به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛پندهایی که کودک میخواهد خود تجربه کند و در صورت درست یا غلط بودن باید بار مسئولیت عملش را بر عهده بگیرد، این رفتار یادگیریای بیشتر از نصیحتهای والدین را برای کودک دارد.
فرزندان ما از پند و نصیحت، امر و نهی و تحکّم گریزانند. علّت این پدیده از یک طرف عقدهی حقارتیست که به طور طبیعی از دوران کودکی به علّت احساس ضعف طبیعی نسبت به بزرگترها دارند و از طرف دیگر، بیدار شدن همان حسّ استقلالطلبیست.
او میخواهد خود را همردیف بزرگترها بشناساند و برچسب کودک و وابسته بودن را از پیشانی خود برکند. با وجود چنین روحیاتی، پیوسته از در پند و اندرز وارد شدن و امر و نهی کردن و باید و نباید گفتن، کاری عاقلانه نیست. آنها گمان میکنند انگیزهی والدین از نصیحت کردن این است که، آنها را موجودی ناتوان و فاقد قدرت تشخیص میدهند و به همین علّت، پیوسته به امر و نهی میپردازند و نصیحت میکنند.
«فکر میکنی من بچه هستم، عقلم نمیرسد؟ خودم میدانم چه کار کنم.»
«من که بچه نیستم، خودم میتوانم به تنهایی به گردش بروم.»
«خُب، خب! بس است، دیگر ادامه نده! تحمّل پند و اندرزهای تو را ندارم.»
«خودم میدانم با چه کسی دوست شوم، نیاز به تذکّر شما نیست.»
ما نباید به کودکانی که مشکل دارند، اندرز بدهیم؛ چرا که وقتی این کار را میکنیم با یک راه حل فوری پیش پایشان میگذاریم، آنها را از تجربهیی که خودشان در کشمکش با مشکلات بهدست میآورند، محروم میکنیم.
کار از نصیحت گذشته
یکی از برخوردها و رفتارهای بسیار غلط و غیرمنطقی که در بعضی از خانوادهها وجود دارد، تنبیه بدنی و کودک آزاری میباشد. البته هر نوع رفتار غیراصولی که باعث تخریب شخصیت کودک شود.
به نوعی کودک آزاری تلقی میشود، هر گونه رفتاری که باعث رنجش کودک شود، مثل: فحش دادن، تحقیر، توهین، انزجار، طرد کردن، سیگار گذاشتن، حبس کردن، تمسخر، منع کردن از شادیها و لقب نامناسب دادن؛ همه اینها به نوعی میتواند اثرات بسیار ناگواری داشته باشد.
در تعریف کودک آزاری را چنین بیان میشود: «هر گونه فشار افراطی و پرخاشگری نامعقول والدین که در حدّ توان کودک نباشد» و تقریباً کودک آزاری از طرف والدین به دو دسته تقسیم میشود: ۱- جسمانی، مثل تنبیه کردن؛ ۲- روانی، مثل تحقیر کردن؛ و چه بسا اثرات روانی دستهی دوم خیلی وخیمتر باشد. تنبیه بدنی شاید در ابتدا برای مدّت زمان کوتاه تأثیر داشته باشد.
ولی کم کم تبدیل به عادت شده و دیگر هیچ اثری نخواهد داشت و در ضمن مورد تقلید هم واقع میشود مثلاً وقتی فرزند بزرگتر تنبیه میشود، او نیز فرزند کوچکتررا تنبیه خواهد کرد.
در مدرسه هم دوستان کوچک خود را تنبیه میکند و بتدریج تبدیل به کودکی پرخاشگر و بی انضباط خواهد شد و حتماً در جامعه هم چنین رفتاری را بروز خواهد داد. شاید این رفتار را در آینده روی همسر خود نیز پیاده کند.
به بچهها فرصت دهید تا مسئولیت کارهای خود را به عهده بگیرند و خود تصمیم گیرنده باشند
بچّهها با انجام دادن کارها، اعتماد به نفس پیدا میکنند، نه با نگاه کردن به سایرین تا کاری را برایشان به انجام برسانند. بچهها باید احساس بزرگی کنند تا تمایل به خطر کردن داشته باشند و دست به کارهای جدید بزنند. البته به شرط اینکه به آنها اعتماد داشته باشید، نه اینکه متوقّع باشید که کاری را بدون غلط به انجام برسانند. بچههایی که از ابتدا یاد میگیرند تصمیم گیرنده باشند، لباس و غذایشان را خودشان انتخاب کنند و مسئولیت کارهای خود را به عهده بگیرند، از همان کودکی میآموزند که خود را دوست بدارند و دید مثبتی نسبت به خود داشته باشند.
به جای نصیحت و تنبیه، زندگی بیاموزید
بچههایی که در محیط مناسبی بزرگ میشوند، یاد میگیرند مثبت اندیش باشند. برای تقویت عزّت نفس بچه ها، طوری آنها را عادت دهید که همیشه برخورد مثبتی با مسائل داشته باشند. وقتی روحیهی آنان ضعیف است، سعی کنید با یادآوری مواهب و نعمتهایی که از آن برخور دارند، آنان را تسکین دهید.
برای بچهها نمونهی یک پدر یا مادر خشنود و راضی از زندگی باشید، نمونهی انسانی که از بودن در جهان هستی لذت میبرد. مثلاً به او بگویید: ظرف شستن این شکر را دارد که شما غذایی برای خوردن داشته اید که ظرف آن را بشویید.
اگر نوشتن تکالیف مدرسه دشوار است، خدا را شکر از این بابت که شما جزو کسانی هستید که سلامتید و امکان مدرسه رفتن برای شما وجود دارد! در این دنیا کسانی هستند که به علت معلولیت یا فقر از رفتن به مدرسه محرومند مهمتر از آن سپاس گفتن برای خوب انجام دادن کارهاست. اگر چه آن کار بسیار ساده و ابتدایی باشد.
منبع: خانواده سالم
انتهای پیام/