به گزارش خبرنگار اقتصاد و انرژی گروه اقتصادی باشگاه خبرنگاران جوان، بیکاری به معضلی چالش برانگیز در اقتصاد ایالات متحده تبدیل شده است و عمق و گستره این مشکل در جامعه آمریکا آنچنان شدید است که دونالد ترامپ برخلاف پیش بینی بسیاری از تحلیلگران سیاسی جهان، با تکیه بر اشتغالزایی پایدار،از رقیب خویش هیلاری کلینتون پیشی گرفت و برای یک دوره 4 ساله، بر صندلی ریاست کاخ سفید تکیه زد.

اگرچه با گذشت حدود یک‌سال از ریاست جمهوری دونالد ترامپ، اعداد و ارقام بسیاری از سوی کاخ سفید به عنوان دستاورد دولت مذکور در عرصه اشتغالزایی ارائه و منعکس می شود اما به واقع، مشاغل مذکور سست و ناپایدار هستند و کارشناسان اقتصادی ایالات متحده امید چندانی به ماندگاری آن ندارند.

در این میان، سیاست های ترامپ در حوزه های سیاسی و اظهارات و موضع‌گیری های احمقانه، پرخاشگرانه و جنگ طلبانه او، شرایطی را ایجاد کردند که قمار سیاست و اقتصاد برای ایالات متحده با ریسک بالایی همراه شود و کوچک ترین خطا و اشتباهی از سوی رئیس جمهور ایالات متحده، می‌تواند آمریکا را با هزینه و تبعات بسیار سنگینی مواجه سازد.

از سوی دیگر، وجود برخی نارسایی های ساختاری در آمریکا، باعث شده تا ضریب شکنندگی در آینده سیاسی و اقتصادی این کشور مضاعف شود.

آمار منتشر شده از سوی دستگاه های ذی‌ربط در ایالات متحده (مرکز ملی آمار آمریکا) از نرخ بیکاری دو برابری جامعه آفریقایی-آمریکایی ایالات متحده در مقایسه با سفید پوستان حکایت می‌کند که این موضوع، وجهی دیگر از پوشالی و توخالی بودن شعارهای آزادی خواهانه و دموکراسی طلبانه سیاستمداران آمریکایی را نشان می‌دهد، حتی اگر این شعارها در مقطعی هشت ساله، از سوی یک رئیس جمهور سیاه پوست عنوان شده باشد.

بنابر آمار مذکور ، نرخ بیکاری در سفید پوستان بیش از 3 درصد و در طیف آفریقایی-آمریکایی تبار بیش از 7 درصد است و این رقم در میان قشر جَوانِ جوینده کار،تا 16 درصد نیز افزایش می یابد.

اگرچه در صورت مبنی قرار دادن آمار مهندسی شده آمریکایی ها در طول قریب به 9 سال گذشته، بیش از هشت میلیون و پانصد هزار شغل در آمریکا ایجاد شده  است اما آمارها نشان می‌دهد این میزان فرصت شغلی آنچنان که باید با واقعیت نزدیک نیست، زیرا در این آمار، جوانانی که از سر استیصال به مشاغل سیاه،کاذب و زیر زمینی روی آورده اند، محاسبه شده اند که به تبع این فعالیت ها در قالب شغل قابل فهم و معنا نیست.

از سوی دیگر، بخش قابل توجهی از جوانان جویای کار در ایالات متحده، بعد از تلاش‌های بی نتیجه ای که برای یافتن شغل انجام می‌دهند، از ثبت اسم و مشخصات خود در لیست متقاضیان اشتغال صرف نظر می کنند، چون اساسا آن را بی فایده تصور می‌کنند.

بسیاری از کارشناسان اقتصادی ایالات متحده، معتقدند؛ ترامپ تلاش می‌کند با استفاده از سیاست های مالیاتی جدید، تقاضا را تحریک کند تا در سایه تحریک و افزایش تقاضا،کارکرد واحدهای تولیدی افزایش یابد و در صورت حصول این روند، زمینه جذب هر چه بیشتر جویندگان کار در آمریکا فراهم خواهد شد، اما نباید این نکته را از نظر دور داشت که در سالیان اخیر، مشاغل تولیدی در جامعه آمریکا کاهش یافته و بیشترین ضریب رشد مشمولِ مشاغِلِ دلالی و خدماتی شده است.

ضعف نیروی انسانی کارآزموده و کارشناس، پاشنه آشیل اقتصادی ایالات متحده در آینده

برخی صاحبنظران اقتصادی معتقدند با عنایت به این واقعیت که تنها یک سوم از جوانان آمریکایی تحصیل کرده و کارآزموده هستند،کمبود نیروی انسانی زبده از نارسایی‌های عدیده ایالات متحده در حوزه تولید،اقتصاد و اشتغال به شمار می رود.

با عنایت به اینکه ایالات متحده باید تا سال 2025 قریب به 16 میلیون شغل ایجاد کند،  ضعف و کمبود نیروی انسانی می تواند رشد اقتصادی آمریکا و تولید ناخالص ملی کشور مذکور را به شدت تهدید کند و همنشین شدن این کاستی ها با سیاست های جنگ طلبانه ایالات متحده و هزینه شدن بخش قابل توجهی از بودجه آمریکا در بخش های نظامی، لشکرکشی و چنگ افروزی، آینده ای متزلزل را برای اقتصاد این کشور رقم خواهد زد. حتی اگر بخشی از این نارسایی ها بواسطه فروش سلاح تامین شود نیز ، ضریب ابعاد خسارت بار این رویکرد برای ایالات متحده و حتی متحدان نزدیک این کشور،سنگین خواهد بود.

انتهای پیام/