به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ اوایل ماه مارس سال جاری میلادی، یک جاسوس دوجانبه روسی-انگلیسی به نام «سرگئی اسکریپال» همراه با دخترش «یولیا» در شهر «سالزبری» انگلیس مسموم شدند. دولت انگلیس به سرعت این پرونده را در قالب «سوءقصد» بررسی، مسکو را به دست داشتن در ترور این دو نفر متهم، و به نشانه اعتراض، ۲۳ دیپلمات روس را از خاک خود اخراج کرد؛ اقدامی که واکنش مشابه روسیه را در پی داشت. به فاصله چند روز، آمریکا و برخی کشورهای اروپایی نیز از اتهامات علیه روسیه دفاع کرده و روی هم رفته دهها دیپلمات روس را از کشورهای خود اخراج کردند. این بازی سیاسی که تا امروز هم ادامه پیدا کرده است، فصل جدیدی را در تیرگی روابط میان روسیه و کشورهای غربی رقم زد و کارشناسان بینالمللی، پیامدهای مختلفی را برای این فصل جدید پیشبینی کردند.
خبرنگار مشرق در خصوص اتهامات علیه روسیه در پرونده اسکریپال، واکنش مسکو به این اتهامات و سرنوشت تلاشهای کرملین برای پیوستن به بلوک غرب با «پال کریگ رابرتز» معاون اسبق سیاستگذاری در وزارت خزانهداری آمریکا و مدیر «مؤسسه اقتصاد سیاس» گفتوگو کرده است. آنچه در ادامه میآید متن مصاحبه مشرق با پال رابرتز مقام اسبق دولت آمریکا و معاون سردبیر سابق روزنامه والاستریت ژورنال است.
انگلیسیها هنوز هم سند قابلباوری برای متهم کردن روسیه به مسموم کردن اسکریپال ارائه نکردهاند. اساس اتهامات به روسیه چیست و چگونه بدون وجود هیچ مدرکی، آمریکا و بسیاری دیگر از کشورهای اروپایی از این اتهامات دفاع میکنند؟
در جهان غرب، دیگر ارائه شواهد و مدارک برای اثبات ادعاهای دولتها، از «حملات شیمیایی اسد در سوریه» گرفته تا «سلاحهای هستهای ایران» لازم نیست.در جهان غرب، دیگر ارائه شواهد و مدارک برای اثبات اظهارات دولتها لازم نیست. چنانکه برای اثبات روایت رسمی درباره ۱۱ سپتامبر، سلاحهای کشتار جمعی صدام، اتهامات علیه قذافی، استفاده اسد از سلاحهای شیمیایی، حمله روسیه به اوکراین، سلاحهای هستهای ایران، «روسیهگیت» [پرونده دخالت روسیه در انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۶ آمریکا به نفع دونالد ترامپ] یا هر چیز دیگری، هیچ سندی ارائه نشده است. یکی از دلایلی که دولتها میتوانند از زیر بار ارائه سند شانه خالی کنند این است که هیچ «رسانه»ای در غرب وجود ندارد، بلکه هرچه هست صرفاً یک «وزارت پروپاگاندا»ست. دلیل دیگر هم این است که مردم غرب دهههاست شستوشوی مغزی شدهاند و توانایی استدلال و تعقل مستقل را ندارند.
به نظر میرسد روسها از یک طرف دولت، رسانهها و جوانانِ روسیِ شستوشویمغزیشده از طریق تبلیغات آمریکا و از طرف دیگر، سازمانهای غیردولتیِ تحت حمایت واشینگتن که مسکو به آنها اجازه میدهد تا علیه کرملین درون خود روسیه فعالیت کنند، فکر میکنند بسیاری از اتهامات و تهدیدهایی که علیه روسیه صورت میگیرد، اشتباهاً انجام گرفتهاند و میتوان این اشتباهات [و سوءتفاهمها] را با کمک قانون و مدرک، اصلاح نمود. ظاهراً، بهرغم تمام این سالها، روسها هنوز نفهمیدهاند که واشینگتن و نوکرانش هیچ علاقهای به [تبعیت از] حقیقت یا قانون ندارند.
دولت تونی بلر در بریتانیا با رژیم جورج دبلیو بوش در ترویج این دروغ که صدام در عراق «سلاحهای کشتار جمعی» دارد، همکاری کرد. سپس از این دروغ برای حمله و نابودی عراق و ۱۵ سال بعد، رها کردن این کشور در بحران استفاده کردند. بریتانیا همچنین از دروغها درباره قذافی در لیبی نیز حمایت کرد و در سرنگونی دولت این کشور شرکت داشت. لندن از سوی دیگر، از این دروغ که ایران برنامه تسلیحات هستهای دارد نیز پشتیبانی میکند. اگرچه در اینباره هیچ مدرکی وجود نداشت، اما وجود مدرک، هیچ اهمیتی هم نداشت. یک دستورکار در حال اجرا شدن بود و این دستورکار، بینیاز از شواهد و مدارک بود.
علاوه بر اینها، اگرچه پارلمان بریتانیا به مشارکت انگلیس در حمله برنامهریزیشده اوباما به سوریه رأی منفی داد، اما دولت فعلی انگلیس از این دروغ که اسد از سلاحهای شیمیایی علیه مردم خود استفاده میکند، حمایت مینماید.
به این ترتیب نمیتوان با غرب، با زبان منطق و استدلال و قانون صحبت کرد. رهبر ایران نیز بارها متذکر شده است که کشورهای زورگویی مانند آمریکا، تنها زبان قدرت و زور را متوجه میشوند و باید با آنها به همین زبان سخن گفت.
اگر سفیر روسیه در سازمان ملل، انگلیس و آمریکا را تهدید نظامی میکرد، دولتهای این دو کشور، غیر از خیس کردن شلوارشان چه کاری میتوانستند بکنند؟آیتالله خامنهای درست میگوید که تنها زبان قدرت و زور جواب میدهد، اما باید این مطلب را برای پوتین هم توضیح بدهد. اگر سفیر روسیه در سازمان ملل به جای توسل به مجاری قانونی و قوانین حاکم بر آن (که نخستوزیر انگلیس آنها را زیر پا گذاشت و پیش از آنکه هیچ مدرکی ارائه دهد، علناً روسیه را متهم کرد، مخالفت نمیکرد)، صرفاً میگفت: «اگر بریتانیا فردا وجود داشته باشد، صرفاً به معنای آن است که دولت روسیه خویشتنداری کرده است» [و تصمیم به نابودی انگلیس نگرفته است] آنوقت چه اتفاقی میافتاد؟
اگر دولت روسیه خیلی ساده به واشینگتن میگفت: «اگر شما یا مزدوران تروریستتان به نیروهای سوری حمله کنید، ما حضور [نیروها و پایگاههای] شما در خاورمیانه و همینطور اسرائیل را محو خواهیم کرد» چه میشد؟ این کاری است که روسیه میتواند در یک چشم به هم زدن انجام بدهد. در این صورت، دولتهای انگلیس و آمریکا چه کاری میتوانستند بکنند، جز اینکه شلوار خودشان را خیس کنند؟ مسلماً آنها این پیام روسیه را دریافت میکردند و به این نتیجه میرسیدند که صلح گزینه بهتری است.
شما از تهدید به عنوان یک راه مقابله با اتهامات و تحریکات واشینگتن صحبت کردید. چه راههای دیگری پیش روی روسیه قرار دارد تا مانع از ادامه این رفتارهای آمریکا و اروپا علیه خود شود؟
روسیه باید به غرب پشت کند، خاک خود را از تمام سفارتخانهها، شرکتهای تجاری، رسانهها و سازمانهای غیردولتی غربی پاک نماید، و با همکاری کشورهای بلوک شرق، آینده را در شرقی جستوجو کند که خود، بخشی از آن است.یکی از راههایی که من آن را توصیه میکنم، این است که به غرب پشت کند، خاک خود را از تمام سفارتخانهها، شرکتهای تجاری، رسانهها و سازمانهای غیردولتی غربی پاک نماید، و تکیه بر سیستمهای ارتباطی و مکانیسمهای نقل و انتقال بانکی غربی را پایان دهد. غرب هیچ چیزی ندارد که روسیه به آن نیاز داشته باشد. غرب، پوچ و فاسد است. آینده، [نهفته] در شرقی است که روسیه بخشی از آن است. مسکو باید بر مشارکت با چین و روابط با [کشورهای بلوک] شرق تمرکز کند و پاسخ دادن به اتهامات صراحتاً دروغ و توهینهای تحریکآمیز را متوقف نماید.
آیا لاوروفِ دیپلمات و پوتینِ خونسرد [و مداراگر] حتی به ذهنشان خطور میکرد که یک وزیر خارجه بریتانیایی بر اساس دروغهای ساختگی دولت انگلیس، رئیسجمهور روسیه را یک قاتل بنامد؟ وقتی لاوروف یا پوتین در یک سفر مأموریتی دیپلماتیک یا دولتی به خارج از روسیه سفر کردند و آنجا یکی از آنها یا هر دویشان به بهانه جنایت جنگی و یا جرم دیگری دستگیر شدند، آنوقت روسیه چه کار خواهد کرد؟ میگویید ممکن نیست این اتفاق بیفتد؟ بله که ممکن است. آمادگی برای چنین اتفاقی، یکی از دلایلی است که واشینگتن دارد رئیسجمهور روسیه را در قالب تصویری تحت عنوان «هیتلر جدید» توصیف مینماید. دستگیری و اعدام پیشگیرانه، یک سیاست آمریکایی است.
سالهاست که واشینگتن تبعههای روسیه را در کشورهای دیگری که خارج از حوزه اختیار قضایی و قانونی آمریکا هستند، میرباید. «رومن سلزنف» پسر یکی از اعضای [مجلس] دومای روسیه توسط آمریکا در مالدیو در اقیانوس هند ربوده و به اتهام هک کردن کارتهای اعتباری [بانکی]، محاکمه شد. «کنستانتین یاروشنکو» خلبان روس، توسط واشینگتن در «لیبریا» [کشوری در غرب آفریقا] ربوده و متهم به قاچاق کوکائین شد، فعالیتی که یکی از فعالیتهای اصلی سیآیای است.
«اوگنی بوریاکف» به اتهام جمعآوری اطلاعات اقتصادی که فعالیت روتین اقتصاددانها و دیپلماتهاست، محکوم شد. «ویکتور بوت» توسط واشینگتن در تایلند دستگیر و به اتهام فروش اسلحه به شورشیان، محکوم شد، در حالی که این «جرم» را آمریکا در سراسر جهان مرتکب شده و امروز هم در مقیاس وسیعی در خاورمیانه مرتکب میشود. با توجه به نرخ بالای پاپوش در «عدالت» آمریکایی، هیچ راهی وجود ندارد که بفهمیم آیا این محاکمهها چیزی فراتر از نمایشهایی برای فهماندن این مسئله به روسیه هستند که شهروندان روس در هیچ کجا امنیت ندارند.
شما از تهدید به عنوان یک راه مقابله با اتهامات و تحریکات واشینگتن صحبت کردید. چه راههای دیگری پیش روی روسیه قرار دارد تا مانع از ادامه این رفتارهای آمریکا و اروپا علیه خود شود؟
روسیه باید به غرب پشت کند، خاک خود را از تمام سفارتخانهها، شرکتهای تجاری، رسانهها و سازمانهای غیردولتی غربی پاک نماید، و با همکاری کشورهای بلوک شرق، آینده را در شرقی جستوجو کند که خود، بخشی از آن است.یکی از راههایی که من آن را توصیه میکنم، این است که به غرب پشت کند، خاک خود را از تمام سفارتخانهها، شرکتهای تجاری، رسانهها و سازمانهای غیردولتی غربی پاک نماید، و تکیه بر سیستمهای ارتباطی و مکانیسمهای نقل و انتقال بانکی غربی را پایان دهد. غرب هیچ چیزی ندارد که روسیه به آن نیاز داشته باشد. غرب، پوچ و فاسد است. آینده، [نهفته] در شرقی است که روسیه بخشی از آن است. مسکو باید بر مشارکت با چین و روابط با [کشورهای بلوک] شرق تمرکز کند و پاسخ دادن به اتهامات صراحتاً دروغ و توهینهای تحریکآمیز را متوقف نماید.
آیا لاوروفِ دیپلمات و پوتینِ خونسرد [و مداراگر] حتی به ذهنشان خطور میکرد که یک وزیر خارجه بریتانیایی بر اساس دروغهای ساختگی دولت انگلیس، رئیسجمهور روسیه را یک قاتل بنامد؟ وقتی لاوروف یا پوتین در یک سفر مأموریتی دیپلماتیک یا دولتی به خارج از روسیه سفر کردند و آنجا یکی از آنها یا هر دویشان به بهانه جنایت جنگی و یا جرم دیگری دستگیر شدند، آنوقت روسیه چه کار خواهد کرد؟ میگویید ممکن نیست این اتفاق بیفتد؟ بله که ممکن است. آمادگی برای چنین اتفاقی، یکی از دلایلی است که واشینگتن دارد رئیسجمهور روسیه را در قالب تصویری تحت عنوان «هیتلر جدید» توصیف مینماید. دستگیری و اعدام پیشگیرانه، یک سیاست آمریکایی است.
سالهاست که واشینگتن تبعههای روسیه را در کشورهای دیگری که خارج از حوزه اختیار قضایی و قانونی آمریکا هستند، میرباید. «رومن سلزنف» پسر یکی از اعضای [مجلس] دومای روسیه توسط آمریکا در مالدیو در اقیانوس هند ربوده و به اتهام هک کردن کارتهای اعتباری [بانکی]، محاکمه شد. «کنستانتین یاروشنکو» خلبان روس، توسط واشینگتن در «لیبریا» [کشوری در غرب آفریقا] ربوده و متهم به قاچاق کوکائین شد، فعالیتی که یکی از فعالیتهای اصلی سیآیای است.
«اوگنی بوریاکف» به اتهام جمعآوری اطلاعات اقتصادی که فعالیت روتین اقتصاددانها و دیپلماتهاست، محکوم شد. «ویکتور بوت» توسط واشینگتن در تایلند دستگیر و به اتهام فروش اسلحه به شورشیان، محکوم شد، در حالی که این «جرم» را آمریکا در سراسر جهان مرتکب شده و امروز هم در مقیاس وسیعی در خاورمیانه مرتکب میشود. با توجه به نرخ بالای پاپوش در «عدالت» آمریکایی، هیچ راهی وجود ندارد که بفهمیم آیا این محاکمهها چیزی فراتر از نمایشهایی برای فهماندن این مسئله به روسیه هستند که شهروندان روس در هیچ کجا امنیت ندارند.
روسیه به جای باور کردن این پروپاگاندا که آمریکاییها، استثنائی و یهودیها، برگزیده خدا هستند، باید در واکنش به حملات آمریکایی و اسرائیلی که منجر به کشته شدن شهروندان روس میشود، پایگاههای منشأ حمله را نابود کند.جایگزین دیگر روسیه برای رویکرد شکستخوردهای که مسکو انتخاب کرده، این است که پاتک سخت [به تحریکات غرب] بزند. «[استیون] لندمن» [کارشناس مطرح مسائل آمریکا و بینالملل] معتقد است وقتی حملات آمریکا یا اسرائیل به سوریه، روسها را به کام مرگ میکشد، روسیه هم باید پایگاههایی را که حملات، از آنها انجام شدهاند، از بین ببرد و دیگر نگران آن نباشد که آیا این اقدامات تلافیجویانه ضروری، منجر به مرگ آمریکاییها یا اسرائیلیها میشود یا نه. چرا آمریکاییها و اسرائیلیها مهمتر از روسها و سوریها هستند؟ آیا دولت روسیه این پروپاگانداها را باور دارد که ملت آمریکا «استثنائی و [حفظ جان آنها] ناگزیر» است و اسرائیلیها «ملت برگزیده خدا» هستند؟
شاید [تصور کنید] یک روش بهتر برای آنکه روسیه قدرتش را به نمایش بگذارد، درخواست تشکیل یک نشست شورای امنیت سازمان ملل است که مسکو طی آن بتواند مواضعش را در برخی موارد ارائه کند. مثلاً برخورد با آمریکا و نوکرانش از طریق:
با این وجود، سیاستمداران غربی آنچنان بیمنطق و «رساحشه»های [رسانههای فاحشه] غربی آنچنان فاسد هستند که اگر روسیه چنین رویکردی را هم در سازمان ملل اتخاذ کند، از این اظهارات مسکو به عنوان سند اثبات پروپاگاندای ضدروسی خود استفاده میکنند. تیتر مقالههای خود خواهند کرد: «روسیه دنیا را به جنگ هستهای تهدید میکند.» بنابراین، به نظر میرسد که تنها جایگزین برای روسیه این است که به غرب پشت کند (بدون آنکه چشم از غرب بردارد) و آیندهاش را در شرق بیاید.
دیر یا زود، دولت روسیه درک خواهد کرد که «همکاری با شرکای غربی» رؤیایی بیش نیست، چراکه روسیه در غرب فقط «دشمن» دارد.دیر یا زود، دولت روسیه درک خواهد کرد که رؤیای «همکاری با شرکای غربیاش» تحققیافتنی نیست و اقدامات خصمانه و اتهامات دروغین غرب، نشان میدهند که غرب در مسیر درگیری با روسیه قرار دارد و دارد ملتهای بیتفاوت غربی را آماده میکند تا پیامدهای این درگیری را بپذیرند. حقیقت این است که هیچ چیز برای جهان، خطرناکتر از توهم روسیه در مورد «شرکای غربی» نیست. روسیه در غرب فقط دشمن دارد و این دشمنان قصد دارند محدودیتی را از میان بردارند که روسیه (و چین) در برابر یکجانبهگرایی واشینگتن به وجود آوردهاند.
در غرب تنها یک سیاست خارجی وجود دارد و آن هم سیاست خارجی واشینگتن است. «دیپلماسی» واشینگتن تنها از دروغ و زور تشکیل شده است. تصمیم روسیه برای امتحان دیپلماسی مقابل غرب با استفاده از حقایق، شواهد و قوانین، منطقی بود، اما فایدهای نداشت. اکنون ادامه این مسیر شکستخورده توسط مسکو، نه تنها برای خود روسیه بلکه برای کل جهان، خطرناک است.
هزینه همکاری با غرب، از دست دادن استقلال است.تاریخ مداخلات آمریکا و انگلیس نیز این نتیجهگیری را [که واشینگتن در حال طرحریزی جنگی علیه روسیه است] تقویت میکند. اخیراً مشاهده کردهایم که مداخلات هماهنگ غرب بر اساس دروغهای واضح و آشکار در صربستان، عراق، لیبی، سومالی، سوریه، اوکراین، یمن و در قالب تلاش برای بیثباتسازی ایران و ونزوئلا شکل گرفتهاند. تاریخ، فهرست تقریباً بیپایانی را از دروغهای استفاده شده توسط آمریکا و انگلیس برای اجرای دستورکارهایشان پیش روی ما میگذارد. هرگز نباید هیچیک از حرفهای واشینگتن و لندن را باور کرد. آیا روسیه یا هر کشور دیگری میتواند با «شرکایی» همکاری کند که بیشرم، بیاخلاق و ناصادق هستند و ثابت کردهاند که لیاقت اعتماد را ندارند؟ اگر روسیه میخواهد بخشی از غرب باشد، باید بداند که هزینه این همکاری، از دست دادن استقلالش مانند همان نوکرهای اروپایی آمریکاست.
منبع: مشرق
انتهای پیام/