به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ بعد از هر حادثه ی طبیعی مانند زلزله وقتی می بینم که تعدادی از انسان ها جانشان را از دست می دهند و بچه ها بی پدر و مادر می شوند و یا مادرها و پدرهای زیادی در غم از دست دادن فرزندانشان غمگین و سوگواری می کنند به فکر فرو می روم که پس مهر و محبت خداوندی چه شده است؟ لطفا من را راهنمایی کنید.
انسان برای رسیدن به كمال آفریده شده است و خداوند متعال راه رسیدن به كمال را با گذار از دل بازار این دنیا و عالم طبیعت و ماده قرار داده است. در این دنیا سنت ها و قوانینی حاكم بوده و به اجرا گذارده می شود كه هر یک از زاویه و منظری خاص، می تواند حاوی اسرار و برای حكمتی باشد.
بیشتربخوانید : چگونه صدایمان را به گوش خدا برسانیم؟
به عنوان مثال، همین واقعه زمین لرزه کرمانشاه را می توان را از چند زاویه مورد بررسی قرار داد:
1. از زاویه دید كسانی كه در این واقعه جان خود را از دست داده اند، مى تواند بطور كلی و در ابتدا برای همه آنها حاكی از رحمت و عنایت الهی باشد، چرا كه آنها به دیدار حق شتافتند و به لقای پروردگار خود رسیدند، و در آنجا روزی خور فضل و عنایت الهی هستند. این ماییم كه در این فراق و دوری مى سوزیم، و در حقیقت می بایست برای خود بگرییم، و نه برای آنها كه رفتند و در سایه لطف و لقای حق آرمیدند.
خواست پروردگار بر خواست بندگان مقدم است و هر آنچه او انجام می دهد از روی حكمت بوده، ولو این كه آن حكمت در نظر بندگان معلوم و روشن نباشد. بپذیریم كه "الخیر فی ما وقع" یعنى همیشه تقدیر خداوند بهترین گزینه براى بندگانش است، باید بپذیریم كه لحظه مرگ هر كس بهترین وقتى است كه براى او قابل تصور است. اگر صالحى در این لحظه به رحمت خدا مى رود این نشان از این دارد كه پیمانه صلاح او به جایى رسیده كه مى توان از آن بهره ببرد، و چه بسا اگر عمرش به پایان نمی رسید، پیمانه اش را ضایع مى كرد و یا لااقل به وضع بهترى دست نمى یافت و اگر غیر صالحى مرگش فرا رسد، باز بهترین است، و شاید به این معنا كه مهلت بیشترى مى یافت وضع خود را خرابتر از اینى كه هست مى كرد.
این كه گفته مى شود مؤمن در هر حال، حتى در گرفتارى شاكر است، به این خاطر است كه او مى داند حتى گرفتارى اى كه خدا مقدرش مى كند، نشان رحمت با خود دارد.
مرگ به مانند حیات و به طور كلى همه تقدیرات الهى، همگى برای همه انسان ها رحمت و فضل است.
2. نسبت به كسانی كه بازمانده و آسیب دیده اند هم این واقعه امتحانی بزرگ است تا میزان صبر و تحمل آنها و همچنین تسلیم بودن آنها در مقابل خواست و رضای الهی را در خود ارتقاء بخشند. مصیبت فرصتى است براى انسان تا دوباره در باره خدا و نظام تكوین و جایگاه خود در آن بیندیشد. انسان به میزان صبرش در مقابل مصائب بر درجات و رتبه كمالش افزوده مى شود. به عبارت دیگر این امر فرصتی است كه انسانهای قابل، كمال شأنی خود را بالفعل كنند.
3. این اتفاقات نسبت به سایر افراد جامعه نیز امتحان و آزمایش است. سایرین نیز در این ماجرا مورد آزمون الهی قرار گرفتند تا میزان همكاری و همیاری خود را نسبت به برادران مؤمن و مسلمان، و بلكه همه انسانهاى بى گناه بسنجند. هر كس بهتر از دیگران می داند كه در این زمینه چه مقدار موفق بوده، و تا چه حد توانسته در راه کمک رسانی به دیگران و برای رضای خداوند قدمی بردارد.
به طور كلى عرض مى شود اتفاقات این چنین شوكى است كه خداوند بر انسانها وارد مى كند، كه اگر به خوبى با آن مواجه شوند، موجب ارتقاء معنوى ایشان مى شود. وقتی روحیه جامعه را زنگار غفلت و فراموشی فرامى گیرد و از معنویت و یاد خدا فاصله گیرد، بیدار شدن افكار عمومی و فطرت خفته انسان ها نیاز به وارد شدن یک شوک بیدارگر و زنده كننده دارد. غفلت طبیعى انسان است، و حكمت وجود مصائب همین است.
این واقعه اگرچه از جنبه هایی مصیبت و سختی داشت، ولی موجب بیداری روحیه فداكاری در بین جامعه اسلامی و باعث بیشتر شدن پیوند اجتماعی بین مسلمانان و حتی جهانیان شد. چرا فكر مى كنیم این چیز كم اهمیتى است!؟
بعضی مواقع روح معنویت و یاد خدا در اجتماع در بین انسانها تا حدی به خواب می رود كه بیدار كردن ایشان با اتفاقات و حوادث روزمره و معمولی میسّر نیست، بلكه باید اتفاقى تأملات را برانگیزد، و مثلا زلزله اى پیش آید تا انسان ها را بیدار و متنبه كرده، و باز یاد خدا و روحیه معنویت را در كالبد جامعه اسلامی و انسانی بدمد.
این روحیه ایثار و فداكاری، این روحیه همبستگی و وحدت اسلامی و انسانی، ... در اثر وقوع چنین حوادثی بزرگ است كه انسان های بیدار را متذكر، و انسان های خفته را بیدار می كند.
این حوادث یاد مرگ را دوباره جدى مى كند، و وابستگی ها را به دنیا كم مى كند. همه ما مى دانیم كه معلوم نیست در مصیبت بعدی قرعه به نام ما نباشد. پس این واقعه زنگی است كه به صدا درمی آید، و هوشیارى عمومى مى آورد؛ و در حقیقت هشداری است برای همه ما، یعنى همه كسانى كه یاد مرگ را به فراموشی سپرده و درصدد اصلاح اعمال و گفتار خود نبوده، و غافل از همه چیز و همه جا غرق زندگی مادی شده، و می پندارد كه برای همیشه در این دنیای مادی خواهند ماند. اگر انسان ها به یاد مرگ باشند بیشتر به رفتار و كردار خود توجه كرده و در جلب رضای الهی سعی و تلاش مضاعف می كنند. نكند ما هم غافل و خفته باشیم و گمان كنیم كه مرگ همیشه برای دیگران است؛ اگر چنین باشد روزی در حق ما خواهد گفت: "ناگهان بانگی برآمد، خواجه مرد."
منبع: تبیان
انتهای پیام/