در پس این چهره «دیوانه نما» یک عقلانیت و برنامه‌ریزی هوشمند قرار دارد و بسیار حسابگر نیز می‌باشد، که با شناخت منطق و روش «دیوانه نمایی» می‌توان بر محاسبات آنها اثر گذاشت.

برنامه‌ریزی هوشمندانه در پشت‌پرده ترامپ «دیوانه‌نما»به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،ایالات متحده آمریکا با فروپاشی اتحاد شوروی، خود را در یک فرصت تاریخی و طلایی یافت تا نظام بین الملل را در یک باز تعریف از کلیه مفاهیم و قواعد و ساز و کارها به نظام تک قطبی جهانی تبدیل کند.

برتری‌های مطلق اقتصادی، نظامی و صنعتی این مزیت را به آمریکا میداد تا رفتاری بلامنازع از خود نشان دهد و بسادگی هر چیز را به چالش بکشد. نقطه اوج این اندیشه با سناریوی ۱۱ سپتامبر و دروه ۸ ساله بوش پسر بود که آمریکا از طریق رفتار یکجانبه و نظامی گری، حتی شرکای اروپایی خود را در حمله‌ای خارج از اراده سازمان ملل و شورای امنیت به عراق در سال ۲۰۰۳ و افغانستان در سال ۲۰۰۱ به چالش بکشد.

دوره ده ساله دهه ۹۰ فرصت از دست رفته‌ای برای آمریکا بود، چرا که از طریق ساز کارهای متولد شده از جنگ جهانی دوم، نتوانست به نظام مطلوب بین الملل دست یابد و لذا دوره بوش پسر، مرحله جدیدی از راهبردهای سلطه جهانی آمریکا ارزیابی می‌شود که محیط داخلی و سیاست‌ خارجی امریکا را شامل می‌شود. سیاست اجرایی راهبرد فوق، هزینه‌های غیرقابل تحملی به نظام اقتصادی آمریکا تحمیل کرد و دیگر بازیگران جهانی را هوشیارتر کرد.

این سیاست اجرایی آمریکا از ۲۰۱۲ به روش‌های جدید نیابتی تکیه کرد که برای امریکا هزینه انسانی و اقتصادی چندانی نداشت و پیاده نظام و هزینه‌های آنرا، شرکای عرب منطقه با اندیشه‌های وهابی-تکفیری بعهده گرفتند. اگرچه پدیده تروریسم تکفیری، کارآمدی خود در عراق و سوریه را از دست داده ولی هنوز از نگاه آمریکا، از این ابزار در بسیاری از نقاط جهان بعنوان اهرم و روش فرعی می‌توان بهره جست. استفاده از جریان نیابتی-تکفیری در شمال و بخش‌های میانی افریقا، جنوب شرق آسیا و برای مدیریت رفتاری اروپایی از سوی آمریکا استفاده می‌شود. افزایش قدرت و جایگاه نفوذ قدرتهای رقیب آمریکا در عرصه‌های اقتصادی، نظامی و امنیتی و شکست پروژه اصلی آمریکا در غرب آسیا موجب شده تا روش و سیاستهای اجرایی اضطراری و جدید، جایگزین، روش و سیاستهای قبلی شوند.

اگر آمریکا نسبت به نوسازی سیاستهای خود اقدام نکند، باقی ماندن در جایگاه قدرت برتر جهانی، فرصت ساخت نظام تک قطبی از این کشور را سلب خواهد کرد. لذا در کنار سیاست و روش رقیب هراسی، دشمن هراسی، اسلام هراسی، جنگهای نیابتی تروریستی، ارعاب و تحمیل اراده اجباری به دیگر بازیگران، تنها راه نجات آمریکا و دستیابی به سلطه جهانی را در بازسازی قدرت اقتصادی امریکا قرار داده و با تکیه بر ۸ روش و سیاست اجرایی، در دستور کار خود قرار داده است. اجرایی این راهبرد سیاستها که بدان اشاره می‌کنیم، از روشهای معمول و تجربه شده برای آمریکا میسر نیست و برای تحقق این امر نیازمند کنش گرای غیرعادی، غیرقابل پیش بینی، نگران کننده و ارعابی است.

بکارگیری چهره‌ای سیاستمدار، حقوقدان، نظامی، امنیتی و با یک نخبه اقتصادی که به راحتی تمامی قواعد را زیر پا بگذارد و مسیر تعاملات جهانی و یا داخلی در امریکا را برهم بزند و در عین حال بتواند راهبرد مرحله‌ای امریکا در تولید هر چه بیشتر قدرت اقتصادی را محقق کند، امکانپذیر نیست و فقط از روش «دیوانه نمایی» امکانپذیر می‌باشد.

ترامپ این چهره مناسب است که عمداً یک دیوانه و پیش بینی ناپذیر معرفی شود تا اهداف مرتبط با سیاستهای ۸ گانه زیر محقق یابد:

۱-بحران سازی و جنگ افروزی از طریق تجزیه کشورها و برهم زدن ائتلافها(تشویق به فروپاشی اتحادیه اروپا)

۲-ناسیونالیسم افراطی و نژادپرستانه اقتصاد محور در امریکا در تعامل با جهان

۳-کنار زدن سازمانهای بین المللی و مجبور سازی آنها به اجرای خواست امریکا(عدم پایبندی به توافقات)

۴-یکطرفه کردن تمامی پیمانهای اقتصادی با جهانف با اصالت دادن به منافع امریکایی صرف

۵-اسرائیلی‌تر شدن (نژادپرستی) سیاست و روشها در تعامل با جهان و انحصار طلبی مطلق

۶-به چالش کشیدن استقلال کشورها با روشهای غیرعادی

۷-تلاش برای مهار قدرتهای جهانی و یا نوظهور، از طریق سیاستهای تقابلی و خطرناک

۸-نمایش نظامی گری تا قبل از مرز اقدام نظامی با هدف هراس افکنی و سودسازی اقتصادی

بعنوان نمونه، در بحران سازی اخیر با کره شمالی و نگران کردن تمامی جهان، بسادگی از ناحیه تغییر برابری نرخ دلار با ارزهای ملی کشورهای این منطقه، اثرگذاری بر اقتصاد چین و تا حدودی روسیه، فروش تسلیحات جدید و استقرار سیستمهای تسلیحاتی و پیش بینی شده در این منطقه، منافع بزرگی را با نمایش «دیوانه نمایی» کسب کرده است. صدها میلیارد قرارداد با عربستان و قطر و امارات نمونه دیگری از روش‌های جدید آمریکا در تعامل با همه و حتی با شرکای خود می‌باشد.

رفتار غیر عادی در برجام و اعلام بی مسئولیتی نسبت به تعدات دولت قبلی آمریکا و اتهامات و مطالبات بی پایه، تهدید به خروج از برجام، تهدید به حمله اتمی و نابود کننده به کره شمالی و لغو قراردادهای اقتصادی و خروج از پیمانهای اقتصادی با اروپا و یا با آسیای شرقی و نمونه‌های فراوان دیگر، از نمادهای کنش گری به روش «دیوانه نمایی» است.

آنچه قطعی است اینکه در پس این چهره «دیوانه نما» یک عقلانیت و برنامه‌ریزی هوشمند قرار دارد و بسیار حسابگر نیز می‌باشد، که با شناخت منطق و روش «دیوانه نمایی» می‌توان بر محاسبات آنها اثر گذاشت.

منبع:مشرق

انتهای پیام/

 گزارشی درباره روش‌شناسی سیاست‌های آمریکا

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.