سیو هفت سال پیش در چنین روزی، یعنی بیستم شهریور سال۱۳۶۰ آیتالله مدنی هدف ترور منافقان کوردل قرار گرفت، تا افتخار عنوان دومین شهید محراب انقلاب را به خود اختصاص دهد.
به گزارش خبرنگار حوزه احزاب و تشکلهای باشگاه خبرنگاران جوان؛ اکنون که در آستانه چهل سالگی پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی هستیم، اگر مرور کوتاهی به تاریخ انقلاب اسلامی داشته باشیم، میبینیم که دراین مسیر بارها معاندین نظام از جمله منافقان تلاش کردهاند تا با حذف دانشمندان و اندیشمندان جمهوری اسلامی این مسیر روشن را از حرکت باز دارند، اما انقلاب با جانفشانی هر کدام از شهدای خود جان تازهای گرفته است. هرچند معاندین نظام و منافقین کوردل دست از تلاش برنداشته و این مساله از سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب تا همین اواخر ادامه داشته است.
یکی از جنایات منافقین کوردل، شهادت فعالان و روحانیان انقلابی در سالهای ابتدای انقلاب بود. سیو هفت سال پیش در چنین روزی آیتالله مدنی هدف ترور منافقان کوردل قرار گرفت، به واسطه قرار گرفتن در سالروز شهادت این عالم بزرگوار بر آن شدیم تا مروری بر زندگی و عقاید و اندیشههای او داشته باشیم.
در تشریح نحوه شهادت آیتالله مدنی روزنامه جمهوری اسلامی در تاریخ ۲۱ شهریور ۱۳۶۰ مینویسد: «مقارن ساعت۴۰:۱۳ بعدازظهر، هنگامیکه آیتالله مدنی بعد از اتمام نماز جمعه ایستاده بود و حجت الاسلام میرزا نجف آقازاده، یکی از روحانیون تبریز مشغول سخنرانی بود که شخص ناشناس به منظور پرسش، به طرف آیت الله مدنی رفته، در حالیکه تظاهر به آغوش گرفتن ایشان کرد، وی را ترور میکند. بنا به گفتهی شاهدان عینی در این لحظه، دو انفجار متوالی هم روی میدهد که متعاقب آن شهید مدنی روی زمین میافتد و چندین نفر هم مجروح میشوند. ضارب نیز متلاشی میشود».
پرسشی که در اینجا مطرح میشود آن است که چه دلیلی باعث شد که منافقین از حضور آیتالله مدنی احساس ترس کرده و دست به ترور وی بزنند، سوالی که پاسخ آن را باید از سبک زندگی این عالم مجاهد جستجو کرد.
شخصیت آیتالله مدنی ذوب در ولایت فقیه بود
در یک جمله باید گفت آیتالله مدنی یکی از یاران صدیق امام خمینی (ره) بود که شاگردان بسیاری را تربیت کرد و در یک کلمه ذوب در ولایت فقیه بود، شاید همین مشی معلموار این عالم بود که منافقین را از نهادینه شدن آموزهها و اندیشههای انقلابی در ذهن جوانان مومن انقلابی به ترس کشاند و موجب شد تا دست به ترور آیتالله مدنی بزنند، مسالهای که وی به صراحت در سخنرانیها و اعلام مواضع خود به صراحت بیان کرده بود.
زندگی اخلاقی آیتالله مدنی موضوعی است که زبانزد عام و خاص است تا جایی که ناصر برپور از محافظان این شهید بزرگوار اسلام هم در رابطه با این موضوع میگوید: «بسیار دوست داشت که مردم بدون واسطه و مستقیم با ایشان صحبت کنند، و هر وقت آقا را جایی میبردیم یا میآوردیم، عدهای از اشرار را با چوب و چماق و قمه سر راه ایشان میفرستادند، که مثلاً به حاج آقا فشار بیاورند که حرف سران فتنه قبول شود، ولی ایشان با صبر علوی، با صبر فاطمی مقاومت میکرد و بصیرت و شجاعتش برای ما درس بود».
این عالم ربانی که در کودکی پدر و مادر خود را از دست داد و با سختی به تحصیل دروس حوزوی در قم پرداخت، از شاگردان برجسته امام خمینی (ره)، آیتالله حجتکوهکمری (ره) و آیتالله سیدمحمدتقی خوانساری بود.
مبارزه در زادگاه با بهاییت و تبعید به همدان
جالب است بدانید دومین شهید محراب از همان آغاز مرد مبارزه بود و برای دفاع از اسلام همه کار میکرد و اول مبارزه را با فرقه ضاله بهایئت در منطقه آذرشهر یعنی زادگاه خود شروع کرد. در نتیجه فعالیت سیاسی وی تنها به دوران انقلاب محصور نشده و وی اقدامات بسیاری را پیش از انقلاب و در دوران خفقان نظام پهلوی انجام داد تا جایی که یکی از روحانیونی بود که به طور صریح با بهاییت و حامیان آن جنگید و از هیچ کس در این راه نهراسید.
همانگونه که میدانید رژیم پهلوی برای جلوگیری از گسترش تفکر اسلام واقعی مشغول پروبال دادن به فرق منحرف از جمله بهاییت بود که یک نمونه آن وجود کارخانههای برق در آذرشهر تبریز که در تملک سرمایه داران بهائی قرار داشت.
آیت الله مدنی زمانی که متوجه این امر میشود برای مبارزه به آذر شهر میرود و پایه مبارزه با این فرقه ضاله برپا میکند. در نهایت موفق به پاک کردن آذرشهر از لوث وجود این فرقه ضاله میشود. هرچند این مبارزه و موفقیت بدون هزینه نیست چرا که او را به شهربانی احضار کرده و به همدان تبعیدش میکنند.
تهیه اسلحه نواب با پول آیتالله مدنی
آیت الله کاشانی بسیار ارتباط نزدیکی با شهید محراب داشت در حدی که در زمان سفرشهید مدنی به تبریز آیت الله سید مهدی انگجی از سوی آیت الله کاشانی مامور به استقبال و تجلیل از وی میشود. این عالم مبارز آذرشهری در زمان مبارزه نواب صفوی با کسروی کتابهای خود را فروخته و هزینه مبارزه نواب را تامین میکند؛ که این جریان معروف میشود که به این که پول اسلحه نواب از طرف آیتالله مدنی تامین شده است و بعد از این ماجراها با فشار رژیم پهلوی شهید مدنی به نجف میرود.
شهید مدنی در نجف حین فعالیتهای حوزوی و علمی خود مبارزه را نیز فراموش نکرد. در زمان جمال عبدالناصر با هیاتی به مصر رفت تا عمق پلیدی رژیم پهلوی را بیان کند. خطابه معروفی نیز در مورد قدرت گرفتن آل سعود در عربستان دارد که آنجا اینطور اظهار میکند: «باید از نجف حرکت کنیم و برویم با آلسعود مبارزه کنیم». آیتالله مدنی در این فکر بود که در حجاز باید مبارزه چریکی انجام بگیرد؛ لکن به علت کار و فعالیت زیاد، به خونریزی گلو و سینه مبتلا شد و در بستر بیماری افتاد، اما این موانع نیز او را از مبارزه بازنداشت.
آیتالله مدنی اولین کسی بود که در جریان وقایع سال ۴۲ در نجف از امام تبعیت کرد و برای مبارزه با پهلوی با علما و اساتید حوزه مرتبا جلسه برگزار کرده و از آنها در خواست داشت تا پشت امام خمینی در مبارزه با طاغوت باشند. بعد از تبعید امام به نجف همواره در کنار ایشان بود و حتی زمانهایی که امام نمیتوانست برای نماز جماعت برود این آیت الله مدنی بود که جای ایشان میرفت.
وی در این مدت به مبارزات سیاسی خود ادامه داد و در این راه بارها، دستگیر و تبعید شد. بعد از پیروزی انقلاب، آیتالله مدنی از سوی مردم همدان به نمایندگی مجلس خبرگان انتخاب شد و بعد از شهادت آیتالله قاضی طباطبائی از سوی امام خمینی به سمت امام جمعه و نماینده امام در تبریز منصوب شد.
دو سوالی که جوابش را از امام حسین (ع) گرفت
آیتالله مدنی سالهای قبل از شهادت، در یکی از جلسات درس گفته بود: من در دو موضوع نسبت به خود شک کردم. یکی اینکه آیا من سیداسدالله هستم؟ دیگر اینکه آیا شهید میشوم یا نه؟ یک شب امام حسین علیهالسلام را در خواب دیدم که بالای سر من آمد و دستی به سر من کشید و این جمله را فرمود: «یا بنیانت مقتول» «پسرم تو شهید میشوی» که جواب دو سؤال من در آن بود.
بالاخره معاندان اسلام و انقلاب نتوانستند حضور و افشاگری او را تحمل کرده و آیت الله مدنی را پس از سپری کردن ۶۷ سال عمر توام با مبارزه و جهاد در راه خدا و ارزشهای اسلامی سرانجام در در محراب نماز جمعه تبریز و همچون جد بزرگوارش حضرت علی (ع) به شهادت رساندند. این مساله همان چیزی بود که وی جوابش را از امام حسین (ع) گرفته بود. این پایان زندگی مردی مبارزی از تبریز بود که همیشه دیار مردان و زنان مبارزه و آزادیخواه بود.
در پایان باید گفت آیت الله مدنی به عنوان دومین شهید محراب زندگی متفاوتی را با دیگر روحانیون هم عصر خود داشته است، اما متاسفانه آنچنان که باید ابعاد شخصیتی زندگی وی مورد توجه قرار نگرفته و شاید جا داشته باشد خیلی بیشتر به شخصیت و عملکرد این عالم مجاهد پرداخته شود.
انتهای پیام/