به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛قرآن سر تا سر اعجاز در زندگی مادی و معنوی است. اگر ما آن را با معرفت تلاوت کنیم، حتما اثرات آن را خواهیم دید. برای آگاهی و فهم بهتر و بيشتر آيات قرآن كريم هر شب تفسير آياتی از اين معجره الهی را برای شما آماده میكنيم. در این گزارش تفسیرآیات180-182سوره بقره را میخوانید:
كُتِبَ عَلَیكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَیرًا الْوَصِیةُ لِلْوَالِدَینِ وَالْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ
بر شما مقرر شده است كه چون یكى از شما را مرگ فرا رسد اگر مالى بر جاى گذارد براى پدر و مادر و خویشاوندان [خود] به طور پسندیده وصیت كند [این كار] حقى است بر پرهیزگاران (۱۸۰)
فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَمَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَى الَّذِینَ یبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
پس هر كس آن [وصیت] را بعد از شنیدنش تغییر دهد گناهش تنها بر [گردن] كسانى است كه آن را تغییر مى دهند آرى خدا شنواى داناست (۱۸۱)
فَمَنْ خَافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفًا أَوْ إِثْمًا فَأَصْلَحَ بَینَهُمْ فَلَا إِثْمَ عَلَیهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ
ولى كسى كه از انحراف [و تمایل بیجاى] وصیت كننده اى [نسبت به ورثه اش] یا از گناه او [در وصیت به كار خلاف] بیم داشته باشد و میانشان را سازش دهد بر او گناهى نیست كه خدا آمرزنده مهربان است (۱۸۲)
بیان آیات مربوط به حكم وصیت درباره ما ترك
(كتب علیكم اذا حضر احدكم الموت ، ان ترك خیرا الوصیة ) الخ ، لسان این آیه ، لسان وجوب است نه استحباب ، چون در قرآن كریم هر جا فرموده : فلان امر بر فلان قوم نوشته شده ، معنایش این است كه این حكم یا سرنوشت ، قطعى و لازم شده است ، مؤ ید آن ، جمله آخر آیه است كه می فرماید: (حقا)، چون كلمه حق ، نیز مانند كتابت اقتضاى معناى لزوم را دارد.
لكن از آنجا كه همین كلمه را مقید به (متقین ) كرده دلالت بر وجوب را سست مى كند، براى اینكه اگر وصیت تكلیفى واجب بود، مناسب تر آن بود كه بفرماید: (حقا على المومنین )، و چون فرموده : (على المتقین )، می فهمیم این تكلیف امرى است كه تنها تقوى باعث رعایت آن میشود و در نتیجه براى عموم مؤمنین واجب نیست ، بلكه آنهایى كه متقى هستند برعایت آن اهتمام می ورزند.
و به هر حال بعضى از مفسرین گفته اند: این آیه بوسیله آیات ارث (كه تكلیف مال میت را معین كرده ، چه وصیت كرده باشد و چه نكرده باشد)، نسخ شده و به فرضى كه این سخن درست باشد، وجوبش نسخ شده نه استحباب ، و اصل محبوبیتش ، و شاید تقیید كلمه حق به كلمه (متقین ) هم براى افاده همین غرض باشد.
و مراد به كلمه (خیر) مال است ، و مثل این كه از آن بر مى آید مراد مال بسیار است نه اندكى كه قابل اعتناء نباشد، و مراد از معروف ، همان معناى متداول یعنى احسان است .
(فمن بدله بعد ما سمعه ، فانما اثمه على الذین یبدلونه )، ضمیر در كلمه (اثمه )، به تبدیل بر مى گردد و بقیه ضمائر به وصیت به معروف ، و اگر بپرسى : كلمه (وصیت ) مؤ نث است ، چرا پس همه ضمائر كه بدآن برگشته مذكر است ؟ در پاسخ مى گوئیم : كلمه نامبرده از آنجا كه مصدر است ، هر دو نوع ضمیر، جائز است بدآن برگردد.
باز خواهى پرسید: كه جا داشت بفرماید: (فمن بدله بعد ما سمعه ، فانما اثمه علیهم ) و حاجت نبود دوباره نام تبدیل كنندگان را ببرد، در پاسخ میگوئیم : نكته این كه ضمیر نیاورد و اسم ظاهر آنرا آورد، خواست تا بعلت گناه یعنى تبدیل وصیت به معروف اشاره كرده باشد تا بتواند آیه بعدى را بر آن تفریع نموده ، بفرماید: (پس اگر كسى از موصى بترسد) الخ .
(فمن خاف من موص جنفا، او اثما، فاصلح بینهم ، فلا اثم علیه ) كلمه (جنف ) به معناى انحراف است و بعضى گفته اند به معناى انحراف دو قدم بطرف خارج است ، بر عكس كلمه (حنف ) كه با حاى بى نقطه است و به معناى انحراف دو قدم بطرف داخل است .
هر حال ، مراد، انحراف به سوى گناه است ، به قرینه كلمه (اثم ) و این آیه تفریع بر آیه قبلى است و معنایش (و خدا داناتر است ) این است كه اگر كسى وصیت شخصى را تبدیل كند، تنها و تنها گناه این تبدیل بر كسانى است كه وصیت به معروف را تبدیل مى كنند، نتیجه و فرعى كه مترتب بر این معنا می شود این است كه پس اگر كسى از وصیت موصى بترسد، به این معنا كه وصیت به گناه كرده باشد و یا منحرف شده باشد، و او میان ورثه اصلاح كند و وصیت را طورى عمل كند كه نه اثم از آن برخیزد و نه انحراف ، گناهى نكرده ، چون او اگر تبدیل كرده ، وصیت به معروف را تبدیل نكرده ، بلكه وصیت گناه را به وصیتى تبدیل كرده كه گناهى یا انحرافى در آن نباشد.
بحث روایتى (شامل روایاتى در ذیل آیات گذشته و احكام وصیت )
در كافى و تهذیب و تفسیر عیاشى روایت زیر را آورده اند كه عبارت آن به نقل از عیاشى چنین است : محمد بن مسلم از امام صادق (علیه السلام )، روایت كرده كه گفت : از آنجناب از وصیت براى وارث پرسش نمودم كه آیا جائز است ؟ فرمود: آرى ، آنگاه این آیه را تلاوت فرمود: (ان ترك خیرا، الوصیة للوالدین و الاقربین ).
و در تفسیر عیاشى از امام صادق ، از پدرش ، از على (علیه السلام )، روایت كرده كه فرمود: كسیكه در دم مرگش براى خویشاوندانش كه از او ارث نمى برند وصیتى نكند، عمل خود را با معصیت ختم كرده است .
و در تفسیر عیاشى نیز از امام صادق (علیه السلام )، روایت آورده كه در ذیل این آیه فرمود: این حقى است كه خدا در اموال مردم قرار داده ، براى صاحب این امر (یعنى امام (علیه السلام ) پرسیدم آیا براى آن حدى است ؟ فرمود: آرى ، پرسیدم : حدش چیست ؟ فرمود: كمترین آن یك ششم و بیشترین آن یك سوم است .
مولف: این معنا را صدوق هم در من لا یحضره الفقیه از آنجناب روایت كرده و این استفاده لطیفى است كه امام (علیه السلام ) از آیه كرده، به این معنا كه آیه مورد بحث را با آیه : (النبى اولى بالمؤمنین من انفسهم ، و ازواجه امهاتهم ، و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى كتاب اللّه ، من المؤمنین و المهاجرین ، الا ان تفعلوا الى اولیاءكم معروفا، كان ذلك فى الكتاب مسطورا)، (پیامبر بمؤمنین اختیاردارتر از خود ایشان است ، و همسران او مادران ایشانند و خویشاوندان در كتاب خدا بعضى مقدم بر بعض دیگرند، از مؤمنین و مهاجران ، مگر آنكه به اولیاء خود نیكى كنند، و این در كتاب نوشته شده بود)، ضمیمه كردند و آن نكته لطیف را استفاده فرمودند.
توضیح اینكه آیه سوره احزاب ، ناسخ حكم توارث به اخوتى است كه در صدر اسلام معتبر بود و كسانیكه با یكدیگر عقد اخوت بسته بودند، از یكدیگر ارث مى بردند، آیه سوره احزاب آن را نسخ كرد و حكم توارث را منحصر كرد در قرابت و سپس نیكى در حق اولیاء را از آن استثناء كرد و خلاصه فرمود: توارث تنها در خویشاوندان است و برادران دینى از یكدیگر ارث نمیبرند، مگر آنكه بخواهند، به اولیاء خود احسانى كنند، و آنگاه رسول خدا و طاهرین از ذریه اش را اولیاء مؤمنین خوانده و این مستثنا همان موردى است كه جمله : (ان ترك خیرا الوصیة) الخ ، شاملش مى شود، چون رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم و ائمه طاهرین نیز قربا هستند .
و در تفسیر عیاشى از یكى از دو امام باقر و صادق (علیهماالسلام ) روایت كرده كه در ذیل آیه : (كتب علیكم اذ حضر) الخ ، فرمود: این آیه بوسیله آیه : (فرائض یعنى آیه ارث ) نسخ شده .
مولف: مقتضاى جمع بین روایات سابق و این روایت ، این است كه بگوئیم : منسوخ از آیه (كتب علیكم ) الخ ، تنها وجوب است ، در نتیجه استحباب آن بحال خود باقى است .
و در تفسیر مجمع البیان از امام باقر (علیه السلام ) روایت كرده كه در ذیل جمله : (فمن خاف من موص جنفا او اثما...) الخ ، فرمود: جنف این است كه به سوى خطا گرائیده باشد از این جهت كه نداند اینكار جائز است .
و در تفسیر قمى از امام صادق (علیه السلام ) روایت آورده كه فرمود: وقتى مردى به وصیتى سفارش كرد، جائز نیست كه وصى او وصیتش را تغییر دهد، بلكه باید بر طبق آنچه وصیت كرده عمل كند، مگر آنكه به غیر از دستور خدا وصیت كرده باشد كه اگر وصى بخواهد مو به مو به آن عمل كند، دچار معصیت و ظلم مى شود، در اینصورت براى وصى جائز است ، آن را بسوى حق برگرداند و اصلاح كند، مثل اینكه مردى كه چند وارث دارد، تمامى اموالش را براى یكى از ورثه وصیت كند و بعضى دیگر را محروم كند، كه در اینجا وصى می تواند وصیت را تغییر داده بدانچه كه حق است برگرداند، اینجاست كه خداى تعالى می فرماید: (جنفا او اثما)، كه جنف انحراف بطرف بعضى از ورثه و اعراض از بعضى دیگر است، اثم عبارت از این است كه دستور دهد با اموالش آتشكده ها را تعمیر كنند و یا شراب درست كنند، كه در اینجا نیز وصى میتواند به وصیت او عمل نكند.
مولف: معنایى كه این روایت براى جنف كرده ، معناى جمله (فاصلح بینهم ) را هم روشن میكند، می فهماند كه مراد اصلاح میان ورثه است ، تا بخاطر وصیت صاحب وصیت ، نزاعى بینشان واقع نشود.
و در كافى از محمد بن سوقه روایت آورده كه گفت : از امام ابى جعفر (علیه السلام ) معناى جمله (فمن بدله ، بعد ما سمعه ، فانما اثمه على الذین یبدلونه ) را پرسیدم ، فرمود: آیه بعد از آن كه مى فرماید: (فمن خاف من موص جنفا او اثما، فاصلح بینهم ، فلا اثم علیه )، آن را نسخ كرده و معنایش این است كه هرگاه وصى بترسد (یعنى تشخیص دهد) از اینكه صاحب وصیت درباره فرزندانش تبعیض قائل شده و به بعضى ظلم كرده و خلاف حقى مرتكب شده كه خدا بدآن راضى نیست ، در اینصورت گناهى بر وصى نیست كه آنرا تبدیل كند و به صورت حق و خداپسندانه در آورد.
مولف: این روایت از مواردى است كه ائمه (علیهم السلام ) آیه اى را به وسیله آیه اى دیگر تفسیر كرده اند، پس اگر نام آن را نسخ گذاشتند، منظور نسخ اصطلاحى نیست و در سابق هم گفتیم : كه در كلام ائمه (علیهم السلام ) بسا كلمه نسخ آمده كه منظور از آن غیر نسخ اصطلاحى علماى اصول است .
انتهای پیام/