سین جیم استانی باشگاه خبرنگاران جوان از یزد، به سراغ یکی از جراحان یزدی رفته که نه تنها در ایران بلکه در جهان سرشناس است.

 به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از یزد؛ سین جیم استانی باشگاه خبرنگاران جوان از یزد، به سراغ یکی از جراحان یزدی که نه تنها در ایران بلکه در جهان سرشناس رفته است، دکتر حاجب مرتاض از علاقه مند شدنش به رشته ی پزشکی می گوید:

سین: خودتون رو معرفی کنید.

جیم: حاجب مرتاض هستم فرزند میرزا عزیز الله مرتاض، در سال 1310 در یزد متولد شدم و سه سال اول دوره ی دبستان را در دبستانی دخترانه گذراندم( در آن زمان سه سال اول دوره ی دبستان دختران و پسران در یک مدرسه بودند) در سال 1324 وارد دبیرستان ایرانشهر شدم و تا پایان این دوره را در این دبیرستان گذراندم.

در سال 1329 کنکور پزشکی دادم و رتبه ی 19 کنکور پزشکی در دانشکده پزشکی تهران پذیرفته شدم( در آن زمان تعداد دانشکده های پزشکی در کشور بسیار محدود بود و بهترین آن  دانشکده پزشکی تهران بود).

آن  زمان دوره ی پزشکی 6 ساله بود به همین ترتیب در سال 1335 از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شدم و در کنکور تخصصی شرکت کردم که من در تخصص جراحی پذیرفته شدم.

از سال 1335 تا 1338 به مدت 3 سال به عنوان دستیار بخش جراحی در بیمارستان سینا تهران زیر نظر پدر جراحی نوین ایران آقای پروفسور عدل مشغول عمل جراحی بودم.

راز سلامتی ورزش و من اعصاب راحت است

سین: پدرتان به چه کاری مشغول بودند؟

جین: ما اصالتا شیرازی هستیم و اجداد ما به دلیل تجارت از شیراز به یزد آمدند چراکه یزد مرکز عبور راه ابریشم بود جنس هایشان را از یزد به بندر عباس و از آنجا به چین صادر می کردند و از چین چینی آلات می آوردند.

سین: نصیحت پدرتان به شما چه بوده؟

جیم: پدر من همیشه نصیحتاش این بود که هیچوقت از زندگی نا امید نشو و هرگاه با مشکلی مواجه شدی جا نزن و ادامه بده.

سین: اهل ورزش هستین؟

جیم: در دبیرستان ایرانشهر تفریح من والیبال بود و تمام وقت بیکاری ام را در زمین والیبال می گذراندم، بعد از اینکه به تهران رفتم تنیس بازی می کردم و بعد از اینکه به انگلیس رفتم تفریحم اسب سواری بود که متاسفانه سال گذشته از اسب افتادم و دچار شکستگی شدم و اکنون تفریحم شنا است.

راز سلامتی ورزش و من اعصاب راحت است

سین: راز سلامتی را در چه می دانید؟

جیم: راز سلامتی اول ورزش است و دوم کم خوردن است و اعصاب راحت چراکه انسان باید قانع باشد و زندگی را برای خود سخت نگیرد.

سین: چند خواهر و برادر دارین؟

جیم: فقط یک برادر دارم، دکتر هدی مرتاض که متخصص زنان است.

سین: رابطه تان با برادرتان چگونه است؟

جیم: من برادر بزرگتر هستم و با وجود اینکه 50 سال از فوت پدرمان می گذرد هنوز ارث پدری را تقسیم نکردیم، همیشه با هم بودیم و برای موفقیت چیزی برای باهم بودن خانواده ها نیست.

همسر من خانم پروین دخت افشار دختر آقای افشار هستند که پدرش بیمارستان افشار رابنا کرد، و من واقعا خوشبختی ام در زندگی را مدیون همسرم هستم.

سال 1340 که وارد یزد شدم جراح دیگری در یزد نبود و من منحصر به فرد بودم کارم خیلی زیاد بود و بعضا ساعت 2 بامداد به منزل می رفتم و همسر من خیلی زیاد تحمل کرد و هنوز هم تحمل می کند.

راز سلامتی ورزش و من اعصاب راحت است

سین: چند فرزند دارین؟

جیم: چهار فرزند دارم، سه پسر و یک دختر

پسر بزرگ من مهندس کامپیوتر است و تهران مشغول است، دخترم دکترای نوترشین دارد و در دانشگاه کمبریج لندن مشغول به تدریس است، فرزند سومم دکتر مهران مرتاض که جراح مغز و اعصاب است و در بیمارستان مرتاض یزد مشغول است، فرزند آخرم مهندس کشاورزی است که اکنون در دانشگاه برکلی لندن مشغول به تحصیل است.

سین: نصیحت شما به فرزندانتان چی بوده؟

جیم: نصیحت من به آنها این بوده که همیشه باهم صمیمی باشند و دوستی و صمیمیتشان را با هیچ چیز عوض نکنند.

سین: در انتخاب رشته فرزندانتان دخالتی داشتین؟

جیم: به هیچ وجه، اصولا یکی از کار های اشتباه دخالت خانواده ها در کار فرزندان است، خانواده باید ببیند فرزندش به چه رشته ای علاقه مند است و خودش دنباله ی آن را بگیرد چراکه اگر دخالت کنیم کسی که در رشته ی به غیر از علاقه اش فارغ التحصیل شود موفق نخواهد بود.

سین: از پزشکان الان یزد، هم دوره ای داشتین؟

جیم: بله در آن زمان از یزد سه نفر پزشکی قبول شدیم (من، دکتر استقامت و دکتر ریاضی)

سین: علت علاقه مند شدن شما به رشته ی پزشکی چه بود؟

جیم: عموی من دکتر روحی رشته ی پزشکی در فرانسه خوانده بود، در آن زمان که من 17 ساله بودم در خانواده مان خیلی از دکتر روحی صحبت می شد و من هم میخواستم روزی به این درجه برسم که در فامیل اینچنین از من یاد شود همین دلیلی شد که من به رشته ی پزشکی علاقه مند شوم.

راز سلامتی ورزش و من اعصاب راحت است

سین: تلخ ترین خاطره پزشکیتان ؟

جیم: پزشکی خاطرات تلخ بسیاری دارداما یکی از آنها را که وقتی به یاد می آورم اشک از چشمانم جاری می شود این بود که؛ بچه ای مریض بود و در آغوش مادرش، مادر نگران بود و بچه مدام مادر را دلداری میداد که من خوب می شوم، و من آن را به منزله ی اینکه فرزندی مادرش را دلداری میداد هیچ وقت از یاد نمی برم(اشک می ریزد).

سین: شیرین ترین خاطره تان؟

جیم: خاطرات شیرین بسیاری دارم از نجات دادن جان بیماران.

 

گزارش از: سعیده صدیقی

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۷:۳۱ ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
همیشه سالم باشی دکترمهربان
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۲:۰۳ ۲۰ خرداد ۱۴۰۱
سلام من خودم یزدی هستم ولی چه فایده که یه عده زیادی دریزدوبومی واقعامحتاج کارهستند وایشان بایدخانواده ای که مشکل کار داره راحل کنه تادعای خیرشان همیشه پشت سرشان باشد