به گزارش خبرنگار حوزه دفاعی امنیتی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان؛ قیام علیه رژیم ستمشاهی از دهه های قبل از پیروزی انقلاب کلید خورد؛ مبارزاتی که گرچه در آن مقطع نتیجه ای ثمر بخشی نداشت، اما منجر به پیروزی انقلاب در دهه های بعد و ماندگاری آن شد.
مبارزه با استبداد پهلوی از زمان آیت الله مدرس آغاز شد؛ زمانی که این مجاهد اسلام با استبدادهای رضاشاه به مقابله پرداخت، محکوم به تبعید و در نهایت حذف فیزیکی شد؛ اما فرزندان ایران در مبارزه با استبداد کوتاه نیامدند؛ از جمله گروه هایی که به مبارزه با خاندان پهلوی مبارزه میکرد، جمعیت فداییان اسلام بود، گروهی که با نام سید مجتبی نواب صفوی شناخته میشوند.
این گروه شاید اولین گروهی باشد که جرقه ایجاد حکومت اسلامی در کشور را زد؛ گروهی که هدف خود را مبارزه با رژیم ستم شاهی اعلام کرد و اعضای آن در این راه به شهادت رسیدند؛ از جمله اقدامات این گروه میتوان به ترور افرادی اشاره کرد که به مملکت خیانت کرده و به مبارزه با عقاید مردم می پرداختند.
اولین ترور فدائیان اسلام احمد کسروی بود، شخصی که در کتاب خود به ائمه اطهار توهین کرد؛ ترورهای بعدی این گروه افرادی از جمله هژیر نخست وزیر وقت، رزم آرا نخست وزیر وقت که مخالف با ملی شدن نفت بود، هستند. ترور آخر فداییان اسلام حسین علاء نخست وزیر وقت بود؛ اما ترور وی نافرجام ماند و به دنبال آن افراد فداییان اسلام دستگیر شده و سرانجام در سحرگاه 27 دی ماه 1334 نواب صفوی به همراه سه تن از یاران خود تیرباران شده و دعوت حق را لبیک گفتند.
اما این پایان ماجرا نبود، زیرا ایران و ایرانی زیربار ظلم نرفته و نمی رود؛ دهه 40 مقدمه بسیار تاثیرگذاری در شکل گیری پیروزی مردم در دهه بعد شد؛ در سال 1341 مخالفت امام خمینی با لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی شروعی تازه در مبارزات انقلابی بود؛ مخالفت امام به طرح انقلاب سفید اهمیت این دهه از تاریخ انقلاب را دو چندان می کند؛ مخالفتی که به پیروی از آن نوروز 42، توسط امام خمینی ( ره) و دیگر علما تحریم شد.
اما آنچه که سال 1342 را به نقطه عطف مبارزات و بیداری مردم ایران منجر کرد؛ حمله وحشیانه عناصر شاه به مدرسه فیضیه قم بود؛ حمله ای که منجر به شهادت و مجروح شدن تعدادی از طلاب و مردمی شد که برای اقامه عزای امام صادق ( ع ) گرد هم آمده بودند؛ هجومی که موجب افزایش اعتراضات نسبت به ظلم خاندان پهلوی شد.
روشنگری های امام علیه شاه منجر شد تا حکومت ستم شاهی اقدام به دستگیری ایشان نماید؛ قیام خونین پانزده خرداد سال 42 که در پی دستگیری امام رخ داد جرقه آتشی سراسری علیه شاه شد که خاندان پهلوی را از ریشه سوزاند؛ بسیاری قیام 15 خرداد 42 را اعتراضات بی سابقه علیه شاه تا آن زمان میدانند.
اما در این بین، سازمان امنیت و اطلاعات کشور که به اختصار ساواک نامیده می شد نقش به سزایی در سرکوب مردم انقلابی داشت؛ سازمان مخوفی که ماموریتش سرکوب مخالفینی بود که در برابر رژیم پهلوی ایستاده اند؛ ساواک در سال 1335 با کمک سازمان جاسوسی آمریکا (سیا ) و سازمان جاسوسی اسرائیل (موساد) به وجود آمد؛ شکنجه گرانی که دوره های اعتراف گیری خود را نزد ماموران موساد و سیا گذرانده بودند و نسبت به مبارزین انقلابی هیچ رحمی نداشتند.
از جمله شکنجه های ساواک می توان به آویزان کردن از پاها، کشیدن ناخن، سلول های انفرادی یک در یک، سوزاندن به وسیله سیگار و فندک، سوزاندن به وسیله صندلی داغ، ضرب و شتم با کابل و همچنین شکنجه های روحی و روانی علیه بانوان مبارز نام برد؛ اینها نمونه های کوچکی از شکنجه های بی رحمانه دژخیمان پهلوی عیله جوانان این مرز و بوم بود؛ اما سرانجام انقلاب با تقدیم هزاران شهید و با اتکا به ایمان و روحیه جهاد در جوانان به ثمر نشست؛ اما این پایان سختی و دشواری ها نبود، بلکه روزهای دشوار تری در انتظار ملت شهید پرور ایران بود، روزهایی که آغاز فتنه های بسیاری علیه انقلاب بود.
دشمنان که از به ثمر نشستن انقلاب مردم خشمگین و ناراحت بودند اقدام به شکل دادن فتنه ها کردند؛ فتنه هایی که از غرب کشور تا شمال غرب آن امتداد داشت و در پی تجزیه ایران بودند، زیرا گمان می کردند با پیروزی انقلاب دیگر کشور وضعیت عادی نداشته و میتوانند مقاصد شوم خود را به اجرا در بیاورند؛ اما همان جوانانی که با سختی های دوران ستم شاهی مبارزه کرده بودند این بار به سراغ دفع فتنه ها رفتند؛ اما دشمنان انقلاب با مشاهده آنکه فتنه ها نیز با ایمان مردم ایران به شکست می انجامد؛ صدام را به جان نهال نوپای انقلاب انداختند.
31 شهریور ماه سال 1359 صدام با شلیک توپ به طرف ایران جنگ نابرابری را آغاز کرد؛ انقلابی که از عمر آن کم تر از دوسال بود و همچنان درگیر مسائل کشوری و شرایط پس از انقلاب بود، با خطری جدید مواجه شده بود؛ خطری که درصدد نابودی ایران و به دنبال رسیدن به تهران طی 3 روز بود! اما همین سه روز 8 سال طول کشید.
این بار نیز جوانان این کشور همانند زمان انقلاب به امام خود لبیک گفتند و مسیر عشق را در پیش گرفتند، جوانان باید با عراقی می جنگیدند که حدود 80 کشور تامین کننده تجهیزات آن بود و قدرت های غرب و شرق کمک های تسلیحاتی و کشور های عربی مرتجع منطقه پول های خود را در حلقوم آن میریختند.
جوانان انقلابی با قدرت ایمان، جهاد و شهادت در مقابل دشمن ایستادند و جنگیدند؛ جوانانی که در عین جوانی فرماندهان خبره ای برای جنگ شدند؛ شهیدان باقری، خرازی، همت، باکری، زین الدین، کشوری، شیرودی، صیاد شیرازی، بابایی و بسیاری دیگر فرماندهانی بودند که تا پیش از آن در هیچ کجا فنون نظامی نیاموخته بودند، ولی به استراتژیست های برتر جنگ تبدیل شدند و این ویژگی مهم انقلاب بود که در شرایط سخت مردانی قوی را تحویل دهد.
اما دفاع مقدس هنوز به پایان نرسیده است. دفاع مقدس امروز ما دفاع از مقدسات و حرم اهل بیت پیامبر است که در عمق استراتژیک کشور صورت میگیرد. جوانانی که امروز جا پای پدران خود میگذارند و در دفاع از انقلاب در خط مقدم هستند؛ جوانان مدافع حرمی که با مشاهده در خطر بودن حرم حضرت زینب (ع) جانشان را کف دست گرفتند تا کربلای دیگری رقم نخورد؛ شهدایی که از فرزندان و خانواده خود دل کندند و به غربت رفتند تا حرم اهل بیت را از شر یزیدیان زمانه در امان نگه دارند.
باید گفت این جوانان به راستی فرزندان خلف پدران خود هستند؛ و با تاسی از روحیه انقلابی گری و مجاهدت خود به میدان رزم رفتند؛ جوانانی که اگر در سوریه و عراق نمی جنگیدند باید در کرمانشاه و همدان با تکفیری و تروریست های داعش می جنگیدند. جوانانی که وجود امام خمینی را درک نکردند، اما خط مشی ایشان را با تمام وجود خود حس کردند.
انقلاب اسلامی ایران راحت به دست نیامده و برای آن خون های بسیاری کف خیابان ها و صحرای سوزان فکه و شلمچه و کمیل ریخته شده است؛ جوانانی که در هر زمان به امام خود لبیک میگویند و پشتیبان ولایت فقیه هستند. با نیم نگاهی به وضعیت کشورهای همسایه خود به خوبی میتوان درک کرد که جوانان ما لایق تقدیر هستند زیرا امنیتی مثالزدنی را ایجاد کردند.
مسئولان کشور باید خوب بدانند که اگر امروز آنها بر مسند قدرت تکیه زدند، به قیمت خون هایی است که برای نهال انقلاب ریخته شده است؛ پس جفا در حق شهدا است که همچون شهدا عمل نکنند و مانند شهدا نگاهشان به ولی فقیه و مردم خود نباشد.
انتهای پیام/