به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ 12 تیرماه از غمانگیزترین روزهای تاریخ برای مردم ایران است؛ روزی که ولیام راجرز، ناخدای ناو وینسنس با شلیک دو موشک، هواپیمای مسافربری ایران را در آبهای خلیجفارس سرنگون کرد و باعث کشته شدن 298 ایرانی از جمله تعدادی کودک و نوزاد شد. این اتفاق البته تنها یا اولین باری نبود که آمریکا مستقیما مردم ایران و منافع ملی ما را هدف قرار میداد.
لحظه بهلحظه جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شاهدی بر این مدعاست؛ اسکلههای تخریبشده با شلیک مستقیم آمریکاییها، شهرهای ویرانشده با موشکهای آمریکایی و پیکرهای قطعهقطعه شده با سلاحهایی که عراقیها از آمریکا تحویل گرفته بودند هم نمونههای دیگر ماجراست. آثار جنایت آمریکاییها البته قبل از انقلاب و در دوران پهلوی نیز بر چهره ایران دیده میشود. حضور آنها در ایران در جریان جنگ جهانی دوم یا بعد از آن، دخالت مستقیمشان در ماجرای کودتای 22 خرداد هم دستکمی از وقایع دوران جنگ ندارد، به ویژه اینکه آنها در دوران پهلوی با اقداماتی مانند طراحی کاپیتولاسیون ایران را رسما مستعمره خود کردند و هرآنچه از منابع مالی و معنوی داشتند، به غارت بردند.
از همین رو بر آن شد تا به بهانه 12 تیرماه بخشی از جنایات آمریکاییها در خارج از مرزهای این کشور را مورد بررسی قرار داده و آنها را بازخوانی کند.
1- جنگ با همسایه جنوبی، اولین تهاجم برای کشورگشایی
آمریکاییها در سال 1846 و زمانی که هنوز وسعت سرزمینی امروز را نداشتند، با همسایه قدیمی و جنوبی خود یعنی مکزیک وارد جنگ شدند. این البته آخرین جنگ آمریکا با مکزیک نیست، چراکه در سالهای 1905 و 1914 نیز آمریکاییها راهی این کشور میشوند.
در ادامه به اختصار گستردهترین این تهاجمها یعنی همان جنگ اول را بررسی میکنیم. آمریکا با مکزیک بر سر مناطق جنوبی خود درگیری و کشمکش دارد؛ از ایالتهای غربی آمریکای کنونی، یعنی کالیفرنیا و نوادا گرفته تا دیگر ایالتهای جنوبی و شرقی، ولی آمریکاییها ادعای تملک آن را دارند.
همین مساله هم باعث ایجاد چالشی بین دولت دو کشور میشود. آمریکاییها ابتدا میخواهند با پیشنهاد 20 میلیون دلاری سرزمینهای یاد شده که تقریبا نیمی از کل خاک مکزیک را شامل میشد تحت اختیار خود بگیرند، اما دولت وقت مکزیک این پیشنهاد را نمیپذیرد. پس از این ناکامی دولت وقت ایالات متحده به ریاستجمهوری جیمز پولک یازدهمین رئیسجمهور آمریکا با مجوزی که از کنگره میگیرد حمله نظامی گستردهای را به مکزیک آغاز میکند.
بیشتربخوانید : گوشه ای از جنایتهای حقوق بشری آمریکا در ایران و کشورهای مختلف جهان + فیلم
در ۱۳ می ۱۸۴۶ این کشور به مکزیک اعلان جنگ کرد و از فرصت اختلاف فرماندار ایالتی تگزاس با دولت مرکزی مکزیک بهره برد و کیلومترها به داخل خاک مکزیک وارد شد. نیروهای آمریکایی در ۱۷ سپتامبر ۱۸۴۷ توانستند پایتخت مکزیک یعنی مکزیکوسیتی را به تصرف خود درآورده و دولت این کشور را مجبور به آمدن پای یک معاهده بینالمللی کنند.
آمریکاییها در معاهده گوادالوپ هیدالگو تقریبا نیمی از خاک مکزیک را به ایالات متحده ملحق کردند؛ این سرزمینها عبارت بودند از سرتاسر تگزاس، تمام کالیفرنیا، همه نوادا و یوتا و بخشی از نیو مکزیکو، آریزونا، کلرادو و وایومینگ. در این جنگ 25 هزار مکزیکی و حدود 13 هزار نفر از سربازان آمریکا کشته شدند. روایتهای مستند زیادی از اقدامات سربازان آمریکایی در این جنگ تاکنون منتشر شده است. در این روایتها تیرباران دستهجمعی مکزیکیها و تجاوز گسترده به زنان و دختران متعدد ذکر شده است.
2- حمله آمریکا به گرانادا
گرانادا جزیرهای کوچک با مساحتی قریب به 200 کیلومتر تنها 110 هزار نفر سکنه را در خود جای داده است. این جزیره کوچک در آمریکای مرکزی و دریای کارائیب واقع است و حدود 2 هزار کیلومتر تا مرزهای ایالات متحده فاصله دارد. 4 سالی بود که در این کشور کودتا شده و جنبش جواهر نوین شامل گروههایی از چپگرایان قدرت را به دست گرفته بودند. در این زمان یعنی در سال 1983 میلادی کشمکش قدرت دوباره در این کشور بالا میگیرد و ایالات متحده آمریکا با دستور رئیسجمهور وقت دونالد ریگان به بهانه مبارزه با همینهرج و مرج و همچنین با علم کردن حفاظت از جان تعدادی از اتباع خود شامل 150 دانشجوی یک دانشکده پزشکی وارد عمل شده و در عملیاتی با رمز «خشم اضطراری» به صورت همهجانبه از دریا و هوا به این جزیره حملهور میشود. نیروهای واکنش سریع نیروی زمینی، تفنگداران دریایی ایالات متحدهٔ آمریکا، نیروی دلتا، نیروی زمینی و نیروی دریایی و دیگر نیروهای ایالات متحده آمریکا با همراهی برخی نیروهای کشورهای مجاور از جمله جامائیکا با قوای نظامی بالغ بر ۷۶۰۰ سرباز وارد گرانادا میشوند.
این عملیات البته با شرایط نامساعد آب و هوایی روبهرو میشود و لذا تنها 3 روز تداوم دارد و نیروهای آمریکایی به دلیل متحمل شدن تلفات ناشی از شرایط نامساعد آب و هوایی مجبور به تعلیق ادامه عملیات میشوند. این حمله که با کشته شدن دهها غیر نظامی همراه میشود، به علت فشارهای بینالمللی در سانسور گسترده خبری از سوی ایالات متحده آمریکا ادامه مییابد. در این تهاجم گسترده آنقدر استدلالهای دونالد ریگان ضعیف و بدون پشتوانه است که به سرعت از سوی افکار عمومی در ایالات متحده و خارج از آن محکوم میشود. حتی شرایط بهگونهای پیش میرود که این حمله از سوی بریتانیا، کانادا، ترینیداد و توباگو و حتیمجمع عمومی سازمان ملل متحد محکوم و نقض فاحش قوانین بینالمللی عنوان میشود. در آن زمان سازمان ملل با ۱۰۸ رای موافق، ۹ رای مخالف و ۲۷ رای ممتنع این تهاجم را نقض آشکار قوانین بینالمللی اعلام کرد و شورای امنیت نیز قطعنامه مشابهی را در نظر گرفت که با وتوی ایالات متحده آمریکا تصویب نشد.
3- همراه با شورشیان
نیکاراگوئه 6 میلیون نفری، بزرگترین کشور آمریکای مرکزی است که مردم این کشور هم مثل قریب به اتفاق دیگر کشورهای این منطقه از تهاجم نظامی آمریکا بینصیب نماندهاند. اولین دخالت نظامی آمریکا در نیکاراگونه مربوط به حملهای 1000 نفری از سربازان این کشور در سال 1909 میلادی است، زمانی که ایالات متحده برای گسترش قدرت ژئوپولتیکی به دنبال رسیدن به امتیاز حفر کانال دریایی در نیکاراگوئه بود، تصمیم میگیرد خوزه سانتوز زلایا رئیسجمهور وقت این کشور را که چند سال پیش و در جریان کشمکشهای شبهنظامیان به قدرت رسیده بود از مسند قدرت به پایین بکشد و فردی همراه با سیاستهای خود را به جای او بنشاند. این حمله در 1909 ناکام میماند ولی ایالات متحده دست بردار نیست و در سال 1912 دوباره با لشکری بالغ بر 3 هزار کماندو به نیکاراگوئه هجوم برده و آن را بالاخره تصرف میکند.
این حمله همهجانبه آمریکا باعث تشدید درگیریها در این کشور آمریکای مرکزی میشود و دوباره برای چند سال متوالی نیکاراگوئه را به هرج و مرج میکشاند، اتفاقی که نهایتا با دخالتهای پی در پی آمریکا به انعقاد یک پیمان صلح در سال 1927 و به قدرت رسیدن خانواده سوموزا در این کشور میشود.
نیکاراگوئه اما بعد از این واقعه هم روی خوش نمیبیند و کشمکشهای قوای مختلف در این کشور ادامه مییابد. نیروهای مخالف آمریکا به رهبری سزار ساندینو و متحدان آمریکا با رهبری آناستاسیو سوموزا گارسیا که از ایالات متحده فارغالتحصیل شده بود با هم درگیر میشوند و نهایتا سموزا با پشتیبانی ایالات متحده پیروز و برای چند دهه بر نیکاراگوئه حاکم میشود. این دیکتاتور دست نشانده آمریکا در مدت حکومت خود دهها هزار نفر از مردم را بازداشت، شکنجه و اعدام کرد بهطوری که در برخی منابع آمده که از هر 10 نفر اهالی نیکاراگوئه7 نفر طعم دستگیری و زندان را چشیدند.
سوموزا نهایتا در 1979 سقوط میکند و کشور به دست نیروهای مردمی میافتد. دونالد ریگان ریاستجمهور وقت ایالات متحده چندی بعد به رهبری ادگار خامورو گروه تروریستی بزرگی به نام «کنترا» را در این کشور پشتیبانی میکند. خامور درباره این اقدام بعدها اعتراف میکند که از سوی سازمان سیا دستور قتل و غارت مردم نیکاراگوئه را دریافت و طی چند سال بزرگترین کشتار تروریستی در این کشور را رقم زده است.
منابع پژوهشی در نیکاراگوئه آمار کشتهشدگان در این جنگ را متجاوز از 30 هزار نفر تخمین زدهاند.
4- طولانیترین جنگ تاریخ معاصر
ویتنام شاهد طولانیترین جنگ تاریخ معاصر است، جنگی که لحظه به لحظه آن با جنایات غیرقابل تصور آمریکا همراه شده و نتیجه آن ویرانی گسترده و تلفات بیشمار غیرنظامیان حتی تا چند نسل بعد بوده است. ماجرا از درگیریهای طولانی مدت ویتنام شمالی و جنوبی (حد فاصل سالهای 1955 تا 1975) آغاز میشود، اما چندی بعد یعنی در سال 1964 با ورود آمریکاییها در حمایت از نیروهای ویتنام جنوبی جنگ ابعاد جدید و بسیار گسترده تری به خود میگیرد.
آیزنهاور و سپس جانسون روسای جمهور وقت ایالات متحده به بهانه جلوگیری از گسترش کمونیسم ارتش ایالات متحده را وارد این جنگ بلند مدت میکنند و در عوض شوروی و چین هم به حمایت از ویتنام شمالی میپردازند و با دامنه دار شدن درگیریهای تجاوز نظامی آمریکا کشورهای همسایه ویتنام یعنی لائوس و کامبوج را هم دربر میگیرد.
ویتنام شمالی در 2 و4 آگوست 1964 دو کشتی آمریکایی را بمباران میکند و در نتیجه آن کنگره آمریکا طی مصوبهای به رئیسجمهور وقت این اختیار را میدهد که دخالت ایالات متحده را در ویتنام افزایش دهد. لیندون جانسون رئیسجمهور وقت نیز از این اختیار خود برای اعزام سربازان آمریکایی به ویتنام در مارس 1965 استفاده کرد.
از مشکلات بزرگ سربازان آمریکایی در این جنگ مقابله با یک گروه مسلح چریکی به نام «ویت کنگها» بود. این گروه که تسلط ویژهای به جنگ نامنظم داشتند شیوههای مختلفی سربازان آمریکایی را در جنگلها و بوته زاهای گسترده ویتنام غافلگیر و مورد حمله قرار میدادند. در این شرایط جنگ برای نیروهای آمریکایی بسیار سخت شده و از این رو برای یافتن سربازان ویت کنگ که میان بوتههای متراکم پنهان میشدند به سراغ عامل نارنجی یا ناپالم (بمبهای آتشزا) رفتند. عامل نارنجی با ریختن برگها یا سوزاندن آنها نواحی جنگلی را پاکسازی میکرد.
این بمبها که با وجود منع کنوانسیونهای بینالمللی به صورت گسترده در ویتنام استفاده شد با ایجاد حرارتی بین 800 تا 1200 درجه سانتیگراد در محل انفجار هر چیزی از خانه و کاشانه و چرنده و خزنده و گیاه و درخت و انسان را در لحظهای میسوزاند و حتی تبخیر میکرد.
استفاده از ناپالم اما نتوانست باز هم کمک ویژهای به آمریکاییها برای مبارزه با چریکهای ویت کنگ کند و نهایتا آنها را به قتلعام مردم عادی کشاند. روایتهای مختلفی از سرخوردگی و افسردگی سربازان آمریکایی به علت طولانی شدن جنگ و ناکامیهای پیدرپی در جریان جنگ ویتنام وجود دارد و گفته شده قتلعامهای گسترده برای پاکسازی مناطق مختلف یکی از راهکارها برای پایان دادن به این جنگ فرسایشی بوده است. واقعه دهکده مای لای که گفته شده حتی حیوانات نیز از آن جان سالم به در نبردهاند یکی از شواهد غیرقابل انکار و از جنایات وحشتناک سربازان آمریکایی است. آنها در جریان حمله به این روستا هرچه را زنده بود نابود کردند که کشتار حدود 500 غیرنظامی از جمله زنان و کودکان بخشی از این کشتار دستهجمعی است.
در سال 1969 نیکسون قدرت را در آمریکا به دست گرفت و برای پایان جنگ ایده گسترش تهاجم به لائوس و کامبوج را عملی کرد، ولی نتوانست دستاوردی برای آمریکا فراهم کند. نهایتا در سال 1972 و تحت تاثیر فشار گسترده افکار عمومی ایالات متحده مجبور شد در میانه جنگ و بدون کمترین دستاورد، سربازان خود را از ویتنام خارج کند.
استفاده از عامل نارنجی و عامل آبی نهتنها یک میلیون هکتار از جنگلها و 700 هزار هکتار از مزارع کشاورزی این مناطق را نابود کرد بلکه در ویتنام تا سالها بعد اثرات مخربی را در این کشور برجای گذاشت. این مواد شیمیایی نسلهای آتی این کشور را نیز با بیماریهای مرموز و عجیب و غریب دست به گریبان کرد که دامنه آن تا هماکنون ادامه دارد.
منابع رسمی و غیررسمی کشتهشدگان ویتنامی را متجاوز از سه میلیون نفر دانستهاند. ایالات متحده آمریکا که در این جنگ سالانه بیش از 500 هزار تن بمب را به کار گرفته بود طی مدت جنگ بیش از 45 هزار کشته، 300 هزار زخمی و 150 میلیارد دلار هزینه متحمل شد.
5- حمله نظامی به مستعمره اسپانیا
ویلیام مککینلی بیست و پنجمین رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا بود فردی که در زمان او دستور تصرف فیلیپین صادر میشود. در سال 1898 کنگره مصوبهای را میگذراند که به رئیسجمهور اجازه حمله به مستعمرات اسپانیا که چندی پیش به آمریکا اعلان جنگ کرده بود، میداد. از این رو نیروهای ارتش آمریکا هزاران کیلومتر آن طرفتر و به مقصد مانیل پایتخت فیلیپین که در آن زمان یکی از مستعمرات آمریکا بود، حرکت کردند. ماجرای این درگیریها که مرکزیت درگیری میان اسپانیا و آمریکا بود نهایتا حدود 120 روز به طول انجامید و طی آن فیلیپین بهطور کامل به تصرف نظامیان آمریکایی درآمد.
روایتهای مختلفی از اقدامات سربازان آمریکایی در جریان این جنگ وجود دارد که همگی بر کشتار وسیع غیرنظامیان در فیلیپین دلالت میکند. یکی از این روایات که در مورد جزیرهای به نام کالکون روایت شده، میگوید که «پس از حضور لشکر بیستم ارتش آمریکا در این منطقه، تقریبا تمام 17 هزار سکنه آن کشته شدند و زمانی که آمریکاییها در حال ترک منطقه بودند هیچ فیلیپینیای در آن منطقه زنده نمانده بود. نشریه آمریکایی لجر فیلادلفیا هم در نوامبر 1901 این جنگ را بسیار بیرحمانه و خشن تصویر میکند و مینویسد که سربازان ارتش آمریکا هر فرد بالاتر از 10 سال را در فیلیپین به چشم یک نظامی و شورشی میدیدند و او را میکشتند. این نشریه آمریکایی تجاوز، قتلعام و ویرانی فیلیپین طی حملات آمریکا را گسترده و غیرقابل تصور توصیف میکند.
6- 3 بار حمله آمریکا به کامبوج فقط طی 5 سال
کامبوج کشوری در جنوب شرق آسیا و همسایه دیوار به دیوار ویتنام است. از قضا این کشور نیز سالهای متمادی درگیر جنگ داخلی بوده و در این ایام مردمش روی خوش آرامش را ندیده بودند. کامبوجیها در سالهای پایانی جنگ ویتنام درگیر چالش داخلی قدرت میشوند؛ درگیریهایی که در جریان آن، کامبوج یک بار به صورت کامل توسط آمریکا اشغال میشود، یکی دو سال بعد دوباره مورد حمله هوایی آمریکا قرار میگیرد و چند سال پس از آن هم حکومت مرکزی آن با آمریکا متحد شده و مخالفان دولت با ویتنام شمالی و کمونیستها متحد میشود، لذا برای بار سوم مورد حمله آمریکا قرار میگیرد.
اول: در آوریل 1970 میلادی، نیروهای نظامی آمریکا به بهانه زمینهسازی برای خروج از ویتنام از زمین و هوا به کامبوج حمله و این کشور را اشغال کردند. طی این شغالگری هزاران نفر کشته و زخمی شدند و نهایتا اواخر سال 1970 آمریکا به اشغالگری خود در این کشور پایان داد.
دوم: سیزدهم آگوست 1973 میلادی و پس از انعقاد قرارداد آتشبس در پاریس، روستایی واقع در جنوب پنومپن در کامبوج مورد حمله بمبافکنهای آمریکایی قرار میگیرد و 125 غیرنظامی ظرف چنددقیقه کشته میشوند. این حادثه از سوی آمریکاییها یک اشتباه معرفی شد و گفتند که بمبافکن بی-52 آنها هرگز برنامهای برای حمله به کامبوج نداشته است. آمریکا برای سرپوش نهادن بر این جنایت تاریخی تنها به جریمه کردن خلبان این بمبافکن به مبلغ 700 دلار بسنده کرد.
سوم: درگیریهای داخلی در میانه دهه 1970 به اوج خود میرسد و باعث میشود از سال 1975 ایالات متحده پس از ویتنام، درگیر جنگ در کامبوج هم بشود. در ماه می این سال، جرالدفورد سی و هشتمین رئیسجمهور ایالات متحده دستور دخالت نظامی در این کشور را صادر میکند و نیروهای آمریکایی به پیشتازی نیروی هوایی این کشور مبادرت به دخالت نظامی در این کشور میکنند. سربازان آمریکایی در این جنگ مانند ماجرای ویتنام عمل میکنند و هیچموجود زندهای را از حملات سنگین خود بینصیب نمیگذارند، بهگونهای که حتی برخی مقامات آمریکایی هم در مقابل آن موضع میگیرند و از آن به بدی یاد میکنند. پیت مک کلوی، نماینده کالیفرنیا در کنگره آمریکا پس از سفر به کامبوج طی اظهاراتی میگوید: «حوادث کامبوج بزرگترین شرارتی بود که ما در یک کشور خارجی مرتکب شدیم. تنها دلیل این رفتار هم منافع ما بوده است.» برخی منابع مجموعه تلفات طی درگیریهای کامبوج در سالهای دهه 70 میلادی را بیش از 300 هزار نفر عنوان کردهاند.
7- حمله بیولوژیک به کوبا
مجمع الجزایر کوبا در دریای کارائیب نمادی از ایستادگی و مخالفت با آمریکا در چند دهه گذشته است. فیدل کاسترو رهبر کوبای کمونیست سالها مظهر ایستادگی و مقاومت در برابر آمریکا بود که هرگز اجازه نداد ایالات متحده راهی برای حمله یا کودتا در این کشور پیدا کند.
با این وجود این کشور در سال 1981 به صورت غیر منتظره و بدون شناسایی زمینه قبلی مورد هجوم یک بیماری ناشناخته به نام «تب استخوان شکن» قرار میگیرد. بیماری مرموزی که ناگهان فراگیر شده و در مدتی کوتاه بیش از 300 هزار نفر را در این کشور بیمار و زمینگیر میکند. این بیماری که فرد را نهایتا ظرف 30 روز با مرگ مواجه میکند مدتی بعد با نام تب دانگ و بهعنوان یک بیماری حاد شناخته شد. این بیماری دارای علائمی مانند سردرد، تب، خستگی، درد مفاصل و عضلات، ورم غدد لنفاوی، بثورات پوستی، خونریزی لثهها، درد شدید در پشت چشم و قرمز شدن کف دستها و پاها میباشد چندی بعد معلوم شد که عامل انتشار این بیماری یک نوع ویروس کشنده است که از طریق نوعی پشه منتقل میشود. ویلیام بلوم در کتاب سرکوب امید، با اشاره به اظهارات مقامات سازمان سیا و انتشار برخی اسناد، از دست داشتن مستقیم آمریکا در ایجاد و شیوع این بیماری در ایالات متحده پرده برداشته و از آن بهعنوان یک جنایت ضد بشری نام میبرد.
8- دوستی که دشمن شد
پاناما کشوری در آمریکای مرکزی است. ژنرال مانوئل نوریگا دیکتاتور نظامی این کشور از 1983 تا 1989 بر آن حاکم بود و از امکانات حکومت برای قاچاق مواد مخدر استفاده میکرد. شریک عمده قاچاق مواد مخدر این فرد، کسی نبود جز سازمان سیا. در آن زمان یعنی سال 1977 جرج بوش پدر ریاست سازمان سیا را برعهده داشت و بالطبع شریک بسیار نزدیک نوریگا به حساب میآمد. اتفاق دیگری که در این کشور رخ میداد دستگیریهای گسترده، شکنجه و اعدامهای متعدد بود، وقایعی که همگی از سوی ایالات متحده نادیده گرفته میشد و مداوم بر رعایت حقوق بشر در پاناما صحه گذاشته میشد.
این روابط پابرجاست تا سال 1987 که رابطه نوریگا با سازمان سیا بر سر نوع همکاری و نحوه کار به هم میخورد و همین هم باعث تشکیل یک پرونده برای نوریگا در یک دادگاه ایالتی در فلوریدای آمریکا میشود. این دادگاه به سرعت تشکیل و نوریگا را به اتهام قاچاق مواد مخدر به صورت غیابی محاکمه و به حبس ابد محکوم میکند. این دادگاه چندی بعد ارتش آمریکا را موظف به دستگیری مانوئل آنتونیو نوریگا مورنو رهبر نظامی پاناما میکند و نتیجتا ارتش ایالات متحده در سال 1989 و در زمانی که جرج بوش پدر به ریاستجمهوری این کشور رسیده بود، با 26 هزار سرباز به پاناما حمله نظامی میکند. در این حمله که با بمبارانهای گسترده هوایی نیز همراه بود، دستکم 14 هزار پانامایی بیخانمان شدند و بنا بر اعلام برخی منابع تعداد کشتههای غیر نظامیان، مرز 4 هزار نفر را هم درنوردید.
9- زیر پرچم سازمان ملل
در ژوئن 1993 سربازان ایالات متحده آمریکا با هدف حفظ صلح و ارسال کمکهای بشردوستانه زیر پرچم سازمان ملل وارد سومالی شدند؛ کشوری که از جنگها داخلی و درگیریهای خونین آن رنج میبرد. این نیروها قرار بود با استقرار در موگادیشو و دیگر شهرهای سومالی صلح و امنیت را برقرار کنند اما طولی نکشید که تلفات ناشی از حضور سربازان حافظ صلح بیشتر از دوران غیاب آنها بود.
در همان اوایل و بر اساس دستوراتی که بیل کلینتون، رئیسجمهور تازه به قدرت رسیده آمریکا صادر کرد، اقدامات نظامی ارتش آمریکا در خاک سومالی هم متنوع شد و هم گسترش یافت. آنها به نقاط متعددی در این کشور یورش بردند و موجبات کشته شدن تعداد زیادی از مردم را فراهم آوردند. منابع مختلف خبری تعداد تلفات غیرنظامیان سومالی طی تنها چهار ماه را بیش از دو هزار نفر گزارش کردند. اسکات پیترسون، خبرنگار و پژوهشگر آمریکایی در گزارشی عمق اقدامات ارتش آمریکا در سومالی را اینگونه تشریح میکند: «مقامات آمریکایی و سازمان ملل بهروشنی نشان دادند که تعداد کشتهشدگان سومالیایی برایشان اهمیت ندارد و لزومی نمیبینند تا اجساد اتباع سومالی شمارش شود.» در اکتبر سال 1993 آمریکاییها عملیات ویژهای را در پایتخت سومالی برای رسیدن به چند تن از اعضای اصلی دولت اتحاد ملی سومالی تدارک میبینند، در این عملیات نیروهای آمریکایی از آسمان و زمین یورش خود به موگادیشو را آغاز میکنند که البته در ابتدا با موفقیت همراه نیست. یک بالگرد و تعدادی از خودروهای ارتش آمریکا زمینگیر و تعداد 19 نفر از نظامیان آمریکایی هم کشته میشوند. به همین بهانه آمریکاییها حمله خود را گستردهتر ادامه میدهند و زمانی که با مقاومت شبهنظامیان روبهرو میشوند دست به کشتار گسترده مردم میزنند، بهطوری که طی یکی، دو روز قریب به هزار غیرنظامی سومالیایی به دست نیروهای ارتش آمریکا به قتل میرسند.
10- حمله به عراق، ویترین کاملی از وحشیگری
دومین حمله بزرگ آمریکا بعد از سال 2000 میلادی، تجاوز به خاک عراق در سال 2003 و به بهانه در دست داشتن سلاحهای غیرمتعارف از سوی صدامحسین دیکتاتور عراق بود؛ بهانهای که نهتنها هیچگاه به اثبات نرسید، بلکه تمامی گزارشهای سازمان ملل و موسسات تحقیقات جنگی خلاف آن را اعلام کردند. شاید بتوان بزرگترین فاجعه انسانی در جریان یک جنگ در دوران معاصر را برای عراق به کار برد؛ فاجعهای از جنس کشتار، تجاوز، شکنجه، قاچاق انسان، آزمایش انواع سلاحهای کشتار جمعی و دهها اقدام غیرانسانی دیگر.
وقایعی که در ماجرای رسوایی ابوغریب در سال 2004 از سوی شبکه CBS افشا شد و چند ماجرای دیگر از جمله ماجرای آتش زدن جنازه عراقیها از سوی نظامیان آمریکا که روزنامه دیلیمیل آن را افشا کرد و تنها بخشی از آنها افشا شد که البته انتقادات زیادی از آمریکا را در پی داشت. جین زیگلر، گزارشگر وقت سازمان ملل درخصوص اقدامات نظامی آمریکا در عراق، با اشاره به شرایط اسفناک در اولین سال اشغال این کشور، وضعیت حیات انسانی را خطرناک توصیف میکند و میگوید قریب به 400 هزار کودک عراقی به علت سوء تغذیه شدید در آستانه مرگ قرار دارند.
دیدبان حقوق بشر سازمان ملل در سال 2005 گزارشی را تدوین و ارائه میکند که طی آن مستنداتی ارائه میشود که موج گستردهای از تجاوز آمریکاییها به زنان عراقی در جریان اشغال این کشور اثبات میشود. علاوهبر این روزنامه انگلیسی ساندی تلگراف به نقل از یک فرمانده ارشد آمریکایی در مورد تجاوز سربازان این کشور به زنان در 31 ماه می 2009 گزارشی منتشر کرد که خشم جهانی را علیه ایالات متحده برانگیخت.
در کنار اینها سازمان عفو بینالملل در گزارش 2013 خود بیان میکند که تنها در 45 حمله هوایی پهپادهای آمریکایی به مردم عراق صدها غیرنظامی در این کشور کشته شدهاند. وزارت بهداشت عراق تلفات حمله آمریکا به عراق را بیش از 250 هزار غیرنظامی عنوان میکند و این در حالی است که برخی منابع تحقیقاتی این رقم را بسیار کمتر از میزان واقعی میدانند و میگویند نتیجه جنگ آمریکا با صدام و وقایعی که پس از آن در این کشور رخ داد، باعث کشته شدن بیش از یک میلیون عراقی تنها تا سال 2007 شده است. موسسه Opinion Research Business و موسسه علمی Public Library of Science از جمله این منابع هستند.
11- مواد مخدر نمیگذارد ماجرا تمام شود
ماجرای یورش نظامیان آمریکایی به افغانستان و اینکه اصلا چطور شد که آمریکا سراغ افغانستان آمد، روایتی مشهور است و همه میدانند که روند ماجرا از انفجار برجهای دوقلو در نیویورک و چند ساختمان در دیگر نقاط آمریکا تا حمله نظامی برای مقابله با القاعده به چه شکلی و با چه فرآیندی انجام شد. اما اینکه در جریان این جنگ چه اتفاقاتی رخ داد که باعث شده همچنان و بعد از 17 سال ایالات متحده از این کشور عقبنشینی کامل نکند یا اینکه سرنوشت القاعده و طالبان چه شد در پردهای از ابهام است.
حامد کرزای، رئیسجمهور وقت افغانستان در یکی از مهمترین سخنرانیهای خود در مورد حضور آمریکاییها به افغانستان اظهارات قابل تاملی دارد. او میگوید ایالات متحده در جریان حضور در افغانستان دست به مدیریت تولید و فروش مواد مخدر در این کشور زده و سالانه بیش از 60 میلیارد دلار از قِبَل این واقعه درآمد کسب میکند. روایتی که بعدها با انتشار اسناد مهمی ابعاد دقیقتری به خود گرفت و مشخص شد سران سازمان سیا پس از تسلط بر افغانستان با کارتلهای بزرگ انتقال مواد مخدر که پیش از این همکاری گستردهای با طالبان داشتند، به مذاکره نشستهاند و آنها را دعوت به همکاری با این سازمان در راستای تولید و انتقال مواد مخدر از افغانستان کردهاند.
روزنامه «نیویوکتایمز» پس از گذشت چند سال از تسلط آمریکا بر افغانستان در گزارشی با اشاره به اینکه پس از نظامیان آمریکایی تولید مواد مخدر نهتنها کاهش نیافته، بلکه با شیب تند افزایش پیدا کرده است، از همکاری سازمان سیا با یکی از سران قاچاقچیان مواد مخدر در افغانستان پرده برمیدارد. این رسانه آمریکایی میگوید که جمعهخان، خطرناکترین قاچاقچی مواد مخدر و حامی طالبان در سالیان متمادی همکاری نزدیکی با سازمان سیا داشته و مبالغ هنگفتی را نیز بابت این همکاری دریافت کرده است.
تسلط بر منابع انرژی افغانستان از جمله منابع گازی این کشور و همچنین زمینهسازی برای انتقال گاز کشورهای آسیای میانه از دیگر اهداف آمریکا از ادامه حضور در افغانستان است؛ هدفی چند صد میلیارد دلاری که ایالات متحده نمیخواهد به هیچ قیمتی آن را از دست بدهد.
علاوهبر اینها مدیریت تروریسم در منطقه را نیز باید به این لیست اضافه کرد. خبرهای دقیقی میگوید که گروههایی از داعش با هماهنگی آمریکا از سوریه به افغانستان منتقل شدهاند.
نهایتا باید این را متذکر شد که حضور آمریکا در این سالها بنابر اعلام منابع رسمی حداقل باعث کشته شدن بیش از 20 هزار نفر از غیرنظامیان در افغانستان، 15 هزار نیروی افغان و چهار هزار سرباز حافظ صلح در این کشور شده است.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/