باشگاه خبرنگاران جوان؛چه حکمتی است که این روزها یکسری چیزها بیشتر به گوشمان میخورد و یکسری چیزها حتی لحظهای توجهات را جلب نمیکند. ویدیو طبل زدن نا متعارف یک جوان و بالا و پایین رفتنهای عجیب و غریبش بارها در فضای مجازی باز نشر شده است. حتی بسیاری، نحوه عزاداری این جوان را تحلیل کردند و شاید این ویدیو یکی از پر بازدیدترین ویدیوهای دهه نخست محرم ۹۷ باشد.
اعتراض به نبود آزادی در ایران، انتقاد سلبریتیهایی که خود از جعبه جادویی تلویزیون به مردم معرفی شده اند، نسبت به سانسورچیهای تلویزیون، انتقاد از وضعیت اقتصادی و تاثیر آن در کم شدن نذورات حسینی، دستاویز دیگر برای کسانی بود که شرایط را برای انتقاد به نظامی سیاسی کشور مناسب میدیدند. قیمت دلار یک ریال تکان بخورد فضای مجازی پر میشود از انتقاد و گلایه از مسئولان که چرا دانه برنجی از سفره ما کم شد و وضعیت اقتصادی اینقدر نابسامان است. اما واقعا چرا وقتی جوان ۲۷ سالهای به ضرب چاقو در شهر مشهد مجروح میشود و پس از چند روز تحمل درد فراوان به کما رفته و از دنیا میرود، صدا از کسی در نمیآید؟ چه حکمتی است که ما گِرم به گِرم طلا در بازار و ریال به ریال ارزش دلار برایمان ارزش دارد، اما جوان طلبهای که به دست افرادی ناشناس کشته میشود، خاطر ما را مکدر نمیکند؟ هیچ کس جویای حال این جوانی که سه فرزند دارد، نمیشود و کسی دلش برای این اطفال معصوم نمیشکند؟
اگر همین جوان که امام جماعت مسجدی در مشهد بود، لب به شکایت از وضعیت فرهنگی کشور باز میکرد و مثلا به شیوه برگزاری یک کنسرت اعتراض میکرد، همه نیزهها را بالا میبردند و لحظهای آرام و قرار برای این طلبه نمیگذاشتند؛ از آن طرف دنیا، رسانهها شروع میکردند گزارشات مختلف از تند روی روحانیت و عدهای سلبریتی هم با درست کردن پویشهای مختلف موجی از شکوه علیه قشر مذهبی راه میانداختند.
چرا واقعا کسی از علت قتل جویا نشد؟ چرا کسی متن دلسوزانه برای کودکان این روحانی جوان، در صفحه شخصیش ننوشت؟ چرا همه جا را سکوت فراگرفته است؟ مثل اینکه همه ما گوشمان از شنیدن شِکوههای بی اساس و بی منطق کوچه و بازار، کَر شده و نمیتوانیم دیگر حرفی حق را بشنویم و ندای مظلومان را پاسخ دهیم. مثل اینکه فقط میخواهیم کلاه خودمان را بگیریم که باد نبرد. واقعا مشکل کجاست؟ آیا چیزی غیر از منفعت طلبیِ بی حد و حصر، سبب به وجود آمدن چنین پدیدهی دردناکی است.
خجالت آور است که همه سکوت کردند و فقط چند خبر آن هم به دست خبرگزاریها پس از وخیم شدن حال این طلبه جوان، منتشر شده است. هیئتهای مشهور تا جایی که من دنبال کردم و در این ایام به دلیل اقتضای کارم به بیش از ۱۰ هیئت رفتم، هیچ کس حتی اسمی از این شهید نیاورد. مرحبا بر شما هیئتی ها؛ این شبها باید در مجالس عزاداری سید الشهدا (ع)، های های به حال خودمان اشک بریزیم و گریه کنیم؛ باید دو دستی روی سرمان بزنیم؛ باید ندای هل مِن ناصر یَنصُرُنى را برای مظلومان امروز فریاد بزنیم و دیگر از شعار یَا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ (ای کاش با شما بودیم شهدای کربلا) دست بکشیم.
فضای مجازی ما شده است، فقط بهانهای برای گذراندن اوقات فراغت و سرگرمی بیهوده. کسانی هم که تریبونی دارند، یا در خودشیفتگی مفرد به سر میبرند و فقط خود نمایی میکنند یا از چیزهای میگویند که مزاق جوانان خوش بیاید و بیشتر لایک بگیرند. مبادا کسی از مردم انتقاد کند. مبادا کسی توصیهای به مردم بکند و مبادا کمی نسبت به رفتارهای اشتباه اعتراض کند.
این روزها مظلومیت عزای سید الشهدا (ع) و بی تابیهای زینب (س) بالای تله زینبیه برایم ملموستر شده است. گریهها و دلتنگیهای رقیه (س) سه ساله و شب بیداریهای رباب و دوری از همسرش، من را یاد دختران و همسر محمد تولایی میندازد. اما محمد جان تو راحت باش. در خانه ات آرام بگیر و در کنار اربابت مستفیض شو. حسین (ع) میداند که تو بعد از ضرباتی که خوردی، تنها، افتان و خیزان مانند اربابت که زخم خورده و کمر شکسته، پس از شهادت اباالفضل (ع) به خیمهها میرفت، به بیمارستان میرفتی و نوای هَل مِن ناصِرت را هیچ کس نمیشنید. تو دل واپس تنهاییها و گریههای همسر و فرزندانت نباش. خدا بزرگ است و بر هر چیزی تواناست. آن جا عشق بازی کن، اما برای جماعت ما هم دعا کن....
یادداشت از علی کریمی
انتهای پیام/
قاتل اعدام شود