به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ ارمیا نخستین اثر بلند رضا امیرخانی در حوزه ادبیات دفاع مقدس است.شخصیت اصلی داستان در منطقه شمال شهر تهران زندگی می کرد.او در جبههٔ جنگ ایران و عراق حاضر می شود و در آنجا دوستش، مصطفی، را بر اثر انفجار در سنگر از دست میدهد. ارمیا متحول میشود و حتی پس از پایان جنگ و بازگشت به تهران هم نمیتواند از فکر جبهه و جنگ بیرون بیاید. او در ادامهٔ سیر و سلوک عرفانیاش به جنگلهای شمال میرود تا اینکه خبر درگذشت بنیانگذار انقلاب اسلامی امام خمینی (ره ) را میشنود.
کتاب ارمیا در دومین دوره کتاب سال دفاع مقدس و اولین دوره جشنواره فرهنگی و هنری مهر شایسته تقدیر شناخته شد. این کتاب به عنوان کتاب برگزیده بیست سال ادبیات دفاع مقدس انتخاب و به زبان های اردو، ترکی و عربی ترجمه شد. مترجم این کتاب به زبان ترکی، حسن علیمی بکتاش بود. این کتاب توسط انتشارات کوسر در ترکیه منتشر شد.
ارمیا پسر جوانی است که در طول رمان خواننده با روحیات او آشنا میشود. روند کلی داستان، جامعه شناسی جنگ است، به همراه رفتار شناسی فردی و عواقب یا نتایجی که جنگ بر جامعه می گذارد. شخصیت (ارمیا) به دنیای ناشناختهای میآید که قبلاً هیچ اطلاعاتی درباره آن نداشته است. مصطفی دوست جبهه ای تازه رسیده اش که طول آشنایی آنها بیش از شش ماه نیست را خیلی زود با جبهه و جنگ آشنا میکند، اما مصطفی شهید میشود و از او جدا میگردد. ارمیا عاشق میشود و عارف مسلک پیش میرود. دنیای خود را با مصطفی یکی میبیند و هرگز نمیخواهد از او جدا شود. مصطفی، آن رهرو عشق ارمیا، در تمام زندگی او تسری یافته و منفک ناپذیر است. کسی را مثل مصطفی نمیبیند، نمییابد، نمیبوید. هر چه هست، او تنها خاکی روی زمین است که می تواند به او اعتماد کند. چون او بیندیشد و چون او زندگی کند.
ناسازگار به هر وصلتی، مردم گریز و جامعه گریز میشود. هیچ کس بوی تازه خودش را ندارد. از جامعه میبرد. از دوستان، خانواده، محله و شهر. صحرا و کوه تنها مأمن ارمیا میشود، اما چرا؟ آیا فقط ارمیا درست میبیند؟ از نگاه بی مانند او بله! چون جامعه فقط یک ارمیا دارد. نویسنده، گاه در موضوعی اغراق می کند تا آن را برجسته تر از زمینه و ظرفیت موجود بسازد و در چشم بیننده ، بزرگ کند. اگر ذهن نویسنده یا دوربین فیلم ساز، آن قدر یک چیز را بزرگ ببیند که از بزرگی نتوان آن را دید، نتیجه عکس میدهد و طبیعی است که هر چیزی که از لنز دوربین یا مردمک چشم بزرگ تر باشد، دیگر دیده نمی شود.
ارمیا مرد میدان است و اطراف او خالی. در این تهی گاه وجود او همیشه برنده است. جوهره وجودی او زمانی هویدا میشود که او را در میدان مبارزه تماشا کنیم. از پیروزی اش لذت ببریم و هورا بکشیم. نویسنده، جامعه را تهی از مردم سازگار و نجیب و مبارز کرده است. در برابر ارمیا، همه نقطه زیر صفر هستند. ارمیا در مرکز مربعی قرار گرفته که از شدت بزرگ نمایی از کادر بیرون زده است و دیده نمیشود.
فضاسازی در داستان خوب و نثر نویسنده روان و پیش برنده موضوع است. نویسنده، عمل و عکس العمل را در افراد، به تناسب موقعیت اجتماعی، خوب نشان میدهد. توصیف فضا نیز زنده و قابل لمس است. شاید همین عناصر خواننده را پیش میبرد، اما حس تعلق در همان زمان که مصطفی شهید می شود از بین میرود. با وجود این رمان «ارمیا» یکی از رمان های خوب زندگی است که نگاهی انتقادی به جامعه پس از جنگ دارد.
انتهای پیام/