به گزارش حوزه افغانستان باشگاه خبرنگاران جوان، ایجاد خلاء ارزشی براثر درگیرهای طولانی، دورنمای مبهم برگزاری انتخابات، تحلیل سفر هیات شورای امنیت سازمان ملل به کابل، نقد نظام اداری، حمله به هتل کانتیننتال کابل و ضرورت پایبندی به مردم سالاری از جمله سوژه هایی است که هفته نامه های افغانستان در سرمقاله های خود به آن پرداخته اند.
*نننی افغانستان
هفته نامه «نننی افغانستان» در سرمقاله ای با عنوان « خلاء ارزش ها را رفع کنیم» نوشت : صرف نظر از این که جنگ یک تهدید و خطر بالفعل رو به افزایش برای کشور ماست و هر روز از صلح دور و به جنگ نزدیک می شویم ؛ جای خالی یک فکر واحد ملی، نبود جوهره پیوند دهنده نیروهای جامعه از لحاظ نظری و عملی بیشتر محسوس است.
این هفته نامه فضای جامعه افغانستان را پر از بی اعتمادی، ترس از یکدیگر و خالی از همسویی خوانده و ادامه می دهد: گویی در یک سرنوشت محتوم و بدون تغییر به بی خیالی، بی مسئولیتی و بی تفاوتی قناعت کرده اند.
نویسنده در ادامه تصریح می کند که به حد کافی علائم از هم گسستگی جامعه به چشم می خورد چون حرفی به جایی نمی رسد فکری پا نمی گیرد و حرکتی سامان نمی یابد .
در این سرمقاله توزیع قدرت، فساد اداری ، توسعه ، انرژی و انتخابات از مشکلات افغانستان شمرده شده و با اشاره به این نکته که در هیچ یک از این مشکلات گفتمان سازنده دیده نمی شود ، ادامه می دهد: یک فقر فرهنگی کشنده در تمام سطوح و در تمام عرصه ها دیده می شود که هیچ کس و هیچ نهادی نمی تواند و نمی داند که کدام مسئله و چه وظیفه ای را چگونه انجام داده و حل نماید.
آنچه که بسیار وحشتناک می نماید ندانستن این مسئله و بی تفاوتی نسبت به آن است که ما به کدام سو می رویم ، جامعه افغانستان به کدام سمتی در حرکت است و به چه آینده ای چشم دارد؟
در ادامه آمده است : تروریسم و جنگ تروریستی صرفا به کشتن انسان ها و تخریب آبادی خلاصه نمی شود بلکه تروریسم ذهن، ارزش ها و بنیاد فرهنگ جامعه را نیز به آتش می کشد و نابود می کند زیرا یک جامعه بدون ارزش و آرمان بدون ضابطه و قاعده های ارزشی به آسانی می تواند دستخوش اهداف گروههای تروریستی شود که این تجربه مخرب را در برخی از کشورهای خاورمیانه به خوبی دیدیم .
هر چند که احیای ارزش های حیاتی جامعه کار آسانی نیست اما طبیعی است که یک ملت برای نجات و سلامت خود تنها باید قدرت اعتماد به نفس را احیا و ارزش های خود را دریابد
و درست است که ما مانند یک کشور شکست خورده ، جنگ زده و شکست خورده ایم اما در نهایت باید قدرت اعتماد به نفس احیای ارزش های خود را دریابیم.
احساس مالکیت همگانی و برابر نسبت به وطن که یکی از ارزش های والا و وحدت آفرین است باید پدید آید و چنان اندیشیده شود که فقط خود افغان ها هستند که توان حفظ و آبادانی کشور خود را دارند نه کسی یا کشور دیگر.
نیاز افغانستان این است که جامعه را از خلاء آرمان فقدان نظر و تئوری ؛ نبود راهکارهای قابل اعتماد و بی باور اجتماعی نجات دهیم زیرا هر چیزی از یک فکر و نظر و اندیشه آغاز می شود.
برای ملتی قوی ، سرافراز وشکوفا نیاز به فکر و نظر و عمل است ، اگر بتوانیم عقل را بر ضمیر مان حاکم کنیم می توانیم امیدوارباشیم که تازه در یکی از موارد حیاتی در مسیر درست قرار گرفته ایم .
لازم است این فکر به وجود آید که سرنوشت ما به دست خود ماست پس انتخاب با ماست که نسبت به خود مهربان باشیم یا خشن و بی رحم.
*انسجام
سرمقاله این هفته نامه موضوع انتخابات آتی افغانستان را سوژه کرده و نوشته است : در حالی که نزدیک به سه سال از تأخیر انتخابات پارلمانی می گذرد؛ نهاد خانه آزادی « Freedom House » که مقر آن در آمریکا است، در گزارشی اعلام کرد که حکومت وحدت ملی اطمینان ندارد که آیا می تواند انتخابات پارلمانی و شوراهای شهرستان ها را در سال جاری میلادی برگزار کند یا خیر؟
در این گزارش آمده: مخالفان سیاسی حکومت انتظار دارند تا انتخابات در زمان مشخض شده برگزار شود .کمیسیون انتخابات قبلا اعلام کرده بود که در تاریخ 16 تیر 1397 انتخابات را برگزار می کند.
پیش تر جریان های سیاسی بیرون از حکومت در بیانیه ای مشترک، خواستار اصلاحات اساسی درنهادهای انتخاباتی شده بودند تا اعتبار از دست رفته این نهادها دوباره احیا شود.
آنان روی قطعیت و شفافیت انتخابات نیز تأکیدهای جدی داشتند و دارند.
به تازگی هم مقام های بلندپایه آمریکایی خواستار برگزاری انتخابات پارلمانی افغانستان شده اند و آن را عامل کمک کننده به صلح و ثبات در کشور می دانند؛ اما با این وجود فرصت ها همچنان هدر می رود و حکومت تاکنون هیچ گامی که بتواند مردم و جریان های سیاسی را قانع کند ، برنداشته اند.
متأسفانه در حال حاضر، کمیسیون انتخابات از نظر تشکیلاتی ناقص است و از نظر تکنیکی آمادگی لازم را برای برگزاری انتخابات ندارد.
حکومت هم به مسئولیت های خود در خصوص آماده کردن فضای انتخابات کاری نکرده است. هنوز نه اعتمادسازی صورت گرفته، نه امنیت تأمین شده، نه بودجه انتخابات فراهم شده و نه اصلاحات به وجود آمده است.
با این حال، پیامدهای عدم برگزاری انتخابات از هم اکنون مشخص است؛ پایین آمدن مشروعیت شورای ملی در کنار حکومت توافقی وحدت ملی، سبب شده تا اعتبار دولت به صورت بی سابقه ای نزد افکار عمومی و جامعه جهانی تنزل کند، دامنه های ناامنی بیشتر شود، مشکلات اقتصاد شدت یابد، میزان نارضایتی مردم از حکومت اوج گیرد و مردم نسبت به آینده و سرنوشت شان نگران شوند.
لذا، هیچ راهی جز برگزاری انتخابات شفاف و به موقع وجود ندارد. حکومت باید قانون را که روی برگزاری به موقع و شفاف انتخابات تاکید دارد، اجرا کند.
مردم و جریانهای سیاسی نیز برای برگزاری به موقع ، شفاف و فراگیر انتخابات، حکومت را با استفاده از روش های سیاسی تحت فشار قرار دهند تا به مسئولیت های خود را در این راستا درست عمل کند.
جریان های سیاسی نباید تنها به انتشار اعلامیه بسنده کنند بلکه باید هشدار نهاد خانه آزادی یا Freedom House را جدی بگیرند.
*مدنیت
« آتش زدن کتابهای درسی؛ کینه توزی به فرهنگ» عنوان سرمقاله این هفته مدنیت است .
در این مطلب می خوانیم : فرهنگستیزی در افغانستان پیشینه درازی دارد و هرازگاهی در امتداد تاریخ، کتابها و کتابخانهها به آتش کشیده شده و بدینسان کینه ورزی نسبت به فرهنگ تا امروز ادامه یافته است.
در روزهای اخیر برخی رسانهها و کاربران اجتماعی از سوزاندن کتابهای درسی مکتب به زبان ترکمنی خبر دادهاند.
در سالهای اخیر تلاش شده که کتابهای درسی مکاتب به زبانهای محلی تدوین گردد، تا از یک طرف روند آموزش و پرورش آسان تر شود و از طرف دیگر زبانهای محلی محافظت شود.
نویسنده به نقل از خبرگزاری رصد می نویسد : در صفحه فیسبوک یکی از مشاوران دفتر معاونت دوم ریاست جمهوری آمده است که کتابهای درسی به زبان ترکمنی در سالهای قبل به عنوان سوخت استفاده شدهاند.
حال اگر حرمت زبان محلی کشور را که صدها هزار گوینده دارد، نگه نداریم و اگر بار منفی چنین حرکت فرهنگ ستیزانه را نیز در نظر نگیریم، میلیونها دلار برای تدوین و چاپ این کتابها هزینه شده است؛ هزینه ایی که توسط کمککنندههای جهانی صورت گرفته است.
آیا مسوولان وزارت معارف و آموزش و پرورش از چنین جنایتی بیخبر بودهاند یا خیر وایا این اقدام زشت به عمد بوده است یا نه؟
اگر مسوولان تا این حد بیخبرند و نمیدانند که در وزارت معارف چنین جنایتهای فرهنگی اتفاق میافتد، هم توجیه ندارد و اگر این کار از روی عمد صورت گرفته باشد، باز هم باید مسوولان مورد بازپرسی قرار گیرند. این که چه عناصری با چه دلیلی این جنایت فرهنگی را مرتکب شده اند، باید شناسایی و مورد پیگرد قرار گیرند.
به هر روی، سوزاندن کتابهای درسی به زبان محلی ترکمنی، کار بخشودنی نیست و رهبری حکومت نباید از کنار این قضیه با بیاعتنایی بگذرد.
افغانستان خانۀ مشترک همه شهروندان این سرزمین است و هیچکسی حق ندارد حقوق طبیعی شامل حق زبان مادری را از دیگری سلب کند.
این حق در قانون اساسی پیشبینی شده و تمام شهروندان حق دارند با زبان مادری خود درس بخوانند و با آن تکلم کنند.
در ادامه آمده است : آمار تخمینی نشان میدهد که حدود سه میلیون کودک در افغانستان از رفتن به مکتب و فراگرفتن سواد ابتدایی محروماند. دلیل این محرومیت نبود تعمیر، کتاب، معلم و سایر امکانات لازم اعلام شده است. با این حال در مقر وزارت معارف کتاب درسی به جای سوخت زمستانی در بخاریهای وزارت آتش زده میشود.
تباهی امروز ما محصول تبعیضهای کور است. وزارت معارف افغانستان مسئول تربیت کادرهای آینده و سرنوشت فردای مملکت است. وقتی خود وزارت آموزش و پرورش به چنین جنایت فرهنگی متهم باشد، برای ساختن آینده کشور سراغ چه نهادی را میتوان گرفت؟
*خرد
هفته نامه خرد زیر عنوان « حکومت، هیأت شورای امنیت سازمان ملل را گمراه کرد!» نوشت : نیکی هیلی نماینده دایمی امریکا در سازمان ملل متحد که هفته پیش با یک هیأت بلند رتبه، 15 نفری شورای امنیت سازمان ملل به افغانستان سفر کرده بود پس از بازگشت گفته است که مقامهای حکومت افغانستان از برداشتن گامهای بیشتر در صلح با گروه طالبان به هیأت بلند رتبه شورای امنیت سازمان ملل اطمینان داده اند.
او که در دفتر سازمان ملل متحد، در یک نشست خبری صحبت میکرد، تصریح کرده است که مقامهای حکومت افغانستان، با اطمینان کامل به اعضای هیأت شورای امنیت سازمان ملل گفته اند، طالبان به زودی بر سر میز گفتوگو حاضر خواهند شد.
این اظهارات در حالی مطرح میشود که تاکنون هیچ نشانه ای از گفت وگوهای صلح میان حکومت افغانستان و گروه طالبان دیده نمیشود و حتی نشستی که همزمان با آمدن این هیأت به کابل، در ترکیه بین هیأت افغانستانی و چند تن که خود را نمایندگان طالبان معرفی کرده بودند، برگزار شد، از سوی طالبان رد شده است واین گروه در اعلامیهای تاکید کرد که این افراد هیچ رابطه ای با طالبان ندارند و هیچ مذاکره ای بین کابل و ما برگزار نشده است و آنچه در ترکیه جریان دارد توطئه استخبارات منطقه است.
با آمدن هیأت شواری امنیت سازمان ملل متحد به کابل، به نظر میرسد که پس از فروکش کردن جنگها در سوریه و عراق، جامعه جهانی مشکل افغانستان را جدی گرفته و این معضل را در دستور کار خود قرار داده است که این اقدام در نفس خود یک رویکرد امیدوار کننده و خوشبینانه پنداشته میشود، اما ابعاد دیگر این موضوع را میتوان شرم آور توصیف کرد، زیرا برای رهبران سیاسی افغانستان جای شرم است که در طول هفده سال حضور جهانیان در کشورشان، هنوز هم قادر به حل منازعات و مشکلات خود نشده و کشورشان نیازمند بررسی از سوی هیأت شورای امنیت سازمان ملل است.
با وجودی که افغانستان امروز از هر نگاه در وضعیت بد و شکننده ای قرار دارد، رهبران حکومت وحدت ملی به ویژه تیم ارگ، تلاش کردند و موفق هم شدند، تا اوضاع کشور را برای اعضای هیأت شورای امنیت سازمان ملل قابل کنترل نشان دهند، آن گونه که از گفتههای نماینده دایمی امریکا در سازمان ملل بر میآید، حکومت افغانستان وضعیت را به طوری به آنها گزارش داده است که در صورت به نتیجه رسیدن گفتوگوهای صلح با طالبان، اوضاع افغانستان رو به بهبود است.
از سوی دیگر گزارشهای تائید نشده حاکی از آن است که انتشار گزارشهایی در خصوص پیشرفت در گفت وگوهای صلح با طالبان در ترکیه، با سفر هیأت شورای امنیت سازمان ملل در کابل ارتباط مستقیم داشته و این سناریو را حکومت طرح ریزی کرده است.
تیم ارگ تلاش دارد به هر صورتی شده است به جامعه جهانی بقبولاند گفتوگوهای صلح حلال مشکلات افغانستان است، و از پیشرفت در این عرصه نیز اطمینان داده اند، اما به دو دلیل این تلاش حکومت گمراه کننده است:
نخست این که حتی به نتیجه رسیدن گفتوگوهای صلح با طالبان، مشکلات اساسی افغانستان را حل نمیکند، زیرا این مشکلات ناشی از مدیریت بد رهبری سیاسی حکومت است، نه از موجودیت طالبان؛ دوم، این که طالبان رسما حضور هیأت شان در مذاکره با دولت در ترکیه را رد کرده است.
بنابر این می توان گفت که حکومت تلاش کرد، تا مشکلات افغانستان را با مشکلات سوریه و عراق شبیه سازی کند که این خود برای جامعه جهانی گمراه کننده است. افغانستان سوریه و عراق نیست. دولت افغانستان مثل دولت سوریه وعراق در برخورد با دشمنان نظام جدی و قاطع نیست. اینجا صف “دولت و دشمن” چندان روشن نیست و این یکی از عوامل عمده به دراز کشیده شدن جنگ و بحران در کشور است.
حالا مسوولیت احزاب سیاسی، فعالان مدنی و آگاهان سیاسی است که واقعیت را برملا سازند و آنچه در کشور جریان دارد را در یک نشست بزرگ که نمایندگان جامعه جهانی و سازمان ملل حضور داشته باشند، به طور گسترده آشکار کند در غیر آن وضعیت از آنچه جریان دارند بدتر خواهد شد.
*صدای مردم
موضوع استخدام؛ شایسته سالاری و شفافیت در آزمون های استخدامی موضوعی است که این هفته نامه زیر عنوان « آیا استخدام افراد در ادارات ملی شفاف و رقابتی است؟» به آن پرداخته و نوشته است ؛ کمیسیون مستقل اصلاحات اداری و خدمات کشوری در حالی مدعی کار شفاف و مسئولانه است که در عمل با چند اتهام جدی روبرو است.
این انتقادها زمانی از کمیسیون مستقل اصلاحت اداری و خدمات کشوری بالا گرفت که پست های اداره تدارکات ملی به رقابت گذاشته شد اما با وجود کامیاب شدن نامزدها و متقاضیان کار در این امتحان ؛ عده ای از آنان با آن که نظر به قانون کارکنان خدمات کشوری واجد شرایط بودند از پروسه حذف شدند.
این هفته نامه به برخی تخلفات دیگر مانند وارد کردن افراد رد شده در استخدام در آزمون بعدی یا روند مسئله دار استخدام کارمند برای واحد شناسنامه های الکترونیکی و پست های تدارکات که افراد با نمرات پایین تر جذب شده اند اشاره کرد.
واقعیت آن است که همواره در این سرزمین به نام اصلاحات، دمکراسی ، حقوق بشر و حقوق شهروندی ظلم زیادی به مردم روا داشته شده است. اگر مسئولان کمیسیون مستقل اصلاحات اداری و خدمات کشوری خود را از این سنت نابجا مستثنا می دانند حداقل در برنامه آینده شفافیت را به صورت نسبی تضمین نمایند و کاری نکنند که مثل گذشته رگ و ریشه ی استخدام شده ها به وکیل ، وزیر و زورمندان برسد.
*شهادت
این هفته نامه موضوع حمله تروریستی روز شنبه اول بهمن ماه را به هتل اینتر کانتیننتال کابل برای پرداختن در سرمقاله این شماره خود انتخاب کرد و برای آن نیز سرخط « حادثه حمله بر کانتیننتال و تشویش های وابسته به آن» را برگزیده است.
این متن کار خود را با روایت خطی آن یورش که آتش آن ساعت 21 شنبه شروع شد و تا ساعت 13 روز بعد درگیر ادامه داشت ؛ شروع کرد و با یادآوری سابقه حمله به این هتل نوشت: این هتل در سال 2011 نیز آماج حملاتی قرار گرفت و بر این اساس ایجاب می کرد که تدابیر امنیت در مورد آن جدی باشد.
نویسنده با اشاره به مقاومت 16 ساعته مهاجمان و حجم مهمات و تجهیزات مورد نیاز برای این مدت جنگ از یک سو و ارایه گزارش های ناقص مسئولان از حادثه و اشتباه در آمار تلفات و مغایرت گزارش های امنیتی این رخداد ادامه می دهد که خوب حقیقت هرچه باشد، باید شمار قربانیان حادثه زیاد باشد؛ ولی نمی دانیم که چرا ارگان های امنیتی اصل حقیقت را از ملت پنهان نگه می دارند.
از طرف دیگر در جریان حادثه معلوم شد که وزارت کشور، امنیت هتل را به یک شرکت امنیتی خصوصی داده بود ، در حالی که شرکت های امنیتی خصوصی در زمان حکومت قبلی منحل شده اند.
چرا امنیت چنین هتل مهمی که اکثر میهمانان و جلساتش مهم بود به یک شرکت خصوصی داده شد؟ مسئول این حادثه کدام فرد یا کدام نهاد است و جواب خون های ریخته شده را چه کسی باید بدهد؟ امیدوارهستیم که حکومت با عاملان این حادثه برخوردی جدی کند.
*پردازش
این هفته نامه سرمقاله خود را با این سوال که « به کدام یک از دردها اشاره کنیم؟» شروع کرد و نوشت : امروز گفت گوهای شهروندان در دنیای حقیقی و مجازی سیمای پریشانی و ناامیدی را از اوضاع کشور به تصویر می کشد. شکاف عمیق میان استان ها و گروههای سیاسی کشور، بحران امنیتی و حملات انتحاری در امکان دینی و فرهنگی ، حمله به آزادی بیان و رسانه ها ، مهندسی کردن انتخابات پارلمانی توسط تیم های سیاسی خاص، تاخیر بلند مدت در توزیع شناسنامه های الکترنیکی، ادامه کشمکش های سیاسی میان عطا محمد نور و ارگ ریاست جمهوری، همه نشاندهنده ناهمگونی اوضاع سیاسی و امنیتی کشور هستند.
نویسنده بحث خود را در این مقاله با این سوال که چرا مردم افغانستان همیشه باید قربانی کشمکش های تهی و بی معنی باشند؟ ادامه می دهد و در جواب می نویسد جغرافیای ما هیچ گاه از روزنه تاریخی شاهد رشد حکومت مرکزی مقتدر که تسلط کامل بر جغرافیای ارضی و انسانی داشته باشد، نبوده است.
بعد از طالبان و بعد از توافق «بن» این سناریو تعریف کمی امیدوار کننده به خود گرفت و توقع می رفت یک دولت دمکراتیک با صلاحیت و محوریت مردم شکل بگیرد ولی این آرزوهای مردم جامه عمل نپوشید.
نویسنده با اشاره به دخالت دولت های فرامنطقه ای برخی همسایگان در افغانستان و حمایت از تروریست ها و بازی های سیاسی جاری در این کشور تصریح می کند که عطا محمد نور و ارگ باید از راه گفت و گو مشکل خود را حل می کردند که نکردند. رجوع به مردم در چنین مسایلی وضعیت را تاریک تر می کند چون خواهی نخواهی در چنین مواردی مسایل قومی و زبانی مطرح می شود و مردم که سال ها بر سرهمین امور با هم جنگیده اند ، عقده ای تر می شوند.
آشفته شدن اوضاع سیاسی بر می گردد به بی اعتمادی مردم به دولت و تاخیر انتخابات پارلمانی کشور ، زیرا گروه های چپی و اپوزیسیون های سیاسی فکر می کنند این تاخیر عمدا از سوی تیم خاصی صورت گرفته و باور کامل و اراده راسخ برای برگزاری انتخابات وجود ندارد.
از این رو دردها آن قدر آسان سوژه می شود که در هر لحظه امکان سوژه شدن واقعه دیگری ممکن است ونمی دانیم به کدام یک از دردها بپردازیم؟
این هفته نامه مطلب خود را با این نکته جمع بندی کرد که ارزنده ترین امر این است که موازنه قدرت به نفع دمکراتیک شدن قدرت تغییر فرم دهد و دست مداخله گری های بیرون کوتاه و بازیگران سیاسی حوزه اجتماعی، خود مردم افغانستان باشند و نه رهبران «بگیر گریز».
انتهای پیام/