به گزارش خبرنگار حوزه اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان؛ خرداد ماه هر سال که می رسد، داغی تازه در دل مردم ایران زنده می شود. داغی که هیچ گاه فراموش نخواهد شد. در سال 68، ایران، شخصیتی را از دست داد که دیگر مانندی برای او نخواهد یافت. او با قلبی آرام از میان ما رفت و ما را با انبوهی از یادها و خاطرات خود، تنها گذاشت.
به مناسبت فرا رسیدن سالروز رحلت جانگداز امام خمینی (ره)، به ذکر خاطرهای خواندنی از زبان حجت الاسلام والمسلمین سروش محلاتی درباره امام خمینی (ره) پرداخته ایم که در ادامه آمده است.
" امام(ره) در بعضی از سالها، تابستان به محلات تشریف میآوردند. تابستان سال 1325 كه به محلات آمدند، علمای شهر كه به امام(ره) اخلاص داشتند از ایشان درخواست كردند كه مسجدی در اختیارشان بگذارند تا مردم از وجودشان بهره ببرند. فرمودند مرا به حال خود بگذارید و به كار خودتان مشغول باشید و نپذیرفتند.
پس از چند روزی كه از ماه رمضان گذشت، عده ای گفتند حالا كه شما جماعت را نپذیرفتید حداقل یك جلسهای باشد كه بعضیها از محضرتان استفاده بكنند. بالاخره بعد از صحبتها امام(ره) آن جلسه را پذیرفتند و این جلسه در روزهای ماه رمضان ساعت پنج بعدازظهر در مسجدی كه در مركز شهر بود برپا میشد و امام(ره) پای یك ستونی روی زمین مینشستند و جمعیت دور ایشان مینشست.
در این جلسه دو نكته قابل توجه دیدهام كه از خاطرم محو نمیشود. یكی اینكه روز اول علما و روحانیون آمدند شركت كردند و امام(ره) بعد از جلسه به آنها فرمودند كه اگر چنانچه شما بخواهید شركت بكنید من این جلسه را تعطیل میكنم، شما باید مقامتان در اجتماع محفوظ باشد. نكته دوم این بود كه مرسوم بود اگر كسی از روحانیون داخل میشد به احترامش كسی میگفت «صلوات» بفرستید و در اینجا هم شخصی بود كه وقتی امام(ره) وارد مسجد میشدند جمعیت را به ذكر صلوات دعوت میكرد.
روز اول كه این صلوات را فرستادند، پس از اتمام جلسه امام(ره) آن شخص را خواستند و فرمودند: «شما این صلواتی را كه میفرستید منظورتان ورود من است یا آنكه این صلوات برای رسول بزرگوار اسلام است؟ اگر برای رسول اكرم(ص) صلوات میفرستید، این صلوات را یك وقت دیگری بفرستید و اگر چنانچه برای من است كه وارد مسجد میشوم من راضی نیستم!» از آن جلسه یك نكتهای در نظرم هست كه امام(ره) با زبان بسیار ساده فرمودند: «برادران مسلمان و عزیز، شما كه یك كت و شلوار فاستونی پیدا كردهاید و میپوشید و با یك كت و شلوار حالتان تغییر میكند، یك غروری پیدا میكنید، فكر نكردهاید كه این فاستونی پشمی از كجا تهیه شده؟ آیا مواد این پشم همان پشم نیست كه كمر گوسفندی را پوشانده بود؟ قبل از این گوسفند همین پشم را داشت و غروری هم نداشت و حالا كه همان پشم رشته شد و رنگ شد، آمد كت و شلوار شد، یك مرتبه حال شما را تغییر داده است. این چه بدبختی است كه ما به چنین چیزهای بیاساس دل خود را خوش بكنیم؟"
انتهای پیام/
روحشان شاد