به گزارش خبرنگار
حوزه تئاتر گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ به بهانه انتشار فراخوان
جشنواره تئاتر مقاومت بر آن شدیم تا با چند چهره شاخص در عرصه تئاتر دفاع مقدس و مقاومت به گفتگو بنشینیم. گفتگویی که در قسمت پیش با یعقوب صدیق جمالی، نویسنده و کارگردان آثاری چون تیغ کهنه صورت گرفت به این نکته اشاره داشت که اگر به دنبال بینالمللی شدن جشنواره مقاومت هستیم، باید به مقاومتی که نگاه جهان شمولی دارد، بیندیشیم.
اما در میان چهرههای باقی مانده این عرصه مهم و پر اهمیت که متاسفانه این روزها در سوت و کوری ناموزون با تاریخ کشورمان به سر میبرد، این بار به سراغ کامران شهلایی نویسنده، نمایشنامه نویس و کارگردان متولد 1357 کرمان رفتیم. نویسندهای که سال گذشته با کار موفق 7 روز از تیر 60 توانست در جشنواره تئاتر فجر جوایز خوبی را از آن خود کند.
آقای شهلایی شما از جمله چهرههای فعال در عرصه دفاع مقدس هستید، از جمله معدود چهرههایی که این روزها در عرصه مقاومت و دفاع به تولید کارهای ارزشمند و فاخر همت دارند، به نظر میرسد عرصه دفاع و مقاومت در حال تحلیل رفتن است، چرا؟
من اهل کرمانشاهم، چشممان را که باز کردیم جنگ بود و این جنگ با تمام ابعادش زندگی ما را تحت تاثیر قرار داد، ترسهای مادرم، ترس از بمباران و ... همواره فضای ذهنی من در طول سالها بوده است. پس دغدغه من به جنگ و به زندگی که داشتم، مربوط میشود.
متاسفانه به روایت بمباران ها اهمیت چندانی داده نمیشود، اگرچه متن در این حوزه زیاد است اما متن خوب در این حیطه کم است. بچهها زحمت لازم را نمیکشند؛ امثال ایوب آقاخانی که عمیق و دغدغهمند روی جنگ، بازماندههای جنگ و شهدا کار میکنند، کم هستند و معدود افرادی را داریم که راجع به جنگ بنویسند و ارتباط درستی با مخاطب برقرار کنند.
ما نمیتوانیم جنگ را انکار کنیم
کارهای خود من اغلب به بازماندههای جنگ میپردازد؛ تبعات جنگ هنوز به صورت خیلی عمیق وجود دارد و ما نمیتوانیم آن را انکار کنیم. خیلیها هنوز از جنگ درد و رنج میکشند و این امر شوخی پذیر نیست. خیلی از روستاهای شیمیایی شده غرب کشور مثل روستای زرده و اهالی سردشت هنوز درد شیمیایی را میکشند و هنوز با بیماری متولد میشوند، هنوز خاکهایشان حاصلخیزی لازم را ندارد. چطور میتوانیم بگوییم جنگ تمام شد، اگر بگوییم جنگ تمام شده و این اتفاق بسته شد بیمهری و نامردی است.
برخی معتقدند امروز دیگر شکل دیگری از مقاومت در جریان است و مقاومت ابعاد گستردهتری در جهان دارد؛ نظر شما چیست؟
من بحثم به طور خاص در مورد اثرات باقی مانده و قابل مشاهدهای است که از جنگ در خانوادهها و بچههای جنگ، شهدای انقلاب و جانبازانی باقی مانده.
پس دغدغه شما حول و حوش این موضوعات است؟
بله دقیقا؛ اتفاقاتی که گفته نشده. باید مطالعه کرد، تحقیق کرد و چنین اتفاقاتی را از بازماندهها شنید. باید درد را حس کنید تا بتوانید در مورد آن بنویسید، هر چند این موضوع کار سختی است اما کار سخت نتیجه خوبی خواهد داشت.
برخیها نمایشِ راحت میخواهند
فکر میکنید چرا سمت این تیپ کارها کمتر میروند؟
بچهها کار راحت میخواهند و نمیخواهند زحمت بکشند، در یک دورههایی کارهای بدون زحمتشان جواب داده اما امروز دیگر اقبال عمومی نسبت به این کارها وجود ندارد،کار آقای آذرنگ در «خنکای ختم خاطره» شاهکار این حوزه و یکی از پرفروشترین هاست، در اجرای عمومی هم بسیار عالی و خوب است. مردم باهوشند و از کار خوب استقبال خواهند کرد.
شما به نوبه خود با چه بی مهری هایی در این عرصه روبرو شدهاید؟
در این حوزه خیلی جشنواره برگزار میشود و اتفاقهای ویژه ای میافتد؛ من سال گذشته یک کار در حوزه انقلاب تولید کردم و دلم میخواهد دوباره آن را اجرا کنم، شاید گمان کنید از ما خیلی حمایت شد؛ اما اصلا از این خبرها نبود، دوستان حرف زیاد میزنند اما وقتی پای عمل به میان میآید آن طور که لازم است ما را نمیبیند.
آقای آذرنگ شاخص این حوزه است و حق دارد که دلخور باشد. من به کارهایی که نوشتم افتخار میکنم. من برای هیچ کس ننوشتم، کارهایم هم گواه همین است. دوستان با حمایت های نیم بندشان آدم را دلسرد می کنند؛ برخی مدیران کارهای بیخاصیت میخواهند تا جایگاهشان را خطری تهدید نکند؛ چون جایگاهشان از هر چیزی برایشان مهمتر است.
نیمی از کارها در جشنواره ایثار تکراری بود
اقتصاد در ماجرا همیشه مهم است. وقتی حمایت نباشد، من نگران تولید ماجرا هستم. آرزو داشتم قصههای تازهای از کار«7 روز از تیر60» بگویم ولی کسی برایش مهم نیست، حوزه هنری حمایت محدودی کرده که خیلی از بازیگران به خاطر این حمایتهای کم نمیتوانند بیایند و ما باید دوباره جایگزین کنیم.
این موضوعات دغدغه آدمهایی است که میخواهند کمی متفاوت بیندیشند. در غیر این صورت کارهای تکراری بودجه خود را همچنان میگیرند و شاید جالب باشد که بدانید حتی کارهای تکراری هم دیگر خیلی تولید نمیشود؛ مثلاً در جشنواره ایثار این دوره تقریباً نیمی از کارها تکرار گذشته بود؛ جالب است که هیچ اتفاقی هم برایشان نیفتاد. یک جوری انگار رانده شدند. در حوزه خیابانی اما کارهای خوبی انجام شد، باز هم میگویم مردم خودشان باهوشند و تعیین میکنند. جشنواره مقاومت ورودی خوبی داشته است و حال باید دید در عمل آیا همینطور است.
موافق برگزاری جشنوارههای موازی هستید؟
در شرایط بیمار تئاتر برگزاری همه جشنوارهها اتفاق خوبی است. تولید چند کار جدید و ارائه کمک هزینههای هر چند کم در این جشنوارهها خوب است.
به نظرتان هزینه های صرف شده با این چند کار به قول شما محدود، ارزش دارد؟
مگر از جای دیگر کمکی میکنند، بچه ها از جیب خودشان میگذارند. در شرایط بحرانی امروز همین مراودات حداقل مُسکن های خوبی برای بچه ها است. ای کاش جشنوارههای غیر موضوعی سراسری هم بیشتر شود؛ چرا که ما بجز تئاتر فجر جشنواره دیگری نداریم که با موضوع آزاد باشد. جشنواره تئاتر دانشگاهی هم که خیلی محدود است. امیدوارم روزی برسد که بچه ها جذابیت اجرای عمومی آنقدر برایشان زیاد باشد که اصلا نخواهند به جشنواره بروند.
مردم شهدا را دوست دارند
امروزه نگاه مردم به دفاع مقدس را چگونه میبینید؟
مردم ما آدمهای قدر نشناسی نیستند، شهدا را دوست دارند و احترام میگذارند به کسانی که به خاطر این خاک رفتند و شهید شدند. مردم فقط نمی خواهند که بخندند و استقبال میکنند از کاری که به شعورشان احترام بگذارد.
برای امسال چه کاری در دست دارید؟
در ادبیات نمایشی ما به شهدای بمباران نسبت به دیگر ابعاد جنگ کمتر، پرداخته شده است. امسال نمایشی به نام «حسام، گمشده در چهارم آذر» دارم. نمایشی راجع به بمباران اندیمشک در تاریخ چهارم آذر که طولانیترین بمباران بعد از جنگ جهانی دوم محسوب میشود. در واقع این شهر یک ساعت و نیم به صورت ممتد بمباران میشود. فکر نمیکنم به جشنواره فجر برسیم و مایلم در محدوده زمانی چهارم آذر آن را به صحنه ببرم.
سخن پایانی؟
امیدوارم که آنقدر حمایتهای درست از کارهای مخاطبپسندِ حوزه دفاع مقدس زیاد بشود و کارهای خوب تولید بشود که اقبال عمومی داشته باشند تا اقتصادشان را خودشان از مردم تأمین کنند. در همان قدم های اول حمایت بشود و از کارهایی که اقبال عمومی ندارند، حمایت نشود. از کارهایی حمایت نشود که با قلب مردم ارتباط نمیگیرد تا ژانر دفاع مقدس هر روز بارورتر شده و به مسائل روز این حوزه پرداخت بپردازد.
گفتگو از سمیه سلامت
انتهای پیام/