید، اتفاق نیفتاده و انجام نگرفته است! پس مواظبت کنید که آن چیزی که شما میخواهید، انجام بگیرد. گزارشهای مکتوبی که همراه با آمار و ارقام به ما میدهند، ممکن است در آنها چنین اختلالی وجود داشته باشد. لذا باید خیلی بادقت و احتیاط و وسواس، این مصوبات - بخصوص وعدههایی که به مردم داده میشود - تعقیب بشود و پیگیری بشود.
تعامل با دو قوهی دیگر هم یکی از این توصیههاست. تعامل با مجلس و تعامل با قوهی قضائیه، کار لازمی است؛ این را مطلقاً نباید ندیده گرفت. البته ممکن است در این راه تلخیها و مشکلاتی وجود داشته باشد؛ ولی باید تحمل کرد؛ بهتر است.
مسألهی بعدی، تعامل نظاممند با نخبگان و اهل نظر - حتی مخالفین - است؛ با اینها هم باید تعامل کرد. نخبگان جامعه را نباید فراموش کرد. من اعتقادم این است که بر طبق فرمایش مولای متقیان، آن جایی که بین خواست نخبگان و خواست مردم - عامهی مردم - تعارض وجود دارد، خواست عامهی مردم مقدم است؛ این همانی است که در نامهی معروف حضرت و فرمان معروف حضرت به مالک اشتر، به این معنا تصریح شده؛ اما همیشه از این قبیل نیست. گاهی نخبگان نظرات اصلاحیای دارند که بایستی از اینها استفاده کرد. یعنی همچنانی که گفته میشود که «همه چیز را همگان دانند»، «همه کار را هم همگان توانند»؛ واقعش این جوری است. از نظرات و از نیرو و از کار همهی نیروها استفاده بشود.
یک سفارش دیگر - که تأکید کردهام، باز هم تأکید میکنم - مسألهی علم و فناوری است. که خب، خوشبختانه این معاونت خوبی که تشکیل شد، خیلی کمک میکند و باز هم همچنان به این مسأله توجه شود؛ این پایه است و جزو آن چیزهای ریشهای و جزو کارهای اساسی در کشور است. اگر ما بتوانیم این پایه را بالا ببریم، خیلی چیزها را میشود بر این پایه بنا کرد.
یکی هم توجه به مقولهی فرهنگ است که خیلی مهم است. البته خب، کارهایی شده؛ گزارشی هم که دادند، اشارهای به این معنا داشت؛ بنده هم در جریان بسیاری از کارها هستم؛ اما در عین حالا مقولهی فرهنگ، بسیار مقولهی مهمی است؛ همان طور که بارها گفتیم مثل هوایی است که انسان در آن تنفس میکند. همه - بزرگ، کوچک، بالا، پائین، قشرهای مختلف، مسئول، غیرمسئول - در فضا تنفس میکنند. این فضا را درست کنید، تا همه سالم تنفس کنند.
به انتقادها هم توجه کنید؛ البته بعد هم عرض خواهم کرد. انتقاد با تخریب فرق دارد. متأسفانه خیلیها تخریب میکنند، ولی اسمش را میگذارند انتقاد. آن جایی که واقعاً انتقاد است و کسانی با نظر خیرخواهانه، نقاط مثبتِ کاری را توجه میکنند و نقاط اشکالش را هم ذکر میکنند، اینها را با سعهی صدر گوش بدهید؛ نه این که همه جا قبول کنید - چون ممکن است آن منتقد اشتباه کرده باشد - اما گوش کنید تا آن جائی که واقعاً درست است از شما فوت نشود. اینها چیزهایی است که قبلها عرض کردهایم؛ حالا هم تأکید میکنیم. به بعضیها توجه شده، بعضی را هم باید بیشتر توجه بکنید.
نقشهی راه، سند چشمانداز است. سند چشمانداز را هیچ نبایستی مورد غفلت قرار داد. این حقیقتاً یک سند واقعی و یک نقشهی راهِ حقیقی است. باید دستگاههای نظارتی خودتان را محاسبه کنید. حالا دیگران ممکن است نظارت بکنند، ممکن است نکنند؛ ممکن است نظارتشان درست باشد، ممکن است ناقص باشد؛ اما در درون خودِ مجموعهی قوهی مجریه - که نقشش در رسیدن به اهداف چشمانداز، بسیار حساس است - دستگاههای نظارتی را فعال کنید، بعد ساز و کارهای نظارتی را بکار بیندازید تا ببینیم برنامهها و سیاستها چقدر جلو رفته؛ یعنی اینجور نباشد که سال دهم سند چشمانداز، نگاه کنیم و ببینیم پیشرفتی پیدا نکردهایم؛ نه، بایستی اینها را مرتباً رصد کنید که معلوم شود چقدر پیش رفتهایم و چقدر به آن اهداف نزدیک شدهایم و چقدر زمینهها فراهم شده است.
بخشهایی از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با دولت وقت در تاریخ 16 شهریورماه 1388
توصیههایی که داریم، من کوتاه عرض میکنم. یک توصیه همین مسئلهی توکل و توجه به خدای متعال است، برای اینکه باطن خودتان و دل خودتان را بتوانید مستحکم و قوی نگه دارید. این شرط اول است. واقعاً اگر ما در درون خودمان، ساخت درونی محکم باشد، هیچ مشکل بیرونی نخواهد توانست بر ما فائق بیاید. باید دل را، باطن را آنچنان محکم کرد که بر همهی کاستیها و کمبودهای ظاهری و جسمانی و محیطی فائق بیاید. این هم با توکل به خدای متعال و با توجه به خدای متعال حاصل خواهد شد، بدانید. من در زمینهی توکل به خدا و امید به آینده دو تا نکته را عرض بکنم:
یکی اینکه بدانید سر راه، مشکلات خیلی زیاد خواهد بود، توطئهها خیلی زیاد خواهد بود؛ علیه شماها، علیه این دولت و در باطن علیه این نظام. خیلی فکرها هست، خیلی تلاشها و توطئهها هست و آماده باشید برای مواجههی با انواع و اقسام بدخواهیها و بددلیها و بدبینیها که اثرش هم در بیرون بروز خواهد کرد. این نکتهی اول.
نکتهی دوم اینکه بدانید که فرصتهای ما و امیدهای ما بیش از این مشکلات است. یعنی حقاً حقاً، هم توانائیها، هم فرصتها، هم درهای باز و فتوحات الهی در مقابل، بمراتب بیشتر از این مشکلاتی است که عرض کردم؛ حجمش هم خیلی زیاد است. بنابراین با توکل به خدای متعال این مشکلات را بر خودتان آسان کنید. این توصیهی اول.
دوم، ادامهی رویکردهای اساسىِ قبلی این دولت است؛ چون این دولت ادامهی دولت قبل است دیگر. شما رویکرد عدالت داشتید. از مسئلهی عدالت دست برندارید؛ این قضیهی عدالت را دنبال کنید. و مسئلهی فسادستیزی، حمایت از طبقات ضعیف، سادهزیستی، نگاه به مناطق دوردست و محروم، توجه به مشکلات گوناگون مردم. اینها اصولی است که اگر رعایت بشود و بر اینها پای فشرده بشود، هم خدا را راضی میکند، هم مردم را از هر مسئول و از هر نظامی خشنود و دلشاد میکند. اینها را ادامه بدهید.
البته در مورد عدالت - عدالت خیلی مسئلهی مهمی است - ما حرفهای زیادی عرض کردهایم و در ذهن هست. حالا این جمله را عرض بکنیم. عدالت را اولاً باید تعریف کنید - به نظرم من این را جداگانه هم اینجا نوشته باشم - و مشخص کنید که این عدالتی که میخواهیم به آن برسیم، چیست. اولاً عدالت فقط عدالت در مسائل اقتصادی نیست، یک بخش عمدهاش مسئلهی اقتصاد است. در قضاوتها، در داوریها، در نگاهها، در نظرها، در اظهارات، در موضعگیریها، همه بایستی شاخص عدالت را در نظر داشته باشیم. از همه مبتلابهتر، همین مسئلهی عدالت اقتصادی و عدم توزیع عادلانهی ثروت عمومی و درآمد عمومی ملی بین آحاد جامعه است که نمونههای فراوانی دارد که زیاد است و یکیاش همین یارانههاست که ما خودمان یارانه میدهیم؛ به فقیر کمتر میدهیم، به غنی بیشتر میدهیم! الان اینجور است دیگر. الان یارانههائی که دولت دارد میدهد، بیتالمال دارد میدهد، به فقرا داریم کمتر یارانه میدهیم، به اغنیاء بیشتر داریم میدهیم. این هدفمند کردن یارانهها که مطرح شده، واقعاً یک امر مهمی است. سالهاست که این جزو آرزوهاست، جزو کارهاست. بنده در دولتهای قبل دو سه مرتبه کتباً و شفاهاً به دولتها گفتهام، منتها دنبال این نمیرفتند؛ کار سختی است، کار پردردسری است. همین طور ترجیح میدادند که بماند. خوب، حالا این دولت دنبال این کار رفته. بالاخره باید این را دنبال کنید، که کار ظریفی هم هست. در این باره، توصیههائی داریم، که بعد شاید اگر وقت شد، عرض میکنم.
غرض، در باب عدالت، یکی این جهت مورد نظر باشد، یکی هم اینکه در عدالت، هم عقلانیت بایستی مورد توجه باشد، هم معنویت. این را ما قبلاً هم عرض کردهایم. اگر معنویت با عدالت همراه نباشد، عدالت میشود یک شعار توخالی. خیلیها حرف عدالت را میزنند، اما چون معنویت و آن نگاه معنوی نیست، بیشتر جنبهی سیاسی و شکلی پیدا میکند. دوم، عقلانیت. اگر عقلانیت در عدالت نباشد، گاهی اوقات عدالت به ضد خودش تبدیل میشود؛ اگر درست در باب عدالت محاسبه نباشد. خیلی از کارها را گاهی بعضی از این گروههای تند و افراطی توی این کشور به عنوان عدالت کردهاند، که ضد عدالت شده. اتفاقاً حالا همان تندیهای آن حضرات موجب شده که خود آنها صد و هشتاد درجه گرایشهایشان عوض بشود! جور دیگری حرف بزنند، جور دیگری فکر کنند، جور دیگری عمل بکنند. بنابراین در عدالت، عقلانیت شرط اول است؛ این هم توصیهی دوم.
توصیهی سوم؛ جهتگیریهای برنامهای و کاری دولت را با شاخص سند چشمانداز بسنجید. این سند چشمانداز چیز مهمی است؛ این را دستکم نباید گرفت. شاید بتوان گفت که بعد از قانون اساسی، ما هیچ سندی را در کشور به این اهمیت نداریم. یک نگاه کلان و بلندمدت است. سند چشمانداز مهم است. نگاه کنید ببینید الان چهار سال از سند چشمانداز گذشته، یعنی ما شانزده سال به پایان این چشمانداز داریم. چقدر پیش رفتهایم؟ یک ادعا این است که از چهار سال بیشتر پیش رفتهایم؛ یک ادعا این است که نه، کمتر پیش رفتهایم؛ نصف این چهار سال پیش رفتهایم. اینها باید درست سنجیده بشود؛ درست باید ملاحظه بشود. در این سند چشمانداز، آیندهای در نظر گرفته شده که برای ملت ایران این آینده لازم و شایسته است. اگر به آن آینده نرسیم، عقب میمانیم. آن وقت باید هم بدانیم که همین طور که ما داریم به سمت آن هدف حرکت میکنیم، اطراف ما هم همه ثوابت نیستند؛ آنها هم دارند حرکت میکنند. باید سرعت را تنظیم کنیم، زمانبندیهای برنامهها را تنظیم کنیم؛ جوری این سرعت را تنظیم کنیم که بتوانیم واقعاً به هدف چشمانداز برسیم. یعنی این دولت در سهم خود کار درست خودش را انجام داده باشد.
توصیهی چهارم ما، اجرای کامل سیاستهای اصل ۴۴ است. این هم بسیار مهم است. این سیاستهای اصل ۴۴ آن روزی که مطرح شد، همهی دستاندرکاران اقتصادی و خبرگان مسائل گوناگون مدیریتی کشور اعتراف کردند، اقرار کردند که اگر چنانچه این کار انجام بگیرد، یک تحول عظیم اقتصادی در کشور انجام خواهد گرفت. خوب، باید این سیاستها به طور کامل اجرا بشود. کارهائی شده، من گزارشهائی هم از آقای رئیس جمهور، هم از بعضی از مسئولین دیگر شنفتهام، لکن آنچه که انجام گرفته، همهی ظرفیت سیاستهای اصل ۴۴ نیست. یعنی همه که میگوئیم، شاید بخش عمدهای از این ظرفیت هنوز بر زمین مانده است. یک چیزهائی باید مدیریتهایش واگذار میشده، نشده؛ یک چیزهائی بایستی دولت از تصدیگری در آنها اجتناب میکرده، نشده؛ کارهای لازم انجام نگرفته. حالا میتوانیم همین طور که آقای رئیس جمهور اشاره کردند، بگوئیم زیرساختها و ساز و کارها و موجودی در نظام اقتصادی کشور جواب نمیدهد. پس باید اول این طرح تحول اقتصادی انجام بگیرد. من این را نفی نمیکنم؛ ممکن است همین جور باشد. لیکن اینجور نیست که ما کار را بنبست بدانیم؛ در را قفلشده بدانیم. نه، بالاخره باید حرکت کرد و پیش رفت. حالا این طرح تحول، لابد یک روزی از مجلس درمیآید؛ ممکن است با تغییراتی بیاید؛ ممکن است خصوصیاتی در آن لحاظ شده باشد؛ بالاخره باید کار را پیش برد. قوانین هم که زیاد دارید و سیاستهای اصل ۴۴ را باید رصد بکنید، ببینید چقدر واقعاً پیش دارد میرود. خود دولت، دستگاه ریاست جمهوری، این کار را بکند.
توصیهی پنجم که دنبالهی همینهاست، حل مشکلات اقتصادی مردم و کشور است. همین مسئلهی تورم که اشاره کردند - که مهمترینش تورم و اشتغال است - اینها مهمترین است. نکتهی بسیار خوبی توی بیانات آقای رئیس جمهور بود که من هم روی آن تکیه میکنم؛ دولت بایستی جوری برنامهریزی کند که از ناحیهی دولت، فشار تورمی روی مردم زیاد نشود. حالا یک وقت از ناحیهی بیرون است، یک وقت از ناحیهی بعضی از قوانین است. حالا مسئلهی خدمات را مطرح کردند. خوب، خیلی از خدمات به وسیلهی دولت انجام میگیرد؛ بسیاری از این خدماتی که میگوئید سهمش در تورم از سی درصد رسیده به هفتاد درصد، این خدمات را خود دولت دارد انجام میدهد. بنابراین، سهم خودتان را در ایجاد فشار تورمی کم کنید؛ هر چه که ممکن است. این جزو کارهای اساسی و مهم است.
توصیهی ششم ما در مورد فرهنگ است، که اشاره شد مسئلهی فرهنگ بسیار مسئلهی مهمی است. ما در زمینهی فرهنگ و پرداختن به فرهنگ چه کار میخواهیم بکنیم؟ اول، تکلیف این را روشن کنیم. یک وقت هست که یک دستگاهی به امور فرهنگی بیاعتناء است، یک وقت نه، یک دستگاهی اعتناء و اهتمام به امور فرهنگی دارد، لیکن هدفگذاریهای فرهنگیاش دچار اختلال یا دچار خدشه است. این هدفگذاریها خیلی مهم است؛ از این نبایستی غفلت کرد. ما چه میخواهیم بکنیم با اخلاق مردم، با فرهنگ مردم؟ آیا ما به عنوان دولت اسلامی میتوانیم هدایتِ فرهنگی جامعهی خودمان را رها کنیم؟ قطعاً نه، جزو وظائف ماست. حالا مخالفین، معترضین حرفهائی میزنند، نقد میکنند، گاهی مسخره میکنند، گاهی اهانت میکنند، بکنند؛ ما که نمیتوانیم تکلیف الهی را با این چیزها فراموش کنیم.
بخشهایی از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با دولت وقت در تاریخ 8 شهریورماه 1389
من در چند سرفصل توصیههایی عرض میکنم. در زمینهی جهتگیریهای کلی و کلان دولت توصیهی من این است که این جهتگیریها را با شدت، با حدت و با تعصب حفظ کنید. از این جهتگیریها انصراف پیدا نکنید: جهتگیری دین، جهتگیری اخلاق، جهتگیری عدالت، جهتگیری خدمت، جهتگیری مقابله و مبارزهی با استکبار و زورگویان عالم. رشد روزافزون فهم و سواد و بلوغ سیاسی مردم موجب شده است که این چیزها را بیشتر بخواهند. امروز برای مردم مسئلهی استکبارستیزی، روشنتر و واضحتر و مطلوبتر از سالهای قبل و اوائل انقلاب است. امروز مردم خیلی چیزها را به چشم خودشان مشاهده کردهاند، بهوضوح تجربه کردهاند؛ لذا خیلی چیزها برایشان روشن است. مسئلهی خدمترسانی همین جور است، مسئلهی مبارزهی دائم برای پیشبرد کشور همین جور است؛ اینها باید جهتگیریهای کلی شما باشد؛ یعنی اینها را از دست ندهید و رها نکنید.
یکی از چیزهائی که در جهتگیریهای کلی دولت باید مورد نظر باشد، تسهیل زندگی برای مردم است. زندگی کردن را برای مردم باید آسان کرد. این یک سرفصل مهم است که اگر چنانچه انسان این را باز کند، خواهیم دید که بسیاری از خواستههای اقتصادی، بسیاری از کارکردهای مربوط به دولت، همین دولت الکترونیک، تا برسیم به مسئلهی فعال کردن روستاها، جلوگیری از مهاجرت، اینها همهاش تحت همین عنوان آسان کردن زندگی برای مردم است، که مردم بتوانند راحت زندگی کنند، بتوانند با امنیت زندگی کنند. این کار در بخشهای مختلف تأثیر میگذارد.
یکی از مواردی که به نظر ما باید در جهتگیریهای کلی دولت مورد توجه قرار بگیرد، مسئلهی سند چشمانداز است. این سند چشمانداز یک کار اساسی بود که در کشور انجام گرفت؛ بررسی شد، مطالعه شد، جوانبش سنجیده شد. آنچه که در این سند هم آمده، شعار نیست. با توجه به امکانات و واقعیات، این سند تنظیم شده. این سند در واقع نقشهی راه بیست سالهی ماست. خوب، از این بیست سال، پنج سالش گذشت. یک وقت میبینیم این بیست سال با یک چشم به هم زدنی تمام شد. باید ببینیم چقدر جلو رفتیم. یکی از کارهائی که باید انجام بگیرد، همین است؛ باید ببینیم چقدر ما توانستیم از این نقشه را به سمت آن هدفها طی کنیم. والّا اگر چنانچه این توجه و این ذُکر را نداشته باشیم، یک وقت چشم باز میکنیم، میبینیم فرضاً ده سال یا دوازده سال از این زمان گذشت، ما هنوز آن راهی را که باید در این مدت طی کنیم، طی نکردیم؛ در بقیهی این مدت هم طی کردن آن راه امکان ندارد. بنابراین بایستی یک تقسیمبندی صحیحی انجام بگیرد بین تلاشها و فعالیتهائی که باید بشود، و بین این مسیری که ما تا آن اهداف داریم، تا در هر برههای از زمان، به تناسب امکان آن برهه، پیشرفت کرده باشیم. به نظر من بایستی این را یک جا بررسی کرد. این کار هم برعهدهی دولت است؛ این را بررسی کنید.
یکی از چیزهای دیگری که در مورد جهتگیریها مهم است، همین مسئلهی دههی پیشرفت و عدالت است که ما گفتیم این دهه، دههی پیشرفت و عدالت باشد. خوب، تلقی به قبول شد و دستگاههای گوناگون کشور گفتند بله، این دهه را دههی پیشرفت و عدالت قرار بدهیم. از این دهه هم تقریباً دو سالش سپری شده. البته انسان مصادیق پیشرفت را در همین کارهای گوناگون ملاحظه میکند؛ همین گزارشهائی که دادند، گزارشهای خوبی است؛ نشاندهندهی پیشرفتهائی در بخشهای مختلف است؛ لیکن عدالت چه جوری تأمین میشود؟ یعنی واقعاً یک مقیاسی لازم است، یک معیاری لازم است برای اینکه ببینیم عدالت در بخشهای مختلف - بخشهای فرهنگی، بخشهای آموزشی، بخشهای اقتصادی - مراعات شده یا نه؟ فرض کنید در بخش آموزش و پرورش یا در بخش آموزش عالی، معیار عدالت چیست؟ چگونه عدالت تأمین میشود؟ این باید مشخص شود تا بتوانیم آن معیار را در برنامهریزیها داخل کنیم و در مقام عمل و در مقام اجراء، به آن عدالت مورد نظر برسیم. تا ندانیم، تعریف نکنیم، نمیشود. بنابراین تعیین کردن شاخص و معیار برای عدالت در بخشهای مختلف، خودش یک چیز مهمی است. فرض کنید در صرف بودجههای گوناگون - که حالا در بخش فرهنگ من اشاره میکنم - رعایت عدالت به چیست؟ چگونه میشود انسان خاطرجمع شود که در صرف این بودجهها رعایت عدالت شد یا نشد؟ اینها معیار و شاخص لازم دارد.
یکی از چیزهای دیگری که باز در این جهتگیریها لازم است، برنامههای پنجساله است؛ که حالا این برنامهی پنجم در دست ملاحظه و بررسی مجلس است و امیدواریم که همکاری واقعی بین دولت و مجلس انجام بگیرد. اگر چنانچه فرض کنیم که دولت یک چیزی را تهیه کرده و بر همان اساس هم پافشاری دارد، مجلس هم تغییرات اساسیای روی این بدهد، انسجام برنامه به هم میخورد. یا اگر فرض کنیم که تغییراتی در برنامهی پنجم صورت بگیرد که این تغییرات ناشی از نگاه یکپارچه و نگاه کلان به کشور نباشد، بلکه ناشی از نگاه به یک بخش یا نگاه به یک منطقه باشد، باز هم انسجام برنامه به هم میخورد. انسان وقتی بخشی یا منطقهای نگاه کند، یک چیزهائی به نظر او بزرگ و درشت مینماید. واقعاً هم همین جور است، نیاز هم واقعی است؛ اما وقتی که انسان با نظر مجموعی نگاه میکند، همان نیازی که در جای خود درشت هم هست، میبینیم رنگ میبازد و کوچک میشود؛ چون در مقایسهی با بقیهی کارهائی که باید انجام بگیرد و امکانات محدودی که هست، طبعاً این نیاز نمیتواند اولویت داشته باشد. باید اینجوری به برنامه نگاه کرد. نباید نگاه بخشی یا نگاه موضعی و محلی و منطقهای بر برنامه حاکم باشد.
یک چیز دیگری که ما در زمینهی اقتصادی حتماً رویش تکیه میکنیم، مسئلهی توجه به شاخصهای کلان اقتصادی است. البته در گزارش آقای رئیس جمهور نکاتی در این زمینه بود، لیکن ما هم تأکید میکنیم. روی مسئلهی نرخ رشد واقعاً کار بشود. آن چیزی که به عنوان نرخ رشد در برنامه یا در چشمانداز دیده شده، با آنچه که در واقعیت اتفاق افتاده، خیلی فاصله دارد. البته از عوامل رکود اقتصادی جهانی و مشکلات اقتصادی جهانی غافل نیستیم - اینها مسلّماً تأثیر دارد - لیکن بالاخره باید تلاش کرد تا به آن چیزی که به عنوان شاخص معین شده و ذکر شده، نزدیک شویم. مسئلهی سرمایهگذاریهای داخلی و خارجی هم همین طور. آمارهائی که میدهند، آمارهای خوب و امیدوارکنندهای است. به هر حال مسئلهی سرمایهگذاری خیلی اهمیت دارد. آینده، وابسته به سرمایهگذاری در بخشهای مختلف است؛ چه در بخش انرژی، چه در بخشهای دیگر. در بخشهای گوناگون، سرمایهگذاری لازم است.
مسئلهی اشتغال هم مسئلهی مهمی است. طرحهائی که از چند سال پیش به این طرف برای اشتغال پیشبینی شده، آنچنان که انسان انتظار داشت، نشد. اگرچه حالا کارهائی انجام گرفت و خوب بود، بد نیست؛ لیکن ما را مستغنی نمیکند از اینکه نسبت به مسئلهی اشتغال یک اهتمام ویژهای داشته باشیم. مسئلهی ارتقای بهرهوری هم همین طور.
بخشهایی از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با دولت وقت در تاریخ 2 شهریورماه 1391
آنچه که به نظر من مهم است، این است که برای قشرهای ضعیف، مشکلات اقتصادی وجود دارد؛ این را باید برطرف کنید. حالا بخشی از این مشکلات، ناشی از تورم است. ما در کشور کمبود کالا نداریم؛ خوشبختانه کالاهای گوناگونِ مورد نیاز مردم در کشور فراوان یافت میشود؛ لیکن مسئلهی گرانی و کاهش قدرت خرید وجود دارد؛ این را باید علاج کنید؛ این به عهدهی بخشهای مختلف اقتصادی است؛ یعنی هم بخشهای ستادىِ اقتصادی، هم بخشهای عملیاتىِ اقتصادی - مثل وزارت صنعت و معدن و تجارت، وزارت جهاد کشاورزی، بخشهای دیگر - که باید به طور جد انشاءالله این را دنبال کنند.
بخش خصوصی را باید کمک کرد. اینکه ما «اقتصاد مقاومتی» را مطرح کردیم، خب، خود اقتصاد مقاومتی شرائطی دارد، ارکانی دارد؛ یکی از بخشهایش همین تکیهی به مردم است؛ همین سیاستهای اصل ۴۴ با تأکید و اهتمام و دقت و وسواسِ هرچه بیشتر باید دنبال شود؛ این جزو کارهای اساسی شماست. در بعضی از موارد، من از خود مسئولین کشور میشنوم که بخش خصوصی به خاطر کمتوانیاش جلو نمیآید. خب، باید فکری بکنید برای اینکه به بخش خصوصی توانبخشی بشود؛ حالا از طریق بانکهاست، از طریق قوانین لازم و مقرراتِ لازم است؛ از هر طریقی که لازم است، کاری کنید که بخش خصوصی، بخش مردمی، فعال شود. بالاخره اقتصاد مقاومتی معنایش این است که ما یک اقتصادی داشته باشیم که هم روند رو به رشد اقتصادی در کشور محفوظ بماند، هم آسیبپذیریاش کاهش پیدا کند. یعنی وضع اقتصادی کشور و نظام اقتصادی جوری باشد که در مقابل ترفندهای دشمنان که همیشگی و به شکلهای مختلف خواهد بود، کمتر آسیب ببیند و اختلال پیدا کند. یکی از شرائطش، استفاده از همهی ظرفیتهای دولتی و مردمی است؛ هم از فکرها و اندیشهها و راهکارهائی که صاحبنظران میدهند، استفاده کنید، هم از سرمایهها استفاده شود.
یک رکن دیگر اقتصاد مقاومتی، حمایت از تولید ملی است؛ صنعت و کشاورزی. خب، آمارهائی که آقایان میدهند، آمارهای خوبی است؛ لیکن از آن طرف هم از داخل دولت، خود مسئولین به ما میگویند که بعضی کارخانهها دچار مشکلند، اختلال دارند، در بعضی جاها تعطیلی صنایع وجود دارد - گزارشهای گوناگونی به ما میرسد، خود شما هم گزارش میدهید؛ یعنی من گزارشهای دیگر هم دارم، اما اتکاء من به گزارشهای دیگران نیست؛ گزارشهای خود شما هم هست که به دست ما میرسد - خب، باید این را علاج کرد. اینها طبعاً ایجاد اشکال میکند. اگر چنانچه همین بخش دوم قضیه - یعنی آن نیمهی خالی لیوان - نمیبود، شما امروز از لحاظ رونق اقتصادی، وضع بهتری را در کشور ارائه میکردید و کمکهای بیشتری به مردم میشد. بالاخره حمایت از تولید ملی، آن بخشِ درونزای اقتصاد ماست و به این بایستی تکیه کرد.
واحدهای کوچک و متوسط را فعال کنید. البته خوشبختانه واحدهای بزرگ ما فعالند، خوبند و سوددهیشان هم خوب است، کارشان هم خوب است، اشتغالشان هم خوب است؛ عمدهی واحدهای بزرگ ما وضعشان اینجور است - لذا همان طور که گفتید، محصول سیمانمان، محصول فولادمان، محصولات عمدهی اینجوریمان خوب است - لیکن باید به فکر واحدهای متوسط و کوچک باشید؛ اینها خیلی مهم است، اینها در زندگی مردم تأثیرات مستقیم دارد.
به مصرف تولیدات داخلی هم اهمیت بدهید. در دستگاه شما، در وزارتخانهی شما، اگر کار جدیدی انجام میگیرد، اگر چیز جدیدی خریده میشود، اگر همین اقلام روزمرهای که مورد نیاز وزارتخانه است، تهیه میشود، سعی کنید همهاش از داخل باشد؛ اصرار بر این داشته باشید؛ خود این، یک قلم خیلی بزرگی میشود. اصلاً ممنوع کنید و بگوئید هیچ کس حق ندارد در این وزارتخانه جنس خارجی مصرف کند. به نظر من اینها میتواند کمک کند.
مسئلهی وحدت و انسجام ملی هم به نظر من چیز خیلی مهمی است؛ که ما حالا اینقدر این قضیه را تکرار کردیم که کأنه الفاظ دارد خاصیتهای خودش را در افادهی معنا از دست میدهد! ما باید همه یک حرف بزنیم. مسئولین باید جهتگیریها را دقیق و منطبق بر یکدیگر قرار بدهند؛ این به عهدهی همه است. تقصیرها را هم گردن یکدیگر نیندازیم. اینکه بگوئیم آقا ما میخواهیم فلان کار را بکنیم، نمیگذارند؛ یا فلان کار را کردیم، جلویش را گرفتند؛ یا فلان تصمیم را گرفتیم، اقدام نکردند، انجام ندادند - که قوای مختلف و بخشهای مختلف به همدیگر بگویند - این را کسی قبول نمیکند. بالاخره حوزههای مسئولیت، مشخص است؛ یکی باید قانون بگذارد، یکی باید اجرا کند، یکی سیاستها را تنظیم کند، یکی عملیاتی کند. همه باید با هم هماهنگ عمل کنند. ما نباید تعامل قوا با یکدیگر را دستکم بگیریم. البته مخاطب این حرف، فقط قوهی مجریه نیست؛ قوهی قضائیه و قوهی مقننه هم مخاطب این قضیهاند؛ دستگاههای گوناگون اجرائی هم که داخل دولت نیستند - مثل نیروهای مسلح و دیگران - داخل در همین خطابند. همه باید به این معنا توجه کنند. البته رسانهها و منبردارها و تریبوندارها نقش دارند. رسانهها خیلی نقش دارند در این که وحدت ایجاد کنند یا اختلاف ایجاد کنند. امروز با گسترش مراکز و پایگاههای اطلاعرسانی و خبری و اینترنتی، حرف از هر زبانی، از هر حنجرهای در بیاید، به گوش همه میرسد. خیلیها هم رعایت نمیکنند. آن کسانی که مسئولند، چه در دولت، چه در بیرون دولت، باید خیلی اهتمام بورزند به این که این آزادیای که نظام اسلامی به بیان حقائق داده، در جهت درستی به کار بیفتد؛ در جهت ایجاد نشاط کار، امید، همدلی و همبستگی.
انتهای پیام/