به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ مردم ایران بازیگرانی را در کشورشان میشناسند که گاهی دو سال یکبار فیلم بازی میکنند و بهترینها و پرکارترینهایشان سالی دو بار جلوی دوربین میروند، اما اتومبیل آنها آخرین مدل است و در بهترین نقاط شهر خانه دارند، سفرهای خارجیشان بهراه است و مرتب خرجهای جورواجوری در زمینههای مختلف میکنند. این جمله حمید فرخنژاد که ماهی ۱۰ هزار دلار (۱۳۰ میلیون تومان) برای خانوادهاش به آمریکا میفرستد، چنین سوالاتی را در ذهن مردم ایران بسیار پررنگتر از قبل کرد که وقتی بیش از ۹۰درصد تولیدات سینمای ایران در بخش غیرخصوصی و توسط دولت و نهادهای مختلف دیگر جلوی دوربین رفته است، این ثروتهای عظیم چگونه دراختیار بازیگران سینمای ایران قرار گرفتهاند؟ آیا این پولها غیرنفتیاند و ربطی به بیتالمال ندارند؟ باور چنین چیزی بسیار سخت است.
سازمان سینمایی فارابی، سازمان فرهنگی، رسانهای اوج و سازمان صداوسیما سه مرکز عمدهای هستند که فیلمهای سینمای ایران در آنها تولید میشوند. آیا دستمزدهای نجومی بازیگران سینمای ایران، غیر از مواردی که با پولشویی مرتبط است، از مجاری دیگری به جز این نهادهای سهگانه تامین میشوند؟ چند وقت پیش بود که شورای مرکزی کانون کارگردانان سینمای ایران با صدور بیانیهای از دستمزدهای بالای بازیگران بهشدت انتقاد کرد. این بیانیه تنها خبری نبود که طی چند ماه گذشته در اینباره مطرح میشود. دستمزدهای نجومی هنرپیشگان سینمای ایران دیگر از حد خبرهای تفریحی و تفننی گذشته است و زنگ خطرها به صدا درآمدهاند. در ادامه گفتگو با سه نفر از اهالی سینمای ایران که از سه طیف هنری مختلف هستند را درباره دستمزدهای نجومی بازیگران و خطرات آن برای سینمای ایران میخوانید.
بیشتر بخوانید: حقایقی پنهان از یک مصاحبه جنجالی/راز نگرانی «حمید فرخ نژاد» از گرانی دلار فاش شد!
داریوش باباییان یکی از پرکارترین و قدیمیترین تهیهکنندگان تجاری سینمای ایران است و ابراهیم اصغری تهیهکنندهای است که با بیش از۲۰ سال سابقه، تمام فیلمهایی که تا به حال ساخته در حوزه دفاعمقدس بودهاند. در کنار این دو تهیهکننده که از دو نگاه هنری مختلف در سینمای ایران هستند، خسرو معصومی هم به سینمای روشنفکری تعلق دارد و هم عضو شورای عالی کانون کارگردانان سینمای ایران است که درباره ورود پولهای کلان مشکوک به سینما و افزایش نجومی دستمزد بازیگران بیانیه صریح و پر سروصدا را صادر کردند.
داریوش باباییان، تهیهکننده سینما گفت: درصد قابل توجهی از هزینه تولید فیلمهای سینمای ایران به دستمزد بازیگران تعلق میگیرد. در شرایط عادی، وقتی فیلمی قرار باشد در گیشه بفروشد، ممکن است تا ۵۰ درصد از هزینه تولید آن، صرف پرداخت دستمزد بازیگران بشود. اما تعدادی از فیلمها هستند که در آنها پولشویی میشود و نمونه آنها را در سالهای اخیر زیاد دیدهایم. به عبارتی سرمایهگذاران این فیلمها به بازیگرانشان دستمزد نمیدهند، بلکه اساسا هدفشان ازآوردن چنین پولهایی به سینما چیزهای دیگر است. آنها بازیگران را خریدهاند و در چنته و دایره خودشان نگاه داشتهاند و با آنها قراردادهای میلیاردی میبندند. حالا پشت قضیه چه اتفاقی میافتد و چه کاری انجام میشود با کمی کالبد شکافی مشخص خواهد شد. در این نوع فیلمها ۱۰ درصد هزینه، صرف پشتصحنه میشود و ۹۰ درصد برای بازیگران است. از طرفی، سرمایهگذاری که پولها را آورده، معلوم نیست از کجا این پولها را میآورد و آیا در رابطه با مسائل سیاسی یا رانتخواری بوده. اینها سینمای ایران را از بین بردهاند؛ چون فیلمی که در آن بیحساب و کتاب خرج شده و برای سرمایهگذارش هم مهم نیست که بفروشد یا نه، طبیعت منطق تجاری سینما را بههم میریزند.
در چند سال گذشته که این وضع شدت گرفته، اکثریت کسانی که ۴۰ یا ۵۰ سال سابقه تهیهکنندگی و مدیرتولیدی دارند، از گردونه فعالیت دور شدهاند و در خانه نشستهاند و یک عده آدم جدید با آن پولها میآیند و فیلم میسازند؛ هر فیلمی هم که آنها با سرمایه خودشان بسازند؛ در اکران ناموفق میشود؛ یعنی فیلمی که ۱۰ میلیارد خرج آن شده، باید لااقل ۲۰ تا ۳۰ میلیارد بفروشد تا سرمایهاش برگردد، اما اینها با این پولهای بیحساب و کتاب، در کنار خودشان ۱۰ فیلم دیگر را له میکنند. مدیریت اکران که همان رئیس سازمان سینمایی است باید چنین وضعی را مدیریت و ساماندهی کند و روال طوری باشد که همه کار کنند و همه تهیهکنندهها بتوانند از همه هنرپیشهها با قیمت معقول استفاده کنند و این نباشد که فلان بازیگر و فلان ستاره کلا در اختیار یک دفتر یا یک تهیهکننده خاص باشد و به بقیه فیلمها ضربه بزند.»
وی درباره فروش فیلمهایی که در آنها پولشویی میشود، گفت: «اینها میآیند و یکسری فیلم را با دستمزدهای سنگین بازیگران میسازند؛ خودشان که تولید نمیکنند؛ تهیهکننده صوری میگذارند و درصدی هم به او میدهند. اینها برایشان مهم نیست که مثلا هزینه تولید فیلم ۱۸ میلیارد تومان شده است و مثلا به یک بازیگر یکونیم میلیارد و به بازیگر دیگر یک میلیارد دستمزد میدهند. همین باعث میشود که این بازیگر دیگر در فیلمهایی با قیمت ۲۰۰ میلیون یا ۱۰۰ میلیون تومان بازی نکند. برای آن سرمایهگذار اصلا مهم نیست که فیلم بفروشد یا نه. فقط خوشحال است که در جایی آمده و سرمایهای آورده و کارهای خودش را پیش برده است. این کلا لطمه زدن به سینماست و تمام سیستم و الگوی فیلمسازی را بههم میزند.»
وی درباره اینکه برخی بازیگران با اینکه سالی دو فیلم بیشتر بازی نمیکنند، اما امکانات رفاهی زیادی دارند، گفت: «ما اگر ۱۰۰ تهیهکننده در سینما داشته باشیم؛ ۹۵ نفرشان همین حرفهای ما را خواهند زد؛ یک عده از همین سرمایهگذاران کلان که به نیت پولشویی وارد سینما شدهاند، تعدادی از چهرههای مشهور بازیگری را زیر دست خودشان گرفتهاند و کس دیگری نمیتواند با آنها کار کند. تهیهکنندگان دیگر میگویند ما میخواهیم با فلان بازیگر صحبت کنیم، اما خب آن شخص با این بهانه که تا دو سال آینده برنامه دارم، قبول نمیکند. اما نکته اینجاست که آن بازیگر نه قراردادی دارد و نه برنامهای. منتظر است آن آدمی که پول زیادی به او میدهد کار فعلیاش را تمام کند و دوباره با او قرارداد ببندد. در حال حاضر اکثریت تهیهکنندگان با این موضوع دست به گریبان هستند که نمیتوانند با این بازیگران کار کنند. خیلیها دوست دارند که با آقایان فرخنژاد، عطاران، عزتی، گلزار و بقیه کار کنند، اما کار کردن با اینها سخت یا غیرممکن است. بسیاری از تهیهکنندگان الان دچار یاس و ناامیدی هستند و دارند دفاترشان را میبندند، چون نمیتوانند بپذیرند که با افراد درجه دو، سه و چهار فیلم بسازند و سینمادار فیلمشان را اکران نکند و اگر هم اکران داشته باشند، با یک یا دو سانس این اتفاق بیفتد که در نهایت باعث نابودی فیلم شود. از بین دوستان من آقایان نوراللهی، قزل ایام، بلوریان و خیلیهای دیگر هستند که دفاترشان در حال تعطیل شدن است. ما در توانمان نیست که دستمزد این بازیگران را بدهیم، برای همین حتی فکرش را هم نمیکنیم که برای کار به آنها پیشنهاد بدهیم. یک تهیهکننده بخش خصوصی که پولهای آنچنانی و بیحساب ندارد، نمیتواند فیلم پنج میلیاردی بسازد و وقتی که تنها یک میلیارد سرمایه برای تولید یک فیلم وجود دارد، ما دیگر ریسک نمیکنیم که به چنین بازیگرانی پیشنهاد بدهیم. باید از طریقی قانونمند، دستمزدها به یک ثباتی برسند و جوری برنامهریزی شود که همه بتوانند از این بازیگران استفاده کنند.»
باباییان در پایان با اشاره به اینکه تاکنون حدود ۳۰ ستاره وارد سینمای ایران کرده است، بالاترین مبلغ دستمزدی که خودش به یک بازیگر داده را ۲۰۰ میلیون تومان و متعلق به اکبر عبدی عنوان کرد و پس از آن به الناز شاکردوست با دستمزد بالای ۱۵۰ میلیون تومان اشاره کرد. او در ادامه این بخش از صحبتهایش گفت: «از وقتی که یک سرمایهگذار به بازیگر شما پیشنهاد ۸۰۰ میلیون تومان میدهد، شما دیگر نمیتوانی بگویی بیا و با ۱۰۰ تومان دستمزد من کار کن.»
ابراهیم اصغری تهیه کننده سینما گفت: «با شرایطی که برای دستمزد بازیگران در چند سال اخیر ایجاد شده، بیشتر هزینه فیلمها به پرداخت این دستمزدها اختصاص داده میشود. تا چند سال پیش دستمزد بازیگران حداکثر ۲۰ الی ۳۰درصد از هزینه ساخت فیلم بود، اما امروزه این نسبت بهشدت افزایش داشته است.»
او در ادامه صحبت هایش گفت: «گاهی یک بازیگر نسبت به یکی از عوامل دیگر فیلم که سالها تجربه هم دارد، حدود ۱۰۰ برابر دستمزد میگیرد که این غیرعادلانه است. حتی در سالهای اخیر این اتفاق افتاده که، چون متوسط دستمزد بازیگران بالا رفته است، برای پرداخت قرارداد آنها از حقوق سایر عوامل کسر میکنند و با تجربهترین عوامل سینما هم به خاطر کم شدن کار و اینکه ناچارند جهت امرار معاش پروژه را قبول کنند، با این وضعیت کنار میآیند.»
اصغری بخش عمدهای از ایجاد شدن چنین وضعی را مربوط به پولشویی در سینما دانست و گفت: «کسانی که همکار حرفهای و قدیمی ما نیستند و به واسطه پولهای کلان و با مقاصد خاص به سینما آمدهاند، با این پولهای عجیب، تعدادی از بازیگران را به لحاظ مالی راضی نگه میدارند و کاری میکنند که تحت کنترل خودشان باشند. چنین چیزی، هم مربوط به بخش خصوصی سینما و هم مربوط به مجموعههای غیرخصوصی و نهادهای مختلف و سازمانها میشود. متولیان چنین نهادهایی برای اینکه آثارشان بیشتر مورد توجه قرار بگیرد و ضعفهایشان در بخشهای دیگر پوشش داده شود، حاضرند هزینههایی نجومی برای جذب و حفظ این بازیگران پرداخت کنند و پروژههایشان را به سرانجام برسانند. این معضل، هم فیلمهای ارزشی را در بر میگیرد و هم مجموعههای ارزشی را که وابسته به نهادهای انقلابی هستند. این نهادها به هرحال مدیرانی دارند که ترجیح میدهند به اصطلاح خودشان به جای کار کردن با بچه مسلمانها، با آدمهایی کارکنند که بتوانند توسط آنها ویترینشان را کامل کنند، آدمهایی که مدیران بتوانند با آنها عکس بگیرند و کاری هم به این ندارند که این بودجه چه آسیبی به سینما میزند و در کنار این بیعدالتی، چه تعداد افرادی هستند که خانهنشین یا کمکار میشوند.
حتی گاهی این مجموعهها سطح دستمزد بازیگران را بالاتر هم میبرند. این نوع کارها باعث تبلیغ ارزشها نمیشود، بلکه فقط برای این آدمها، برای این مدیران و برای این مجموعهها جنبه تبلیغاتی دارد. این مدیران بیشتر به فکر خودشان هستند، فکر اینکه چهار روز بعد اگر از این نهاد بیرون رفتند، برای خودشان جایی در این سینما داشته باشند. این رفتارها ممکن است در کوتاهمدت به نفع چنین مجموعههایی به نظر برسد، اما در بلندمدت به ضرر آنها و بهطور کل به ضرر سینمای ایران است. متاسفانه ما سالها پیش میشنیدیم که حتی در جایی مثل صداوسیما برای اینکه میخواستند چند بازیگر مطرح را جذب کنند، حاضر بودند چه پولهای اضافه و جداگانهای هزینه کنند. مدیران سازمان میدادند، این در حالی بود که خود تهیهکنندگان راغب به این کار نبودند. مثلا یک بازیگر برای حضور در یکی از سریالهای تلویزیونی متقاضی دستمزدی بود که تهیهکننده کار مطابق برآوردی که داشت، این هزینه را نمیتوانست بپردازد. اما مدیران سازمان میگفتند که چک ایشان را ما جداگانه میدهیم و ایشان حتما در فلان سریال بازی کنند. مدیران این کارها را میکردند تا خودشان بیشتر دیده شوند، اما با همین کار خودبهخود میانگین دستمزد بازیگران را بالا میبردند. مثلا مرحوم خسرو شکیبایی میگفت: به من سریالی پیشنهاد شده بود و من برای اینکه مایل نبودم در آن کار باشم، رقم بالایی را بهعنوان دستمزدم پیشنهاد دادم، اما مدیران سازمان جلسهای گذاشتند و در آن جلسه، چک دستمزد من را امضا کردند و به من دادند و من هم رفتم و در آن سریال بازی کردم.»
خسرو معصومی کارگردان سینما گفت: «فیلمهای من تجربی وکمهزینه است و در آنها اکثرا از هنرپیشههای غیرچهره استفاده میشود، اما من هم موردی داشتهام که یک هنرپیشه در برابر پیشنهاد برای بازیاش در فیلمم گفت؛ ابتدا ۴۰۰ میلیون تومان به حساب من بریزید تا بعدا بیایم و راجعبه بازی در فیلم شما صحبت کنم. حالا اگر بعدا در معامله ما اتفاقی میافتاد و ایشان اصلا این فیلم را بازی نمیکرد به هر حال آن ۴۰۰میلیون تومان را گرفته بود و رفته بود.»
معصومی درباره نهادهای دیگری که کانون کارگردانان از آنها خواسته بود تا درباره بودجهشان شفافسازی کنند به سازمان فرهنگی اوج اشاره کرد و درباره لزوم شفافیت گفت: «اگر بچههای سپاه صداقت نداشته باشند، توقع دارید کسی مثل خسرو معصومی صداقت داشته باشد؟»
معصومی در ادامه گفت: «وقتی من وارد سینما شدم و کار حرفهای را شروع کردم، آقای فرخنژاد هنوز به این وادیها نیامده بود، اما من هنوز مستاجرم و ایشان بابت ماهی ۱۳۰ میلیون تومانی که باید برای خانوادهاش به آمریکا بفرستد، شاکی است. ضربه اول و اصلی به سینمای ایران را دستمزد بازیگران میزند. یک علت اصلی آن هم این سریالهای فلهای شبکه نمایش خانگی است که مثلا میآیند و ماهی یک میلیارد تومان به آقای گلزار دستمزد میدهند. این یک مافیاست که تمام اجزای آن دستبهدست یکدیگر دادهاند و سینمای ایران را به سمتوسویی بردهاند که خودشان میخواستند. سینمای ایران را همین مساله دستمزد بازیگرها نابود خواهد کرد، مگر اینکه مسئولان وارد شوند و اساسا جلوی بعضی از فیلمها را بگیرند. در دهه ۶۰ فیلمها درجهبندی کیفی «الف»، «ب» و «جیم» داشتند و اگر اثری کیفیتش پایین بود، میدانست که در اکران به او جایگاه نمیدهند. اما الان فقط لازم است در یک فیلم چند چهره شاخص وجود داشته باشند تا بهترین اکران نصیبش شود. همین مساله سینمای ایران را بهشدت دچار ابتذال کرده است. الان میبینید که فیلمهای کمدی روی پرده هستند در حالی که ماه محرم است، آن هم چه کمدیهایی؟ آیا اینها مثل فیلم «اجاره نشینها» فاخر هستند؟ هرگز! اصلا شما نمیتوانید آنها را با خانواده ببینید. نظام اخلاقمدار جمهوری اسلامی رسالتش این نیست.»
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/
هنرپیشه ای که نه تنها فکر می کند در هر موضوعی صاحب نظر است بلکه برای توهین به مردم وطنش هیچ محدودیتی نشناسد، باید از جامعه هنری طرد شود.
از طرفدارانش بودم، دیگه نیستم..
مردم از عمق وجود دوستش دارن . یکی هم فرخ نژاد میشه که بی هویت و وطن فروشه