به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از اهواز، اگر زندگی نامه
پزشکان موفق را ورق بزنیم و حالات آنان را تجزیه و تحلیل نموده و کاملا بررسى کنیم ، خواهیم دید که بیشترین موفقیت و کامیابى آنان به وسیله شفقت و مهربانى است.
مهربانی در مقابل همه مردم به خصوص افراد بیمار که بیشتر به آن نیازمند هستند یکی از صفات مومنین است، از این رو خداوند هنگامى که مسلمانان حقیقى و پیروان واقعى آئین مقدس اسلام را در کتاب آسمانى خود توصیف و تمجید مىکند، درباره آن مىفرماید: مؤمنین به همدیگر رئوف و مهربان و به یکدیگر دلسوز و غم خوار هستند.
پزشک گزارش ما هم به درجهای رسیده است که میشود صفت مهربانی و دلسوزی را به او نسبت داد و بیمارانش با او همانند رابطه پدر و فرزندی ارتباط می گیرند. از آن جهت که اولین شرط موفقیت در هر حرفهای به خصوص حرفه پزشکی مهربانی است؛ پزشک گزارش ما هم به نحو احسن توانسته به این مهم دست پیدا کند و مهربانی و
عشق و امید به بیمارانش تزریق کند و در همه جا شهره خاص و عام و زبانزد شود .کاوه جاسب پزشکی که دلسوز بیماران خود است، از سر
مهربانی تمام سعی و تلاش خود را جهت بهبودی بیمارانش انجام می دهد و همین صفت موجب شده در بین همکاران و خانواده های بیمارانش نیز محبوب باشد وهمه نام او را به نیکی و صفت مهربانی و دلسوزی یاد کنند. به مناسبت
روز پزشک پای صحبت این پزشک نشستیم که درس امید، خوش اخلاقی، مهر و محبت تجویز می کند.
لطفا خودتان را معرفی کنید?
جیم:کاوه جاسب فوق تخصص خون و سرطان کودکان ، متولد تیرماه 1352 و بچه ی پایین شهر تهران هستم.
دوره های پزشکی تان را درکدام دانشگاه و کجا گذرانده اید؟
جیم:پزشکی عمومی دانشگاه شاهد بودم، تخصص دانشگاه تهران و فوق تخصص دانشگاه جندی شاپوراهواز گذراندم.پاوه و اورامانات خدمت سربازی بودم و کردستان طرح گذراندم و از سال 1387 ساکن خوزستان هستم.
چند فرزند دارید؟
جیم:2 فرزند به نام های علی و بهار دارم.
اگر بخواهید مادرتان را در یک جمله توصیف کنید چه می گویید؟
جیم: مادر به نظر من یک صفت است، صفت عرض بر ذات است. وگرنه به دنیا آوردن فرزند کسی را مادر نمیکند.گذشتن از خویش و فداکاری در بالاترین سطح به نظر من تنها کلماتی هستند که می توانم مادرم را توصیف کنم.
چطور با این همه اختلاف سنی با بیمارانتان رابطه صمیمی دارید؟
جیم:چون من خودم هنوز بزرگ نشده ام کار سختی نیست . با بچه ها خیلی بیشتر دَم خورم و راحتم تا بزرگ ترها. بچه ها دروغ نمی گویند و دروغ های تو را هم راست می پندارند، بزرگترها دروغ که زیاد می گویند هیچ، راست های تو را هم دروغ می اندیشند.
شنیده ایم که وقت و عمر و سرمایه تان را برای کودکان سرطانی گذاشتین، این همه علاقه از کجا می آید؟
جیم:من همین هستم، خودم اینجوری ام، واقعا هیچ انرژی و زحمت و هزینه ای برایم ندارد، این زندگی عادی من است. هنوز با مردم روستاهای شمشیر و نودشه ی پاوه بعد 17-16 سال که از سربازیم میگذره ارتباطم قطع نشده چون با آن ها زندگی کردم.
اولین کودک سرطانی که درمان کردید کی بود و کجا؟
جیم:جواب دادن به این سوال ازنظر تاریخی درست است ولی از نظر کاری غلط است، چون من باید هر بیماری برایم بیمار اول باشد، نباید مسخ کارم بشوم و در این شلوغی فرصت نگاه کردن به خودم را از دست بدهم. از نظر تاریخی اولین کسی که یادم است، خاطره خوبی نیست. در مقدمه کتاب سعید دشت بزرگی "بهشت همین نزدیکی است " به آن اشاره کرده ام.
معمولا چند درصد این کودکان قابل درمان هستند؟
جیم:بستگی به نوع بیماری و مرحله ای که در آن مرحله به تشخیص می رسند فرق می کند، ولی شاید متوسط ۷۰درصد بهبودی کامل دارند.
در خصوص چکاپ هایی که لازم است پدر و مادرها برای بچه هایشان انجام بدهند چه توصیه ای دارید؟چند وقت یک بار باید باشد؟
جیم:درمورد چکاپ ها بهتراست، مردم علائم خطر را بدانند مثلا هر علامت مزمنی باید بررسی شود، تب طولانی، درد های استخوانی طولانی، کاهش وزن شدید، کم خونی شدید و ...
در آینده چه برنامه ای برای بیمارانتان دارید؟
جیم:درآینده اگر بتوانم مثل گذشته یعنی زمانی که دانشجو بودم کار کنم، اگر بتوانم بزرگ نشوم و به روزمره گی نیفتم فکرمیکنم رسالتم را به انجام رسانده ام . ضمنا قصد دارم اگر فرصت بشود بروشور آموزشی هم برای پیشگیری از سرطان تهیه کنم.
رابطه صمیمی با بیمارانتان جایی هم بازتاب داشته است؟
جیم:بازتاب خبری بله، خیلی گزارش ها تهیه شده بعضی هایشان پخش شده و بعضی نشده است.
چقدر این صمیمیت در زندگی شخصیتان تاثیر داشته است؟
جیم:بازتاب در زندگی شخصی ام که به عینه لحظه به لحظه بازتابش را می بینم. خیلی موارد هم به خاطراین نزدیکی بیش از حد به بیماران از من انتقاد شده خیلی وقت ها هم خودم واقعا از نظر روحی اذیت شدم ولی گریزی ندارم ،
من خودنمی روم دگری می برد مرا
چرا اینقدر رابطه صمیمی با بیمارانتان دارید؟
جیم:این صمیمیت یک دلیلش این بود که من نزدیک 9 سال در یک اتاق انتهای بخش اطفال بیمارستان شفا زندگی می کردم. این مساله خیلی کمک کرد که هم ازنظر علمی و کلینیکی به خاطر این نزدیکی بتوانم ارتقا پیدا کنم و هم آن صمیمیتی که می گویید خواسته یا ناخواسته ایجاد شود و در درد و غم و جشن و شادی و عزا کنارشان بوده و جزوشان شوم . خیلی از بیمارانم یادم هست آن روزها تا دیروقت منتظرم می ماندند تا برگردم همدیگر را ببینیم و بخوابند. آن چندسال اتفاق خاصی در زندگیم بود، یک جورهایی سلوک بود ساعت 2 و 3 وقتی بخش آرام می شد میخوابیدم، ساعت 5 هم با نمونه گیری از بچه ها بیدار می شدم، خلاصه خیلی خوب بود و هنوز آثار و بقایای آن روزها به واسطه ی چند تا از بیمارهای آن زمان که همچنان خلوت اهوازم را پر کرده اند در زندگی ام جاریست.
خاطره تلخ و شیرین از کارتان؟
جیم:خاطره ی شیرین خیلی هست بچه هایی که خوب می شوند و در درمانگاه از سر و کولم بالا می روندشیرین ترین خاطره ی هر روز من است بچه هایی که بعد از این همه سرم و سوزن آخرش با من رفیق می شوند .ولی یک خاطره یا بهتر بگویم یک درس از یکی از بامعرفت ترین و مردترین بیمارهایم "صادق نوروزی" است، می دانستم صادق دیگر خوب نمی شود و این که چرا خوب نمی شود هم یه قصه ی طولانی ست، یک روز سوار ماشینم بود یک آهنگ ازیک خواننده بختیاری پخش می شد، صادق داشت با آهنگ زمزمه می کرد ، صدای خوبی داشت. آقای مظلوم مسئول شعبه ی محک اهواز از او پرسید دوست داری خواننده را ملاقات کنی؟ برایت هماهنگ کنم ؟صادق با بی میلی گفت : نه من فقط از صدایش خوشم می آید . شما بگویید چند نفر از ما جلوی هنرپیشه ها و خواننده ها و بازیکنان معروف شخصیت های علمی سیاسی و صاحبان پست و ... دچار خودباختگی و شیفتگی نمی شویم و نمی رویم سلفی بگیریم و خم و راست نمی شویم .
آن روز پشتم لرزید صادق در سن 15 سالگی به جایی رسیده بود که شاید بزرگان عرفان و به قول حاج آقا فاطمی نیا کِبار علمای ما در سن 70 سالگی به آن رسیدند. صادق درواقع می گفت این خواننده صدایش خوب است و این ویژگی جدا از شخصیتش است. شاید خودش خوب نباشد، شاید فلانی طبیب خوبی باشد ولی آدم خوبی نباشد، مدیر خوبی باشد ولی .... صادق بزرگی رو به ذات و معرفت می دانست نه به منصب و شهرت و ...چیز دیگری.
رمز موفقیت؟
جیم:رمز موفقیت شکستن خود و خویشتن مان است.
حرف آخر شما؟
جیم:حرف آخر اینکه مردم این سرزمین با ثروت مادی و معنویشان حقشان خیلی خیلی بیشتر از این هایی است که دارند ، امیدوارم با تفکر و اتحاد و جرات و جسارت بیشتر بزرگان و مسئولین در تصمیم گیری ها به حقشان برسند و امیدوارم خدا عاقبت همه مان را به خیر کند.
نمی شود به تو یک لحظه بیشتر نگریست خوشا به حال همه آفتابگردان ها
گزارش از مهتاب محمدحسینی
انتهای پیام/