به گزارش خبرنگار حوزه تئاتر گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ یاسر خاسب همچنان بر راه خود باقی است. هنرمندی عاشق و بیآلایش که حالا در دهه سوم زندگی توانسته نامی در عرصه تئاتر از خود بر جا بگذارد. زندگی در مناطق طبیعی، انس و الفت با آب، باد، خاک و آتش از همان دوران کودکی در کنار خانواده هنرمند تا به امروز هدایتگر زندگی این جوانِ کردِ خطهِ میانکاله بوده تا جایی که حالا دیگر هنرش در بسیاری از کشورها روایتگر نام و تفکر ایران و ایرانی شده است.
خاسب تقریبا یک دهه است که با شیوه شخصی و تقریبا بیتکرار خود، با تشکیل گروه تئاتری به نام" Crazy Body Group " مشغول فعالیت است. اجراهایی که بر خلاف شیوه متداولِ قصه گویی، تنها با استفاده از فرم، حرکت و نور، با انتقال مفاهیم عمیق انسانی، مخاطب را به تفکر در خویشتنِ خویش بازمیگرداند.
در همین رابطه خبرنگار حوزه تئاتر گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ با این کارگردان و بازیگر موفق تئاتر کشور به گفتگو نشسته که در ادامه این گفتگو را می خوانید؛
* آقای خاسب؛ از شروع فعالیتتان بگویید. نقطه شکلگیری این سبک و سیاق خاص شخصی از کجا نشأت گرفته است؟
من در خانوادهای هنری و جغرافیایی طبیعی در شبه جزیره میانکاله بزرگ شدم، منطقهای روستایی که تاثیر زیادی بر زندگی ام داشته و شیوه کارم را فارغ از نمایشی شدن، بازتاب اتفاقات حقیقی زندگی ام کرده است. پدر، پدربزرگ و پسر عموهایم از اعضای تیم نمایشهای آیینی تعزیه و موسیقی هستند و هنر رزم را در کودکی از آنها آموختم. به نوعی در طبیعت و در بین این عوامل بزرگ شدهام. ذات هنر و طبیعت، همزیستی هر روزه با باد، آب، خاک، آتش و گل در کنار هنر رزمی سه راس زندگی یاسر خاسب را شکل داده است.
در روند آکادمیک و تحصیل، کارشناسی بازیگری و ارشد کارگردانی را از دانشگاه هنر و معماری تهران گذراندم اما استارت حرفه ای تیم تئاتر گروه بدن دیوانه از سال 84 و در زمان دانشجویی زده شد. در جشنواره تئاتر دانشجویی، جشنواره بین المللی یونیما (اتحادیه جهانی نمایشگران عروسکی) و تئاتر فجر برای اولین بار کارهای ما دیده شد و برای اجرا به خارج از کشور دعوت شدیم. برایشان عجیب بود که یک آدم چنین کارهایی انجام دهد. اجراهای خارجی زیادی داشتم حتی باید بگویم که تعدادشان از داخل کشور بیشتر است، اتفاقی که نشات گرفته از برخی بیمحبتیها و عدم حمایتهای لازم داخلی از کارهای اینچنینی است، کسانی که روند زندگی متفاوتتری با روال عادی جامعه دارند، باید مورد حمایت مسئولان قرار گیرند، گویا در حال حاضر کسانی که برای عوام کار میکنند پول بهتری درمیآورند.
اما در مجموع فلسفه اصلی زندگی من با هویتی که از پدربزرگم آموختهام شکل گرفته؛ ما در زمین کار میکنیم و از آسمان میخواهیم. عشقی که از بچگی درون من نهادینه شد و مرا از نیاز به سایر موارد بینیاز کرد.
* با این شیوه کار آیا رقبای زیادی دارید؟
خیلی از گروهها از قدیم بوده، هستند و خواهند بود که با این شیوهها کار میکنند؛ گروههایی که با استفاده از حرکت، رقص و فرمهای موزون که گاهی به تبعیت ازغرب (که در حقیقت ریشهاش از شرق گرفته شده) و به صورت ترکیبی و بینا رشتهای کجدار مریز هرزگاهی بر مبنای ویدئو و تصاویر در حال کار هستند.
* نظرتان در خصوص این گونه فعالیتها چیست؟
ببینید اگر این اتفاق عمیق نباشد، مانند درخت فاقد اصالت، ثمر نخواهد داد. اگر ریشهای در کار نباشد، بذر درستی نخواهی کاشت و بدون اصالت بذری بارور نخواهد شد، بدآموزی دارد، آسیب رسان است و درست هدایت نخواهد شد.
کار ما به دلیل زجرش، نوع انرژی، سختی و بدون دروغ بودنش ارزشمند و ماندگار است، شو اجرا نمیکنیم تا تنها سرگرم کننده باشیم. معتقدم نباید نگاهمان به لحظه معطوف باشد و عوام را به بهانه لذتهای آنی دستمایه خود قرار داد. باید کمی دورتر را هم دید و به فکرسیراب کردن تشنگی درون مخاطب بود.
پس از اینکه جسم سنگین، خطرناک، خشن، محکم، با قدرت و پردردِ منعطف از ظاهر به درون خود رسید، قطعا درون فرد باید چیزی نهفته باشد که جسم بیرونی انقدر طاقتش زیاد باشد، صبور باشد، انقدر کنترل رویش باشد تا لحظه لحظه را بیافریند. در یک کلام باید تن و تین را همزمان پرورش داد، میشود سالها نشست و قصه گفت اما من نیازی به دیالوگ ندارم، من حرفم را میزنم بدون هیچ کلامی. در مواجهه با مخاطب خارجی آنقدر همدیگر را دوست داریم که ارتباط بسیار قوی بینمان برقرار میشود، زبان بازی در کار نداریم. مخاطب جهانی من در همه دنیا با اتفاقی در کار روبرو میشود که برای فهمش نیازی به زبان مشترک ندارد، هیچ دروغی بین ما نیست زیرا در نوع کار من ما نمیتوانیم در چشم مخاطب نگاه کنیم و دروغ بگوییم.
به نظر شما در داخل کشور نیاز به چنینی کارهایی احساس میشود؟
بله قطعا، مردم دوست دارند که انرژی شان تخلیه شود اما این تخلیه انرژی چطور باید صورت بگیرد؟ شما ورزشگاهها را در نظر بگیرید، انرژی خوبی در این مکان منتشر میشود اما آیا واقعا معادل آن در بخش فرهنگی برای مردم وجود دارد؟ آیا انرژی مثبت مردم در جهت فرهنگی تخلیه میشود؟ فضایی مثبت که مردم در آنجا بتوانند آزادانه انرژی خود را تخلیه کنند و در فضای تکاپویی سالم قرار بگیرند.
امروزه استرس و سرعت بیش از حد مردم را به سمت جنب و جوش منفی سوق داده، فقط حرکت میکنند و دراین بین هر چه در مسیرشان باشد را له میکنند. دوست دارم آدمها به خودشان برگردند و برای لحظاتی به انسانیتشان بیاندیشند، اینکه انسان چرا و برای چه به دنیا میآید. انسان در زندگی از هر چیزی تاثیر میگیرد و جوِ طبیعت، روزگار، گذشته و آینده به شخصه بر من تاثیر دارد همچنین زندگی حیوانات و ماکیان و از بچگی تمرینات زیادی در این حوزه داشتم، من به آب، پرواز ارتفاع خیلی علاقه دارم و در کارهای مختلفم آن را نمایش دادهام.
از شیوه کارتان بگویید.
در این شیوه کار، بدن ما باید ریاضت بسیار زیادی را تحمل کند و سختی بکشد. درحقیقت تئاتر کار سادهای نیست و نباید آن را راحت نگاه کرد. امروزه با نگاه تخصصی در هر حوزهای، کارها با توجه به ویژگیهای خاص آن انجام میشود اما میبینیم که در تئاتر این طور نیست. انگار دری باز است و همه وارد آن میشوند، همه در حال کارند، حال آنکه باید دید چرا این اتفاق افتاده است؟ گویی دیگر مردم حوصله اتفاقهای عجیبتر و خاص را ندارند، ذائقهها تغییر کرده، آدمهای ماشینی، کارهای سطحی، اتفاقات مقطعی و شوخیهای لحظهای که همه چیز را در آن تمام میکند. مسلم است که در چنینی فضایی مخاطب تنها سرگرم شده و بالطبع کلی پول سرمایه و خیلی چیزهای دیگر هدر خواهد رفت.
باید مسئولین خوراک فکری درست را برای مردم بسازند، نباید همه چیز انقدر سطحی باشد، واقعا مردم گناه دارند. چرا در کشورهای دیگر از کارهای من هزاران برابر تاثیرمیگیرد و آنقدر هنر من را دوست دارد؟ چه کار باید کرد تا در داخل نیز چنین نگاهی بوجود بیاید؟ متاسفانه سیاست و نگاه تجاری باعث این اتفاق شده است.
* برخورد مخاطب خارجی با کارهای شما چگونه است؟
به واسطه کارهای من ایران شناخته شد. در خارج از کشور مردم تربیت شدهاند، دولت، شهرداریها و کسانی که دغدغه هنر دارند با حمایت از گروهها مردم را به خوبی حمایت میکنند. به علاوه این که قدرت تشخیص مردم بالا است، تعارف ندارند، خوب باشید تایید و بد باشید بیواسطه و روراست تو را حذف میکنند. در حقیقت انسان برایشان باارزش است. همه چیز را برای آرامش انسان در نظر میگیرند. مردم باید آگاه باشند و حق انتخاب به آنها داده شود. من در اجراهایم دوست دارم آدمها به خودشان رجوع کنند. آنقدر سرشان در کار مردم نباشد. برگردند ببینند با چیزهایی که در وجودشان قرار داده شده است و تا به حال چه کردند.
انتهای پیام/