به گزارش گروه بینالملل باشگاه خبرنگاران جوان؛ روزنامه آمریکایی هافینگتن پست در مقالهای پایگاه اینترنتی خود نوشت: اشاره معروف هری ترومن به «سوموزا»، دیکتاتور نیکاراگوئه، «بله، او حرامزاده است، اما آدم ماست» نشاندهنده دوستی آمریکا با دیکتاتورهای ظالم است و درکی درست و دقیق از شیوه شکلگیری سیاست خارجی آمریکا در قبال کشورهای جهان سوم در دوران پس از جنگ جهانی دوم به دست میدهد. آمریکا همواره تعهد خود را به حقوق بشر در بوق و کرنا میکند و میگوید یک دولت نمونه است، اما از طرفی از دیکتاتورهایی حمایت میکند که فقط میتوانند در کوتاهمدت ثبات داشته باشند و منافع اقتصادی و نظامی آمریکا را تأمین کنند. آمریکا در خلیج فارس و در برخورد با ایران و عراق این مسیر را دنبال کرده است و در خصوص عربستان سعودی، حتی حمایت خود را دو برابر کرده است.
در این مقاله آمده است: آمریکا پس از تبانی با سرویس اطلاعاتی انگلیس (ام آی ۶) سال ۱۹۵۳ و سرنگونی محمد مصدق، نخست وزیر وقت ایران، و بازگرداندن محمد رضا به قدرت، پلیس مخفی ظالمی را برای وی به وجود آورد و تسلیحات نظامی پیشرفتهای به شاه ایران فروخت و با افتخار اعلام کرد که پادشاه ایران ژاندارم منطقه خلیج فارس است؛ اما آمریکا موارد نقض حقوق بشر و حکومت ظالمانه وی را نادیده گرفت. شاه به سبب برخورداری از حمایت واشنگتن به ظالمی تبدیل شد که ظلمش روز افزون بود و مردم ایران هم به نوبه خود سیاستهای وی را به آمریکا نسبت میدادند تا اینکه انقلاب رخ داد و ایرانیها شاه را سرنگون کردند و خشم خود را علیه آمریکا به منصه ظهور رساندند.
پس از جریان گروگانگیری در تهران (تسخیر لانه جاسوسی آمریکا)، آمریکا که به ژاندارم جدید در منطقه نیاز داشت، صدام را در آغوش کشید. صدام به جایگاهی رسانده شد که به متحد آمریکا تبدیل شد؛ آمریکا به صدام اطلاعات نظامی و سلاحهای کشتار جمعی فروخت تا از آنها علیه ایران استفاده کند؛ روزنامه واشنگتن پست، یکی از پرفروشترین روزنامههای آمریکایی، با سفیر صدام در آمریکا مانند نماینده یک دولت روشنفکر برخورد میکرد. صدام که از حمایت آمریکا مطمئن شده بود، ظلم خود را تشدید کرد. وی از سلاحهای کشتار جمعی علیه مردم کرد عراق استفاده، جمعیت اکثریت شیعه را در این کشور سرکوب و به کویت تجاوز کرد؛ اما پس از آنکه صدام منافع نفتی آمریکا را در عربستان سعودی به خطر انداخت، آمریکا چارهای نداشت جز آنکه جنگی پرهزینه را علیه وی شروع کند.
پس از سرنگونی صدام، آمریکا دولت شیعه را در بغداد محتاطانه در آغوش کشید تا نفوذ ایران را در عراق و در منطقه مهار و جنگ خود را با داعش تشدید کند؛ اما روابط خصمانه کنونی آمریکا با ایران و عراقی که با ایران ارتباط نزدیکی دارد، باعث شده است دولت ترامپ حمایت خود را از پادشاه سلمان و پسرش، شاهزاده محمد افزایش دهد. دونالد ترامپ در نخستین سفر خارجی خود به عربستان سعودی رفت تا حمایت خود را از پادشاه سلمان به همه نشان و فروش تسلیحات به این کشور را افزایش دهد و همکاریهای آمریکا را با عربستان سعودی در جنگ یمن و سایر کشورهای منطقه تحکیم بخشد. جرد کوشنر، داماد ترامپ و «سزار» خاورمیانه، چندین بار با محمد بن سلمان دیدار کردهاند، این دو پیوندهای محکمی دارند.
ترامپ به تازگی اعلام کرده است که پادشاه سلمان میداند چه کار میکند؛ وی همچنین گفته است که سلمان از حمایت کامل آمریکا برخوردار است. به علاوه، رئیس جمهور آمریکا و تیمش حملهای تند علیه ایران -دشمن منطقهای عربستان سعودی و اسرائیل- به راه انداخته است.
هافینگتن پست در ادامه نوشت: آیا آل سعود، به ویژه محمد بن سلمان، «حرامزاده» جدید ما آمریکاییهاست یا اینکه محمد بن سلمان یک اصلاحطلب دموکراتیک است که شایستگی حمایت کامل آمریکا را دارد. آیا پادشاه سلمان و محمد بن سلمان یا به طور کلی آل سعود، حاکمان روشنفکری هستند؟ آیا آنها ایجادکنندگان نهادها در این کشور، به ویژه حکومت قانون و قوه قضائیه مستقل هستند؟ آیا آنها مسلمانان متعهدی هستند که عدالت را محور اصلی اسلام میدانند؟ این پرسشها را میتوان ادامه داد، اما اجازه دهید در اینجا متوقف شویم.
نویسنده این مقاله افزود:من خود از زبان چند تن از اعضای آل سعود شنیدهام که «این کشور (عربستان) از آنِ ماست، عبدالعزیز آن را با شمشیر تصرف کرد، دیگران هم میتوانستند این کار را بکنند، اما نکردند.» مهمتر اینکه، من از یک منتقد شنیدم که شاهزاده نایف (وزیر کشور و مشاور ارشد سلمان) به گروهی از رهبران تجاری سعودی سر میز شام گفته است: «ما مانند خانواده سلطنتی انگلیس احمق نیستیم؛ ما هرگز شکل سلطنت مبتنی بر قانون اساسی به خود نخواهیم گرفت؛ ما برای حفظ میراث خود تا جایی میجنگیم که خون خیابانها را فرا گیرد؛ اگر کسی این را دوست ندارد، درها باز است و میتواند از این پادشاهی خارج شود.»
نویسنده اضافه کرد: ما در مورد تعهد آل سعود به اسلام تردید نمیکنیم، اما میدانیم که اسلام عدالت، سبک زندگی میانهرو، تقسیم نعمات الهی برای همه و جلوگیری از بیعدالتی در درآمد و ثروت را ترویج میکند. آل سعود ممکن است مستبد باشند، اما آیا محمد بن سلمان فردی متفاوت است؟ آیا یک اصلاحطلب متعهد است و انتصابش قبل از هزاران شاهزاده دیگر به عنوان ولیعهد به معنای آیندهای روشن برای عربستان سعودی است؟ پادشاه سلمان ترتیب جانشینی را برهم زده است و به طور مستقیم قدرت بیسابقهای را در اختیار پسر جوانش قرار داده است. ما بر این باوریم که دستکم تعدادی از شاهزادهها از رسیدن سریع وی به قدرت، آن هم پیش از صدها شاهزاده ارشد دیگر، آزرده خاطر شدهاند. تصمیمات محمد بن سلمان ممکن است برای هزاران شاهزاده دیگر، بدیمنی به دنبال داشته باشد.
در ادامه این مقاله آمده است: محمد بن سلمان یک اصلاحطلب نیست، بلکه تشنه قدرت است. فهرست خریدهای وی از زمان به قدرت رسیدن شامل این موارد است: یک قایق تفریحی ۵۵۰ میلیون دلاری (که در جنوب فرانسه خریداری شد)، یک نقاشی کمیاب به ارزش ۴۵۰ میلیون دلار و یک خانه سلطنتی به ارزش ۳۲۰ میلیون دلار در فرانسه. هزینه این دارائیها از محل درآمد کار سخت و دشوار او نبوده است، بلکه از خزانه کشور تأمین شده است.
محمد بن سلمان چند صد شاهزاده، مقام ارشد دولتی و تاجر را به اتهام فساد دستگیر کرده است. همه این دستگیریها بدون فرایند و رویه مناسب صورت گرفته است و برخی از دستگیرشدگان به شرط پرداخت پول آزاد شده اند. آیا دستگیری این شاهزادههای منتقد که تهدیدی برای محمد بن سلمان محسوب میشوند، تسویه حسابی افراطی بود یا تلاشی درازمدت برای مقابله با فساد لجام گسیخته در عربستان سعودی؟ اگر محمد بن سلمان یک حکمران دموکراتیک و شایسته حمایت آمریکاست، پس چگونه وی میخواهد خریدهای عجیب و غریبش را از محل خزانه ملی توجیه کند؟
محمد بن سلمان برای جلب حمایت نسل جوان در عربستان سعودی و همینطور جلب حمایت آمریکا، اقدامات سطحی اندکی انجام داده است. وی تصمیم گرفته است به زنان اجازه رانندگی بدهد و سینماها را سال ۲۰۱۸ به روی مردم باز کند. اگرچه ممکن است این اقدامات باعث جلب توجه مردم شود، اما این نهادهای مؤثر هستند که کشور به آنها نیاز دارد - قانون اساسی، حکومت قانون، قوه قضائیه مستقل، حمایت از املاک خصوصی، قانون و اجرای قانون، پیشرفت به سمت حکومت مردمی.
هافینگتن پست در ادامه نوشت: ماجراجوییهای محمد بن سلمان بسیار خطرناک است، به ویژه در یمن؛ جایی که وبا و بمباران گسترده مردم به دست سعودیها به یکی از بزرگترین فجایع انسانی از زمان جنگ جهانی دوم تبدیل شده است. دستان آمریکا و انگلیس به سبب حمایت از محمد بن سلمان در این جنگ، به خون آلوده است. مشاوران ترامپ و جرد کوشنر به آنها گفته اند که تعهد بیمورد به محمد بن سلمان ندهند و از ادبیات ابهامآمیز در مورد وی استفاده نکنند. الفاظ مبهم و گفتگوی مؤدبانه ممکن است به عنوان نوعی تشویق برای ادامه نبرد تفسیر شود.
حمایت بیپروایانه آمریکا از محمد بن سلمان و ماجراجوییهای وی کنار حملات لفظی آمریکا علیه ایران در حمایت از آل سعود، پیامدهایی در ایران به دنبال داشته و گفتگو با تهران را دشوارتر ساخته است. ایرانیها اکنون بیش از هر زمانی از دولت خود حمایت میکنند، زمانی که رهبرانشان میگویند آمریکا، ائتلافهای منطقه و پایگاههای آن تهدیدی برای امنیت ایران است، به این حرف آنها باور دارند.
در انتهای این مقاله آمده است: دوستی آمریکا با دیکتاتورها مسیر تکراری و بی پایان مناقشهای است که با خون و ثروت آمریکاییها در هم آمیخته است. حمایت آمریکا از مستبدها باید مشروط به یک جدول زمانی باشد که بر اساس آن نهادهای مؤثر دولتی تشکیل شود و حکومت قانون، حقوق بشر و مشارکت مردم در دولت در آن رعایت شود.
انتهای پیام/