به گزارشگروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ ظرف دو سال جهان به کلمات و اقدامات دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا خو کرده است. در ژانویه سال جاری او انحطاط و بی اطلاعی خود از دیپلماسی را زمانی بیش از همیشه به نمایش گذاشت که از کشورهای فقیر جهان تحت عنوان «کشورهای چاه فاضلاب» نام برد و پرسید «چرا ما باید بپذیریم که این همه آدم از کشورهای چاه فاضلاب به اینجا بیایند؟». سینتیا مک کینی عضو پیشین مجلس نمایندگان در کتاب جدیدش «چگونه آمریکا کشورهای چاه فاضلاب را می آفریند» مجموعه مقالاتی از جمله مقاله ای به قلم خودش را گردآوری کرده که به روشنی نشان می دهند که این ایالات متحده است که مسئول فقر و رنج بسیاری از کشورهاست.
بیشتربخوانید : وقاحت آمریکایی/ ترامپ : ملت ایران تروریست است!
اولین مقاله از این رشته مقالات به تشریح سیاست خارجی آمریکا و انگیزه های واقعی آن می پردازد. در مقاله «پایان جنگ های واشنگتن با ارزانی»، ساکر سیاست خارجی آمریکا را این چنین جمع بندی می کند: «برای رفتار امپریالیستی الگویی مشخص وجود دارد: یک کشور ضعیف را پیدا کنید، در آنجا خرابکاری کنید، آن را متهم به تخلفات از حقوق بشر کنید، تحریم های اقتصادی علیه آن وضع کنید و در «دفاع» از «دمکراسی»، «آزادی» و «حق حاکمیت» (یا مشتی مفاهیم به همین اندازه زهدمابانه و بی معنای دیگر) در آنجا دست به مداخله نظامی بزنید.» ریاکاری چنین سیاستی کاملا مشهود است. یک کشور ضعیف و آسیب پذیر توسط کشوری بسیار قدرتمندتر قربانی می شود. ایالات متحده این کار را به دفعات بی شمار در تاریخ زشت خود انجام داده و به نظر می رسد که در دولت هیچ تمایلی به ایجاد تغییری در این زمینه وجود ندارد.
این مقدمه و توضیح سیاست خارجی آمریکا با مقالاتی دنبال می شود که اگر نه همه آنها، تعدادی از کشورها را معمولا بر اساس «الگوی» مذکور قربانی آمریکا کرده اند. همانطور که مک کینی در مقاله اش«سومالی: آیا سومالی الگوی آمریکا برای تمام آفریقاست؟» می نویسد: «ایالات متحده در حالی که حرف از آزادی، دمکراسی و حریت می زند که تمام همین آرمان ها را از دیگران سلب می کند، به خصوص زمانی که اسباب زحمت آمریکا یا متحدانش می شوند. در موزامبیک و آنگولا آمریکا کنار پرتغال ایستاد، تا زمانی که خود مردم پرتغال دولتشان را سرنگون کردند و به یک دولت سوسیالیست رای دادند که وعده آزادی سازی تمام مستعمرات این کشور را می داد.»
در مقاله «چگونه ایالات متحده تراژدی فلسطین را مرتکب شد» سامی العفرین می نویسد: «رواج دادن مشخصه های دروغین تاریخ و افسانه ها برای حمایت از دستور کار سیاسی شان، برای اسرائیل و مدافعان صهیونیست آن اگر نگوییم نفرت انگیز باید قابل درک باشد. اما برای کسانی که ادعای حمایت از حاکمیت قانون را می کنند، باور به اصل خودمختاری و فراخوان برای آزادی و عدالت برای خوردن فریب تبلیغات آنها یا سازگار شدن با آن کاملا قابل درک است. با دنبال کردن اکثر شعارهای رهبران سیاسی آمریکا یا پوشش رسانه های آمریکایی از این کشمکش، انسان از مشاهده فقدان بستر تاریخی لازم، بی توجهی عامدانه نسبت به واقعیت های امپریالیستی و تلاش برای تثبیت ساختارها و رویه های قانونی شگفت زده می شود.»
هر بار که اسرائیل غزه را بمباران می کند، مقامات آمریکایی با گفتن اینکه «اسرائیل حق دفاع از خود را دارد» آمریکا را به سمت این انحرافات سوق می دهند. بی آنکه هیچگاه اشاره ای از طرف آنها به اشغال و محاصره بی رحمانه و غیرقانونی صورت گرفته از طرف اسرائیل شود؛ هیچگاه بحثی درباره این واقعیت صورت نمی گیرد که فلسطین هیچ نیروی زمینی، دریایی یا هوایی ندارد و ارتش اسرائیل به لطف آمریکا صاحب یکی از قدرتمندترین ارتش های جهان است. هیچگاه گفته نمی شود که قوانین بین المللی اجازه می دهد که یک قوم تحت اشغال دربرابر اشغال به هر شیوه ممکنی از جمله اقدام مسلحانه مقاومت کنند. مقامات آمریکایی حتی قطعنامه های بی شماری را که سازمان ملل درمحکومیت اقدامات اسرائیل در فلسطین صادر می کند، نادیده می گیرند.
یک بار دیگر ریاکاری آمریکا به طور عریان در منظر عمومی به نمایش گذاشته می شود.
سومین بخش این کتاب بسیار روشنگرانه، به اقدامات عمدتا موفقیت آمیز ایالات متحده در استتار نیات و جرایم بین المللی خود می پردازد. کریستوفر بلاک در مقاله اش «امپریالیسم غربی و استفاده از تبلیغات» به روشنی نشان می دهد که این کار چگونه انجام می شود: «نگرانی اولیه ای که مقامات دولت آمریکا به منظور تداوم کنترل خود دارند، حفظ افسانه فئودالی جدیدی است که آنها خلق کرده اند: اینکه جهان جای خطرناکی است، اینکه آنها محافظان جهان هستند، اینکه خطر عن قریب، همیشگی و چند وجهی است و از درون می آید. این افسانه از طریق تمام رسانه ها، نشریات، فیلم ها، تلویزیون، رادیو، موسیقی، تبلیغات تجاری، کتاب ها و اینترنت در تمام اشکال خود ایجاد شده و حفظ می شود. تمام سیستم های اطلاعاتی موجود برای خلق و حفظ سناریوها و داستان های لازم برای متقاعد کردن مردمی مورد استفاده قرار می گیرند که باید باور کنند آنها یعنی محافظان خوب و تمام طرف های دیگر بد هستند.
حافظه های ما به راستی کوتاه است، اگر ما هم پرزیدنت جرج دبلیو بوش و هم وزیر امور خارجه اش کالین پاول را از یاد برده باشیم، اما آنها از طریق سازمان ملل این دروغ فاحش را به دنیا گفته بودند که عراق «دارای سلاح های کشتار جمعی است» و تمدن بشری را تهدید می کند. بله، دولت ترس را تقویت می کند و با ظرافت و بدون ظرافت می گوید که خطر در همه جا در کمین است و نقش محافظت از دنیا بر عهده ایالات متحده قدر قدرت است، چه کسی خواهان این حفاظت باشد یا نباشد یا اصولا نیازی به آن باشد یا خیر.
دست آخر اینکه ایالات متحده به عنوان یک کشور چاه فاضلاب توصیف می شود و خلاصه ای از تخلفات عدیده آن از قوانین بین الملل و جنایات آن علیه بشریت ارائه می شود. ریچارد فالک در مقاله خود «پدیده چاه فاضلاب در داخل کشور و خارج از کشور» به درستی نخوت و تفرعن آمریکا را نشان می دهد: «با این نوع غرور ناسیونالیستی بوده که بزرگ ترین جنایات لاپوشانی شده یا چشم به روی آنها فروپوشانده شده، جنایاتی که آمریکا از زمان مستعمره نشین های اولیه مرتکب شده است: نسل کشی علیه آمریکاییان بومی، اتکا بر بربریت برده داری برای تسهیل تولید سودآور پنبه و سبک زندگی ظاهرا متشخص کشتزارهای جنوبی. این تصویر ملی ناخوشایند را باید بزرگ کرد تا بهره کشی از منابع و حسن نیت مردم در سراسر آمریکای لاتین را نیز در بر بگیرد که وقتی از حاکمیت استعماری اسپانیایی ها رها شدند، به سرعت خود را قربانی دیپلماسی قایق توپدار آمریکایی ها یافتند که راه را برای سرمایه گذاران آمریکایی هموار کرد و به در هم شکستن کسانی انجامید که آنقدر متهور و دلیر بودند که در مقاومت ملی علیه سوء استفاده از میهنشان شرکت کنند.»
آخرین مقاله «گزارش یک گزارشگر ویژه از فقر مفرط و حقوق بشر در ماموریت خود به ایالات متحده آمریکا» به قلم فیلیپ آلستون است. در حالی که ترامپ «کشورهای چاه فاضلاب را تقبیح می کند، در خود ایالات متحده که این کشورها را گرفتار چنین وضعیتی کرده وضعیتی مشابه حاکم است که چندان کسی از آن اطلاعی ندارد. برای شناخت بیشتر این وضعیت، اشاره به چند واقعیت از گزارش آلیسون کفایت می کند: «ثروت و تخصص عظیم ایالات متحده در تضادی تکان دهنده با وضعیتی قرار دارد که شمار زیادی از شهروندانش در آن زندگی می کنند. حدود 40 میلیون آمریکایی در فقر زندگی می کنند، 18 میلیون و 500 هزار تن در فقر مفرط و 5 میلیون و 300 هزار نفر در وضعیتی شبیه شرایط فقر مطلق کشورهای جهان سوم زندگی می کنند. آمریکا بیشترین نرخ فقر جوانان و بیشترین نرخ مرگ و میر نوزدان را در میان تمام کشورهای سازمان همکاری و توسعه اقتصادی دارد. شهروندان آن در مقایسه با کسانی که در دیگر دمکراسی های ثروتمند زندگی می کنند، عمر کوتاه تری دارند و زندگی شان را همراه با بیماری های بیشتری سپری می کنند؛ امراض استوایی قابل ریشه کنی هر چه می گذرد شایع تر می شوند. این کشور بالاترین نرخ زندانی، یکی از پایین ترین سطوح ثبت نام برای رای دادن را در کشورهای عضو سازمان همکاری و توسعه اقتصادی و بالاترین سطوح چاقی را در میان کشورهای توسعه یافته دارد.»
«ایالات متحده بالاترین نرخ نابرابری درآمد را در میان کشورهای غربی داراست. از یک تریلیون و 500 هزار دلار تخفیف مالیاتی در دسامبر 2017 عمدتا ثروتمندان منتفع شدند و موجب تشدید بیشتر وضعیت نابرابری ثروت ها گردید.»
«تقریبا 5 دهه است که واکنش سیاستگذاری کلی در بهترین حالت می توان گفت غفلت آمیز بوده، اما سیاست هایی که در طول سال گذشته دنبال شده به نظر می رسد که عامدانه برای حذف حمایت های اساسی از فقیرترین ها و مجازات کسانی طراحی شده بوده که در وضعیت اشتغال قرار ندارند، تا جایی که حتی مراقبت های درمانی اساسی را به جای حقی در دسترس تمام شهروندان، به امتیازی تبدیل کرده که باید به آن دست پیدا کرد.»
اطلاعات ارائه شده در این مقالات همگی عمیقا مستند به پانوشت های فراوان است. نثر این کتاب ساده است و اطلاعات به شیوه ای ساده و روان ارائه شده اند که هم برای خواننده عادی و هم محقق دانشگاهی به سهولت قابل استفاده است.
برای کسانی که پرسش هایی درمورد سیاست های ایالات متحده در داخل و خارج از کشور دارند، می توانند با خواندن کتاب «چگونه آمریکا کشورهای چاه فاضلاب را می آفریند» آگاهی های بیشتر درمورد چنین مسائلی به خصوص از زمان انتخاب دونالد ترامپ به ریاست جمهوری به دست آورند.
منبع: فارس
انتهای پیام/