به گزارش خبرنگار دفاعی امنیتی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان؛ دفاع مقدس برگی زرین از تاریخ سرزمین کهن ایران است؛ دفاعی که در خود شاهد مردان و زنانی غیرتمند بوده است، زمان چندانی از کاشتن نهال انقلاب نگذشته بود که صدام حسین، دیکتاتور عراق سودای حمله به ایران به سرش زد و به این امید که چند روزه به تهران می رسد تانکها و لشکر تا بن دندان مسلح خود را به سمت کشورمان روانه کرد.
اما وی در خیال خام به سر میبرد ،زیرا مردان و زنان ایران در مقابل این دیو و اربابش، تمام قد ایستاده و از میهن خود با جان و دل دفاع کردند. تمام کشور با ندای امام خود آماده جهاد و مبارزه شد؛ تمامی نیروهای مسلح دست به دست هم به مقابله با رژیم بعث به میدان آمدند؛ در این بین تیزپروزان هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز برای دفاع و لبیک به امام خود عقابهای خود را به سمت آسمان روانه کردند.
نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران پر از دلاورمردانی است که با رشادتهایشان مانع دستاندازی دشمن به خاک ایران شدند؛ دلاورمردانی همانند سرلشگر خلبان شهید احمد کشوری که نام وی بر پیشانی آسمان میدرخشد.
شهید احمد کشوری در تیر ماه سال 1332 در شمال کشور دیده به جهان گشود، وی دوران دبستان و سه سال اول دبیرستان را در «کیاکلا» و «سر پل تالار» دو روستا از روستاهای محروم شمال کشور گذراند و ادامه تحصیل خود را در دبیرستان (قناد) بابل گذراند و در سن 19 سالگی به استخدام نیروی هوای ارتش در آمد و مسیر زندگی خود را در آسمان جستجو کرد.
شهید کشوری قبل از پیروزی انقلاب به رغم حضور در ارتش شاهنشاهی و طاغوتی آن زمان در فعالیتهای انقلابی حضوری پررنگ داشت، به گونهای که به خاطر فعالیت در این زمینه چندین بار مورد ضرب وشتم قرار گرفت. وی در این باره میگوید: این باطومی که من خوردم، چون برای خدا بود، شیرین بود، من خوشحالم از اینکه میتوانم قدمی در راه انقلاب بردارم و این توفیق و سعادتی است از سوی پرورگار.
شهید کشوری در زمینه نقاشی و هنری نیز استعداد خوبی داشت و از این استعداد با کشیدن نقاشیهایی بر ضد رژیم شاهنشاهی در جهت انقلاب استفاده می کرد؛ وی در فعالیتهای مذهبی نیز حضوری فعال داشت و درمحرم نیز به نوحه سرایی برای سید و سالارشهیدان می پرداخت.
با پیروزی انقلاب اسلامی؛ دشمنان اسلام و انقلاب در مناطق مختلف کشور دست به ناامنی زدند، شهید کشوری با مشاهده این وضعیت به سمت کردستان عازم شد تا به ندای امامش لبیک گوید و اهدافی را که دشمنان در سر می پروراندند را به کابوس تبدیل کند؛ وی در میدانها سخت پیش قدم بود، چرا که وقتی تیمسار فلاحی فرمانده نیروی زمینی ارتش در آن روزها برای دفع قائله کردستان داوطلب میخواست و هنوز سخنان خود را به پایان نرسانده بود که جوانی از میان صف بیرون آمد، او کسی نبود جز شهید احمد کشوری، مرد روزهای دشوار کشور.
یک مرتبه که جراحت شدیدی برداشته بود و هلیکوپترش نیز آسیب جدی دید توانست با مهارت خود هلیکوپتر را به مقصد برساند و پس از بستری شدن گفت: تا آخرین قطره خون برای اسلام عزیز و ولایت فقیه میجنگم و از این مزدوران کثیف که سرهای مبارک برادران پاسدارم را نامردانه بریدند انتقام میگیرم.
شهید احمد کشوری با شروع جنگ همانند دیگر خلبانهای کشور برای مقابله با تجاوز دشمن هلیکوپترش را به پرواز درآورد و با شجاعتی که از خود در ماموریتها نشان داد تحسین همگان را برانگیخت. وی غرب کشور را به گورستان تانکهای بعثی تبدیل کرده بود، و در انجام ماموریتهای سخت و نفسگیر پیش قدم بود و همواره تاکید داشت که ما برای خدا و اسلام میجنگیم. مهارت شهید کشوری به حدی بود که شهید علیاکبر شیرودی دوست و همرزم وی درباره او بارها گفته بود که کشوری استاد من است.
وقتی که بعد از انقلاب برای قلب امام کسالت پیش آمد، شهید کشوری در مسافرت بود و با شنیدن این خبر ماشینش را کنار جاده زده و از خدا میخواهد که از عمر او بکاهد و به عمر امام بیافزاید و زمانیکه به تهران می رسد به بیمارستا ن رفته و آمادگی خود را را برای اهدای قلبش به امام اعلام میکند.
مادر شهید تعریف میکند وقتی احمد دوم راهنمایی بود، عکسهای مبتذل مجلات را در هر جا که میدید پاره میکرد. وی همچنین هر مجلهای را که به تازگی چاپ شده بود و عکسهای مبتذل داشت، در حد توان و با پوال تو جیبی خود از چند روزنامه فروشی میخرید و در باغچه آتش میزد، وقتی میگفتم چرا این کار را میکنی جواب میداد: این عکسها ذهن جوانها را خراب میکند.
یکی از همرزمان شهید کشوری تعریف میکند که احمد هرگاه در مورد فرزندانش صحبت میکرد، میگفت: آنها را به اندازهاى دوست دارم که جاى خدا رو در دلم، تنگ نکنند.
شهید احمد کشوری در پانزدهمین روز از آذرماه سال 1359 زمانی که از یک ماموریت دشوار با پیروزی در حال بازگشت بود، مورد حمله نیروهای دشمن قرار گرفت و هلیکوپترش را که بر برخورد اثر موشکهای دو هواپیمای میگ دشمن در آتش می سوخت به خاک خودی رسانده و در آن جا سقوط میکند و به یاران شهیدش می پیوندد.
امام را تنها نگذارید.
فراموش نکنید که شهیدان نظارهگر کارهای شمایند.
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم.
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
والسلام
قطراه ای از دریای خروشان حزبالله
انتهای پیام/