به گزارش خبرنگار حوزه اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان؛ شاید بتوان یکی از تاثیر گذار ترین عوامل پهلویها را فرح دانست. بانویی که با ورود ناگهانیاش به دربار، بخش بزرگی از تاریخ ایرانِ قبل از انقلاب اسلامی را رقم زد. تاریخی تلخ و ننگین که هیچ منطقی نمیتوانست آن را توجیه کند که چگونه میشود تمدنی چنین ناگهان دچار افول شود.
در دو بخش پیش، از سری گزارشهای ناگفتههای رژیم پهلوی، به شرح جامعی از ماجرای ترورهای نافرجام محمدرضا پهلوی پرداخته شد، حقایقی که به دلایل سیاسی و امنیتی در زمان خود فاش نشد. و حالا در بخش سوم به معرفی بازیگر نقش اول دهه پنجاه دربار پهلوی «فرح دیبا» پرداخته میشود.
استوار سهراب دیبا که در دادستانی لشگر تهران خدمت میکرد، در سال 1315 به رشت منتقل شد و در آنجا با دختری بنام فریده قطب شاگرد خیاطخانهای آشنا شد و ازدواج کرد. یک سال بعد دوباره حکم انتقال وی به آذربایجان صادر شد و سهراب دیبا به همراه همسر باردارش به این شهر سفر کرد. در سال 1317 بود که فرح تنها فرزند این خانواده به دنیا آمد. سهراب دیبا 6 سال پس از تولد دخترش بر اثر ابتلا به سرطان معده از دنیا رفت. مرگ او مشکلات فراوانی را برای خانوادهاش در پی داشت. آنها نتوانستند از پس مشکلات معیشتی خود برآیند، از این روز فریده تصمیم گرفت فرح را به تهران برده و به برادرش محمدعلی قطب بسپارد . سپس خود بازگشت و در منزل تاجری تبریزی بهنام ایپک چی به نظافت پرداخت.
رضا قطب فرزند محمدعلی، همبازی دوران کودکی فرح بود و رابطه آنها به قدری عمیق بود که فرح او را همچون برادر خود دوست میداشت. این ارتباط تا زمان ورودش به دربار ادامه داشت. سالهای کودکی فرح در مدرسه ایتالیاییها و فرانسویها سپری شد. مدارسی که وابسته به کلیسای کاتولیک بودند و به دست راهبهها اداره میشدند. او تلاش زیادی کرد تا بتواند در رشته پزشکی ادامه تحصیل دهد اما نتوانست در آزمون ورودی دانشگاه پذیرفته شود. در نتیجه برای تحصیل به فرانسه نزد پسرداییاش رفت و به مدت 2 سال در رشته معماری مشغول تحصیل شد.
فرح پهلوی
مبلغی که محمدعلی قطب برای خواهر زاده اش می فرستاد کفاف مخارج تحصیل و زندگی فرح را نمیداد. فرح برای گذران زندگی مجبور به پرستاری از کودکان شد، گاهی هم در روزهای تعطیل و اوقات فراغتش به نظافت منازل میپرداخت. به این ترتیب دوران دانشجویی فرح بسیار پرمشقت گذشت. هم اتاقی فرح در فرانسه شخصی بهنام ناهید کلهر بود که از قضا از دوستان نزدیک ثریا اسفندیاری همسر دوم محمدرضا بود و دست روزگار این دو را در فاصله صد متری یکدیگر آن هم در فرانسه قرار داده بود.
ثریا اسفندیاری
فرح عقاید و افکار خود را داشت. او در فرانسه غیر از تحصیل در زمینههای سیاسی نیز فعالیت داشت و عضو گروه کمونیستی و چپ گرا بود. به لحاظ خلق و خو و ویژگیهای شخصیتی نیز به دلیل تحصیل در مدارس کاتولیک، غرب مآبانه بود و علاقه چندانی به فرهنگ سرزمین خود نداشت. از جمله تفریحات او نوشیدن مفرط چای و شیر و رفتن به شنا بود که در جریان رفت و آمد هایش به رودخانه برای شنا با پسری ایرانی به نام کریم پاشا بهادری آشنا شد. طبق اظهارات ناهید کلهر دوست نزدیک فرح، بیشتر اوقات وی با این فرد سپری میشد و رابطه عمیقی با یکدیگر داشتند که بعدها یعنی یک ماه پس از ازدواجش با محمدرضا، پاشابهادری توسط او به سمت رئیس دفترش منصوب شد و این یکی از عجیبترین اتفاقات دربار پهلوی بود.
و اما ماجرای آشنایی فرح دیبا با محمدرضا پهلوی و رسیدن او به مقام ملکه کشوری چون ایران، در جای خود بسیار سبب شگفتی است. همانطور که گفته شد فرح در فرانسه به فعالیت های سیاسی مشغول و جالب اینکه از مخالفان سرسخت شاه ایران بود. او محمدرضا را عروسک دست امپریالیسم و نوکر آمریکا میدانست. و حالا در اوج ناباوری آنهایی که میشناختندش، فرح به همسری همین عروسک دست نشانده غرب درآمده و ملکه ایران شده بود. دختری که برای چند فرانک در فرانسه هر کاری میکرد در بازی تقدیر حالا به ثروتی عظیم دست یافته و به شکوه و عظمت یک ملکه رسیده بود.
فرح پس از سالها دوری از خانواده و فامیلش به ایران آمد اما به دلایل فعالیتهای ضد رژیم شاهنشاهی، نامش در لیست سیاه ساواک بود، همین امر موجب شد تا هنگام خروج از کشور با مشکل مواجه شود. در پی مشکلاتی که در این باره برایش پیش آمد به سراغ اردشیر زاهدی که در آن زمان سرپرست امور دانشجویان ایران مقیم اروپا و امریکا در وزارت خارجه بود رفت و از او درخواست کمک کرد. با توجه به پیشینه اردشیر زاهدی برای رفع مشکلاتی این چنینی تنها یک مفهوم و راه حل وجود داشت آن هم حضور در ویلای حصارک بود، محلی معروف و آشنا که به گفته حسین فردوست یار و همراه محمدرضا در کتاب خاطراتش، اردشیر زاهدی و جمعی از رفقای جوانش منتظر شکار دخترها و زنها مینشستند که در صورت مورد پسند واقع شدن به اتاق خواب میرفتند. این حرفه و شغل زاهدی بود و فرح دیبا با علم به اینکه به کجا قدم میگذارد و برای چه منظوری میرود، از زاهدی طلب کمک کرد.
گویا فرح در برخورد اول مورد پسند زاهدی واقع نشده بود که وی با ترتیب ملاقاتی او را برای همان هدف کثیفش به محمدرضا معرفی کرد که پس از دو ملاقات بدون آنکه اطلاعی از گذشته و خانواده فرح داشته باشد و خط مشیاش را بشناسد، از او تقاضای ازدواج کرد.و این چنین شاه ایران هرچه بیشتر بیکفایتیاش را نشان داد. انتخابی ناآگاهانه و از روی هیجان و هوس که لطمات و جبران ناپذیری به میراث فرهنگی و تاریخی کشور زد. و اینجا تازه آغاز کار فرح و چپاول ثروت خزانه دربار بود. در گزارش بعدی در این خصوص به شرح کاملی از حضور ملکه تازه به دوران رسیده پهلوی و تمام اقداماتش برای تحقق رویاها و عقدههای جوانی و فسادهای اخلاقی بسیارش ارائه خواهد شد.
گزارش از مهدیا جوهرپور
انتهای پیام/
عاقبت بخیر ی فقط از آن تقوی پیشه گان است
ممنون
بی چیز که دارنده شود پستش گیر