به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ حبیببنمظاهر اسدی، پیرترین و بزرگترین یار امام حسین (ع) در کربلا بعد از بنیهاشم است. این پیر پاک پارسای پاکباز، از اصحاب رسول اکرم (ص)، یاور خاص امیر مؤمنان (ع) و امام خسن مجتبی (ع) بوده است. وی از شرطةالخمیس و از حواریون مولا علی (ع)، حامل علوم علوی، از مجاهدین جنگهای جمل، نهروان و صفین بود. در منزلت حبیببنمظاهر اسدی همین بس که در هنگام شهادت وی اباعبداللهالحسین (ع) در کنار وی فرمود:تو صاحب فضلی بودی که قرآن را در یک شب ختم میکردی. حبیببنمظاهر اسدی صاحب علم بلایا و منایا نیز بود و در دیدار با میثم تمّار، شهادت و حتی نحوه شهادت وی را پیشگویی کرده بود.
زمان پیوستن حبیببنمظاهر اسدی به اباعبدالله (ع)، در کربلا و در روز ششم محرم بود. امام حسین (ع) یک پرچم را نگاه داشته بود و فرمود:آنکه باید این پرچم را در کف بفشرد، میرسد و این پرچم به حبیببنمظاهر اسدی رسید.
حبیببنمظاهر اسدی در شب هشتم محرم از جانب اباعبداللهالحسین (ع) مأموریت یافت تا شبهنگام به دیدار قبیله بنیاسد برود و مردان قبیله را برای یاری امام حسین (ع) دعوت کند. نود تن رزمنده آماده شدند. خبر به عمرسعد رسید و او ارزقبنحرب صیداوی را با چهارهزار نفر به سرکوب بنیاسد فرستاد و این باعث شد تا بنیاسد از آنجا دور شوند.
در غروب تاسوعا، حبیببنمظاهر اسدی جزو گروه مذاکرهکننده با دشمن بود. شب عاشورا نیز حبیببنمظاهر اسدی یاران را برای فداکاری در روز عاشورا آماده کرد. روز عاشورا، حبیببنمظاهر اسدی فرمانده جناح چپ سپاه اباعبدالله بود. وی در انبوه هلهله و تمسخر و جنگل شمشیر و تیر و نیزه، عاشقانه و صادقانه جنگید و صبوری ورزید. حبیببنمظاهر اسدی در لحظه شهادت مسلمبن عوسجه در کنار وی بود و وصیتش را که دفاع از حریم حسینی است، شنید. چند بار دشمن را موعظه کرد تا شاید اگر در دلی سوسوی امیدی باشد، بازگردند.
وقتی ابوثمامه صائدی، وقت نماز ظهر را با امام حسین (ع) در میان گذاشت و صفوف باقیمانده سپاه حسینی برای نماز آماده شدند، حصینبنتمیم به تمسخر گفت:نماز شما قبول نیست و حبیببنمظاهر اسدی پاسخ داد:ای درازگوش، نماز آلرسول قبول نیست و نماز شما پذیرفته است! حصین تیغ کشید و حبیببنمظاهر اسدی بیشرمی وی را با ضربتی پاسخ داد که بر اسبش فرود آمد و واژگون بر زمین افتاد. حبیببنمظاهر اسدی در میدان رجز خواند و جنگید. او میخواند:
اُقیمُ لو کُنّا لکُم اعداداً او شطرکُم و لَّیتم الاکتادا
یا شَرّ قومٍ حَسَباً و ادّاً و شَرَهُم قد علموا انداداً
و یا اَشَدَّ معشرٍ عنادا
ای فرومایگان و شوربختان، اگر به شماره شما یا نیمی از شما بودیم بیشک به صحنه نبرد پشت میکردید. آری شما بیارادگانی هستید که به بازیچهتان گرفتهاند و نردبانی شدهاید که ستمپیشگان بر آن تکیه دارند. شما در نسب و ریشه و پستی و دنائت همانند هم و در عناد و دشمنی و لجاجت بینظیرید.
حبیببنمظاهر اسدی میجنگید و میچرخید و ادامه میداد:
اَنَا حبیبٌ و ابی مظّهر فارسُ هیجاءٍ و لیثُ قَسَور
وفی یمینی صارمٌ مدکّر و فیکُم نارالجحیم تُسعَر
أَنتُم اَعَدُّ و اکثر وَ نحنُ فی کلّ الامور اُجدر
وانتم عندالوفاء اَغدَر لَنَحنُ ازکی منکم و اَظهر
و نحنُ او فی منکم واصبر و نحنُ اعلی حجةً واظهر
حَقَاً واتقی منکم و اَعذَر الموتُ عندی عَسَلٌ وَ سکّر
منالبقاء بینکم یا حسر اِضربکم و لا اخاف المَحذر
عن الحسین ذی الفخار الاطهَر اَنصُر خیرالنّاس حینَ یُذکَر
من حبیبم و پدرم مطهّر، یکهتاز آوردگاه و رزمگاه شعلهور و فروزانم. در دستم شمشیر بران است که در میان شما آتش برپا میکند. شما انبوه و مجهزید، ولی ما سزاوار و شایستهایم. ما از شما پاکتر و پاکنهادتریم و شما پیمانشکن و عهدنشناس و نیرنگباز. ما بر حقایم و در پیشگاه خدا معذور. مرگ در کام ما همچون شهد و شکر است.ای تبهکاران، به جای ماندن و درنگ در میان شما، شمشیر میزنم و باک و هراسم نیست. من یاریگر حسینام که پاک و سرفراز و ستوده است و بهترین و برترین کسی است که میتوان یاد کرد.
حلقه محاصره تنگتر شد ناگهان مردی از بنیتمیم به حبیببنمظاهر اسدی نزدیک شد، اما قبل از هر کاری شمشیر وی او را به دو نیم کرد. ناگهان برق نیزهای در پهلوی حبیببنمظاهر اسدی نشست. بدیلبنصریم آخرین ضربه را نواخت و حصین از اسب پیاده شد و سر حبیببنمظاهر اسدی را جدا کرد. حبیببنمظاهر اسدی در هنگام شهادت ۸۰ ساله بوده است.
منابع:
۱. کاملابناثیر
۲. اعیانالشیعه
۳. الاصابه
۴. ابصرالعین
۵. رجال شیخ طوسی
۶. تاریخ طبری
۷. انسابالاشراف
۸. الفتوح
۹. آینه در کربلاست (محمدرضا سنگری)
انتهای پیام/