به گزارشگروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، روزنامه ها در صفحات خود اخبار، یادداشت، سرمقاله و عناوین ویژه و اختصاصی دارند که بر اساس اتفاقات روز منتشر می شود. همچنین جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای در رسانه ها نیز دارد.
یادداشت، سرمقاله، عناوین و گزارشات ویژه روزنامه های و جراید سراسر کشور دهم آذر ماه به شرح زیر است:
گل که نمیزنید لااقل به حریف پاس گل ندهید
جعفر بلوری در کیهان نوشت: وضعیت زیر را تصور کنید؛
«آمریکا و اروپا پس از توافق هستهای، تحریمها را صرفا روی کاغذ لغو یا تعلیق میکنند، هیئتهای تجاری اروپایی-به قول روزنامههای زنجیرهای- یک به یک وارد تهران میشوند و هیئتهای زیادی هم در صف ورود به کشورند، دولت و حامیانش مانور گستردهای روی این آمدن و رفتنها میدهند.
همزمان به روسیه و چین حمله میشود، همینطور از بیکیفیتی کالاهای چینی مدام گزارش تهیه شده و در مقابل از «بنز» و «بی ام و» و... مینویسند. طوری گزارش میروند که گویی، قرار است همه بنزسوار شوند. این را به خوبی میشد در میان مردم به خصوص عوام مشاهده کرد.
اما زمان که میگذرد میبینیم، این هیئتها فقط میآیند و میروند، و خبری از قراردادهایی آنچنانی که وعده داده میشد نیست یا اگر هست، خبری از اجرایی شدن کامل آنها نیست و صرفا یک قرارداد امضاء شده است، آن هم به شکل محرمانه. تحریمهای تازه هم با بهانههای تازه علیه کشور اعمال میشوند.
ترامپ ناگهان از راه میرسد، زیر همه تعهدات میزند، از برجام خارج شده و تحریمهای تازهای علیه کشور اعمال میکند، دولت که زمانی آمریکا را همهکاره مذاکرات میدانست، این بار این کشور را یک مزاحم میخواند و میگوید، خوب شد از برجام خارج شد. یک مزاحم رفت. غافل از اینکه عکسهای یادگاری و قدم زدنها در خیابانهای اروپا و آمریکا، صحبتها، تیترها و...نشان میدهند، طرفِ اصلی آنها صرفا آمریکا بوده.
آمریکای ترامپ پس از خروج یک طرفه از برجام، بیپرده از براندازی میگوید، حتی به شکل بیسابقهای، حکومت جایگزین جمهوری اسلامی ایران را هم معرفی میکند! دولت که شوکه شده، گویی اینجای کار را محاسبه نکرده باشد، چرخش محسوسی به سمت اروپا (انگلیس، فرانسه و آلمان) میکند.
اروپا خوب حرف میزند، از بدعهدیهای آمریکا گلایه میکند، خوراک رسانهای زنجیرهایها را خوب تامین میکند، اما در عمل تفاوتی با آمریکا ندارد. زمان به نفع ما نیست. تحریمهای ظالمانه بنا به دلایل متعدد هنوز اثر خود را نشان نداده است. آمریکا به زمان نیاز دارد.
محاسبه کرده اگر دولت ایران خود دست به کار نشود و تحریمها را دور نزند و از همه مهمتر تمام امیدش به همین سه کشور اروپایی باشد، پس از مدتی اثر تحریمها را خواهد دید. اروپا نیز خوب بازی میکند. مثلا همزمان با موضعگیری علیه ترامپ، از لزوم جایگزینی یک سیستم مالی برای مبادله با ایران میگوید، پیشنهاد خوبی است اما عملا خبری از این سیستم نیست.
چند باری از وعده زمانی که داده میگذرد، خبری نمیشود. این سه حتی برای حفظ ظاهر و نشان دادن حسننیت هم که شده، خود حاضر نمیشوند میزبان چنین سازوکار مالی شوند! رفته رفته نام چند کشور نه چندان مطرح اروپایی به عنوان میزبان مطرح میشود، آن کشورها هم میگویند، از آمریکا میترسند و میزبان نمیشوند، یکی از این سه کشور با مشاهده تهدیدات آقای عراقچی میگوید، میزبان میشود، زنجیرهایها ذوق زده آن را بطور گسترده پوشش میدهند، اما چند روز بعد رویترز به نقل از منابع اروپایی خود مینویسد، از این سازوکار که اروپاییها هیچ عجلهای برای راهاندازیاش نشان نمیدهند، قرار نیست پول نفت ایران پرداخت شود! تصور کنید، کشوری که بالای 80 درصد درآمد ارزیاش از محل فروش نفت است، نمیتواند از این سازو کار برای دریافت پول نفت استفاده کند! زمان به سرعت میگذرد، آمریکا هرچه در توان داشته وارد میدان کرده و فقط منتظر گذر زمان است.
برخی کشورهای مرتجع عربی هم وارد میدان شدهاند، شبکههای مجازی بیدرو پیکر شبانهروز مشغولند، منافقین، سلطنتطلبها، تروریستهای تکفیری، تجزیهطلبان و...با تمام ظرفیت وارد میدان شدهاند، معتقدند با گذشت زمان و شروع اثر تحریمها، به قول جان بولتون، آنقدر فشار بر ایران وارد کند که «صدای خرد شدن استخوانشان در بیاید.» یک لشکرکشی عظیم برای مقابله با ملتی که حریف، به درستی آن را قدرتمند دیده که اگر ندیده بود، اینگونه لشکرکشی نمیکرد. «این شرایطی است که طی چند سال گذشته گذراندهایم.»
با توجه به شرایطی که اشاره شد، چه باید کرد؟ اگر فرض بگیریم، زمان برای حریف و ما حیاتی است، چه اقداماتی برای خنثی کردن آن میتوانیم انجام دهیم؟ آیا در این شرایط که اروپا به هزار زبان گفته، قابل اعتماد نیست، باید به این سه کشور اعتماد کنیم؟ اگر از برجام خارج شویم، چه اتفاقی میافتد؟
سیر تحولاتی که به آن اشاره کردیم به ما میگویند، آمریکا و آن سه کشور اروپایی، از همان آغاز مذاکرات قصد لغو یا حتی تعلیق واقعی تحریمها را نداشتند. این تحولات همچنین نشان میدهند، دشمن با وجود تلاشهای دولت آقای روحانی برای به اصطلاح «تنشزدایی» و «حرکت در قالب سازوکارهای بینالمللی» به دنبال براندازی آن هم «به هر قیمتی» است؛ حتی به قیمت بیاعتبار کردن تمام سازوکارهای بینالمللی که خود پس از جنگ جهانی دوم ایجاد کرده و دهههاست، تبلیغش میکنند. ترامپ مگر معنای حقوق بشر غربی را که سالهاست پز آن را میدهند، با حمایت از بن سلمان به لجن نکشید؟ مگر نگفت، به آلسعود برای مقابله با ایران نیاز دارد؟!
مهمترین ابزار حریف برای تحت فشار قرار دادن ایران پیش از اقتصاد ابزار روانی است
اقتصاد «ابزار» بسیار مهمی است اما معتقدیم مهمترین ابزار حریف برای تحت فشار قرار دادن کشور عزیزمان، پیش از اقتصاد، ابزار روانی است. اگر دقت کرده باشید نوسانات اقتصادی و افزایش قیمت ارز پیش از رسیدن موعد تحریمهای اصلی دشمن (13 آبان) شدید بود اما روز 13 آبان و پس از آن عکس آنچه تصور میشد، از میزان نوسانات کاسته و نرخ ارز از حدود 19 هزار تومان به کانال 11 هزار تومان وارد شد.
این یعنی، عامل روانی در بسیاری از مواقع میتواند موثرتر از عامل اقتصادی و تحریم عمل کند. به عبارت کاملتر، این عامل روانی است که در بسیاری مواقع، عامل اصلی (اینجا تحریم) را موثر میکند. نکته اینکه چرا ترامپ طبق وعدههایی که میداد، از برجام خارج نمیشد، همین بود.
این شیاد قمارباز، تا میتوانست از عامل روانی«میخواهم از برجام خارج شوم» استفاده کرد و وقتی دید دیگر این ابزار کارساز نیست، از آن خارج شد. یعنی با گفتن میخواهم از برجام خارج شوم، به قیمتها نوسان میداد اما از آن خارج نمیشد برای اینکه نمیخواست این عامل را با یکبار استفاده از دست دهد.
خواست مردم از مجلس چه بود؟
محمدعلی وکیلی در ابتکار نوشت:
امروز سالگرد مرحوم مدرس است. همانکه اسوه شجاعت در پرسش از قدرت است. مهمترین خصلت او در سیاست، عدم لکنت زبانش در برابر قدرتداران بود. هرچند خود در بخشی از قدرت تعریف میشد و در چند مجلس بر کرسی نمایندگی نشسته بود، اما هیچگاه مقهور قدرت نشد. زبانش برای دفاع از مردم و عقیدهاش مقابل هیچ قدرتی به لکنت نیفتاد.
با این وجود، اهل مدارا بر اساس منافع کشور هم بود. باوجود مخالفت با شاه وقت، اما در جنگ جهانی اول، در جهت منافع ملّی با مخالفان خود همکاری میکرد. هم دلِ حمله به قدرت را داشت و هم عقلِ همکاری با آن! گاهی شور و شجاعت بهخرج میداد و گاه حکمت و مصلحت. با این حال، وجه تشخص او، بیپروایی در پرسش از قدرت بود. بهدرستی روز مجلس را با نام او گره زدهاند.
فلسفه پارلمان اساساً همین است؛ نظارت و پرسش از قدرت. در ساختار سیاسی ما، مجلس شورای اسلامی این وظیفه را بر ذمه دارد. مجلس به نمایندگی از مردم باید به تصمیمات و پستوهای قدرت نظر اندازد و قدرت را به پرسش بکشد. در واقع قرار بود که مردم از پرده مجلس، پسِپرده قدرت را ببینند.
الگوی مدرس، میتواند سرمشق و شاخص مجلسِ مردمی باشد. مجلسی که زبانش در برابر قدرت به لکنت نیفتد و در پرسش از قدرت حدی جز منافع ملّی نشناسد.
میزان تولیدِ نمایندگانِ مدرسی، میتواند شاخصی برای سنجشِ میزان مردمی بودنِ مجلس باشد. حاجت به گفتن نیست که در ایران خطِ تولید مدرس تقریباً تعطیل است. و این پرسش و چالشی جدی است که باوجودِ اینکه در فرهنگِ سیاسیِ ما، مدرس اینگونه ستایش میشود، اما چرا این ساختار نمیتواند مدرس تولید کند؟!
اولین مسالهای که ابتدا به ذهن میرسد این است که میزان پاسخگویی به مردم نسبت مستقیم با تحقق مجلس مردمی دارد. یعنی هرقدر یک نماینده خود را پاسخگوی ملت بداند به همان نسبت به الگوی مدرس نزدیک شده است. اما آیا واقعاً امروز نمایندگان ملت در مجلس، خود نمیخواهند مدرس باشند؟ من گمان نمیکنم که مشکل از اراده نمایندگان برخیزد! اجمالاً باید تصریح کرد که ما در قدرت، تعینِ نهادی داریم.
نیروهای نهادی و نهانی در تکوین شخصیت نمایندگان نقش تعیین کننده دارند. ساخت قدرت در ایران بهگونهای است که یک مسئول بیش از اینکه خود را پاسخگوی مردم بداند، پاسخگوی قدرت میداند. اگر قرار باشد مجلس مردمی داشته باشیم راهِ آن گشودن اراده مردم در مکانیزمهای تشکیل مجلس است. راه مردمیتر شدن از توسعه نهادهای انتخابی میگذرد.
متاسفانه اما چندی است که نهادسازیهایی از جمله در مجمع تشخیص مصلحت نظام آغاز شده که به مرور تضعیف نهادِ رایِ مردم میانجامد. با این وضعی که داریم این مجمع به مرور کارکرد مجلس سنا را پیدا میکند و دیگر نهادهای انتخابی که وظیفه قانونگذاری دارند را به حاشیه میراند.
اگر به تحقق نمایندگان مدرسگونه میاندیشیم، اگر به مردمی شدنِ حکومت فکر میکنیم، اگر دغدغه مشروعیت مردمی داریم، باید به جای تضعیف نهادهای انتخابی، آنها را توسعه دهیم و تقویت کنیم و دست مردم را بیشتر در حکومت بگشاییم تا نمایندگان و مسئولان مردمیتر شوند.
این پادشاه لخت است!
حسن رضایی نیز با اشاره به صحبت های رییس سازمان انرژی اتمی در وطنامروز نوشت:
1-آقای «علیاکبر صالحی» اخیرا در مصاحبه با «یورونیوز» گفته است: «فشارهای اقتصادی غوغا میکند. مثلا حقوق من تا یک سال پیش به عنوان یک استاد دانشگاه، حدود ۳۰۰۰ دلار در ماه بود، الان به ۷۰۰ دلار رسیده است. این واقعا فشار اقتصادی است؛ ببینید اقشار دیگر چقدر تحت فشار هستند». وی در ادامه میگوید: «ما تمام اینها را قبول داریم. در ضمن اینقدر ملت ما هوشیار، هوشمند و آگاه است که میداند اتفاقهایی که میافتد، عمدتا ناشی از فشارهای خارجی است!»
اینکه ملت واقعا آنقدر هوشیار است یا نه، فعلا مساله ما نیست. سوال این است: گفتن این حرفها به یورونیوز، آن هم از زبان رئیس سازمان انرژی اتمی، واقعا چه فایدهای دارد؟ و در حالی که سعید لیلاز، از کارشناسان اقتصادی حامی دولت هم میگوید: «رذیلانهترین دروغ این است که بگوییم تورم ۴۰ درصدی حاصل تحریم است»، چرا آقای صالحی دوست دارد مقابل دوربین یورونیوز اینقدر صادقانه و تخصصی(!) درباره معضلات اقتصادی کشور حرف بزند؟!
نظریه مقاومت، نظریه محیط بحران
عبدالله گنجی در روزنامه جوان به شرایط کنونی خاورمیانه پرداخت و نوشت:
پیش از آنکه مقام معظم رهبری «نظریه مقاومت» را طرح کند، نقطه مقابل آن به نظریه تبدیل شده بود. «هرایر دکمجیان» در کتاب «جنبشهای اسلامی معاصر در جهان عرب» خاورمیانه را «محیط بحران» فرض میکند و بحرانهای آن را نیز برمیشمارد.
تحقیقات علمی ایشان و راهبردهای غرب در خاورمیانه اسلامی در یکصد سال گذشته نشان میدهد خاورمیانه به «محیط بحران» تبدیل شده است که مداومت و به کمال رسیدن بحرانها میتواند آن را به «نظریه محیط بحران» تبدیل کند.
نظریه به دو صورت پدید میآید؛ یا فردی نظریهای را ارائه میکند و سپس در میدان عمل خودنمایی میکند (نظریه مارکس و تحقق آن در شوروی سابق) یا تکرار و مداومت اقدامات صورت گرفته به قاعدهای تبدیل میشود که از آن نظریه میسازند.
میتوان در اینباره به نظریههای انقلابها یا نظریه «استخلاف» یا «حل و عقد» در صدر اسلام اشاره کرد. نظریه محیط بحران و نظریه مقاومت از الگوی دوم پیروی میکند.
خاورمیانه از زمان فروپاشی عثمانی توسط غرب و مهندسی ملتسازی در آن، به محیط بحران تبدیل شده است که اساس این بحران، مقاومت فرهنگی مسلمانان از یک سو و تلاش غرب برای نرمال کردن این محیط با شاخصهای حیات غربی از سوی دیگر است. دکمجیان معتقد است خاورمیانه محیط خیزش-انحطاط اندیشه اسلامی است.
برای رهایی از انحطاط با خیزش مواجه میشود و دوباره به انحطاط میگراید و درگیر بحرانهایی همچون بحران هویت، بحران مشروعیت اکثر حاکمان، بحران فرهنگی، دخالت نظامی خارجی، ضعف نظامی و فاصله طبقاتی شده است.
مرور پدیدههای یکصد سال گذشته که وقوع انقلاب اسلامی آن را تشدید کرد، نشان میدهد خاورمیانه اسلامی کانون بحران جهان است که علت اصلی آن طمع غرب به منابع آن و تلاش برای دگردیسی فرهنگی منطقه با هدف تسلط سیاسی- اقتصادی است. تولد صهیونیستها در این منطقه بحران را مضاعف نموده است که میتوان به جنگهای چندجانبه اعراب- اسرائیل اشاره کرد.
جنگ ۴۰ ساله افغانستان، بحران ۴۰ ساله عراق، بحرانهای لبنان، سوریه و کودتاهای متعدد ناسیونالیستی و سوسیالیستی در منطقه، نمونههای دیگری است. راهبردهای جهانی امریکا نیز در خاورمیانه شکل کانونی به خود گرفته است که حول چهار مسئله اصلی ملتسازی، دولتسازی، تسلط بر منابع و تضمین امنیت اسرائیل متمرکز شده است و منازعه با انقلاب اسلامی نیز به خاطر ممانعتی است که جمهوری اسلامی برای تحقق این چهار مسئله ایجاد کرده است، اما آنچه اساسی است و نباید لحظهای مورد غفلت قرار گیرد، راهبرد غرب در بههم زدن آرامش خاورمیانه است.
حمله صدام به ایران و کویت، جنگهای صهیونیستها با حزبالله و حماس، بحران سوریه، پیدایش داعش، دولتسازی در کردستان عراق، انتقال داعش به افغانستان، جنگ یمن، محاصره قطر، تحریم ایران، کودتای ترکیه، بحرانهای مصر و سرکوب اسلامگرایان و حذف قذافی از لیبی، بحران فلسطین و معامله قرن سلسله پدیدههایی هستند که حتماً خود آنها یا مشابهشان ادامه خواهد یافت و آرامشی در جهان اسلام حاکم نخواهد شد. پس میتوانیم مداومت بحران یکصدساله را با عنوان نظریه «خاورمیانه محیط بحران» بازخوانی و آن را به مدل علمی- پژوهشی تبدیل نماییم.
14 دلیل عدم کفایت سیاسی بنیصدر در بیان آیتالله خامنهای
روزهای پایانی خرداد و هفته اول تیر هر سال یادآور رویدادی مهم در تاریخ انقلاب اسلامی است، در چنین روزهایی بود که عدم کفایت سیاسی اولین رئیسجمهور ایران اسلامی توسط مجلس شورای اسلامی تصویب و امام خمینی بنیصدر را از این مقام برکنار کرد.
بیشک برکناری بنیصدر از ریاستجمهوری و حوادث خونبار بعدی از شورش مسلحانه منافقین گرفته تا به شهادت رسیدن آیتالله بهشتی و نیز ترور نافرجام حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای امامجمعه تهران و نماینده وقت مجلس شورای اسلامی از مهمترین رویدادهای تاریخ انقلاب در طول نزدیک به چهار دهه گذشته است.
رهبر معظم انقلاب که در آن برهه نماینده مجلس شورای اسلامی بودند یک هفته قبل از ترور در مسجد ابوذر تهران، سخنانی تاریخی در اثبات عدم کفایت ابوالحسن بنیصدر ایراد کردند که بازخوانی این سخنان امروز و با گذشت 35 سال خالی از لطف نیست.
انتهای پیام/