به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، در هفتههای گذشته فرانسه شاهد اعتراضات گسترده اقتصادی بود که به اعتراضات "جلیقه زردها" معروف شده است. اعتراضات از تظاهرات علیه افزایش قیمت سوخت آغاز شد، اما بعد از آن به مسائل دیگری مانند افزایش هزینههای زندگی، کاهش قدرت خرید و در کل، سیاستهای اقتصادی «امانوئل ماکرون»، رئیسجمهور فرانسه گسترش یافت.
«جلیقه زرد»ها بیشتر شهروندانی هستند که با وجود کار و درآمد، در گذران زندگی و معاش به مشکل برمیخورند. این گروه، کارمندان، کارگران و خانوادههایی که در حومه شهرهای بزرگ یا مناطق روستایی زندگی میکنند و برای رفت و آمد و زندگی روزمره به خودروی شخصی وابسته هستند را در برمیگیرد.
با وجود وعدههای مکرون و تعلیق افزایش مالیاتهای سوخت، "جلیقهزردها" میگویند به تظاهرات اعتراضآمیز علیه سیاستهای دولت پاریس ادامه خواهند داد. در مقابل دولت مکرون با مشت آهنین پاسخ این اعتراضات را داده است.
بیشتربخوانید :مقایسه مواضع فرانسه و ایران در قبال اعتراضات تهران و پاریس/آنها در فتنه ۸۸ چه کردند و ما اینک چه میکنیم؟
صحنهای از اعتراضات "جلیقهزرد"ها در فرانسه
در همین زمینه و برای بررسی بیشتر ابعاد این اعتراضات، گفتگویی با پروفسور محمود دلفانی داشتیم.
"دلفانی" سال ۶۲ به جبهههای جنگ تحمیلی میرود، سال ۶۳ عضو گردان عمار لشگر ۲۷ میشود و در عملیات خیبر در کنار شهید همت حضور داشت. وی بعد از پایان جنگ برای ادامه تحصیل به فرانسه میرود و سالها است در کشور فرانسه به تدریس و زندگی مشغول است.
وی ریاست دانشگاه حکمرانی و آینده پژوهی پاریس " Methodologica governance university" در پاریس را از سال ۲۰۰۷ تاکنون برعهده دارد. همچنین از سال ۲۰۰۸ تاکنون مدیر مسئول پژوهشنامه دانشگاهی آنالیتیکا ایرانیکا "Analytica Iranica" است.
دلفانی همچنین بنیانگذار و سر ویراستار دانشنامه تاریخ ایران است. او روز گذشته میهمان خبرگزاری تسنیم بود.
متن زیر گفتگوی خبرنگار ما با استاد دانشگاه در فرانسه درباره اعتراضات اخیر جلیقهزردها است که در ادامه میخوانید:
ارزیابی شما با توجه به اینکه پژوهشگر ساکن پاریس هستید و با ساختار و سازمان سیاسی و بافتهای اجتماعی آشنایی دارید، با توجه به شکافت طبقاتی که ایجاد شده، درخواست این جلیقهزردها را چگونه ارزیابی میکنید؟
بحث جلیقهزردها در فرانسه، بحثی است که برخی از آیندهپژوهان فرانسوی کما بیش نسبت به آن هشدار داده بودند که این اتفاق دیر یا زود خواهد افتاد، البته باید نسبت به، بهکار گرفتن عبارت شکاف طبقاتی محتاط باشیم، در فرانسه طبقه متوسطی وجود دارد که هر روز در حال تضعیف شدن است و یک طبقه ثروتمند داریم که جایگاه خودش را به همان شکل حفظ کرده است. شکاف طبقاتی تعریف خاصی دارد که شاید در بحث، موضوعیت چندانی به لحاظ مفهومی و جامعهشناختی نداشته باشد، الآن با یک طبقه متوسط دیرپا و سنتی در کشور فرانسه مواجه هستیم که در دو دهه گذشته در حال از دست دادن قدرتش است، این مسئله دلایل بسیاری دارد که یکی از آنها سیاستهای اقتصادی اتخاذ شده از سوی دولت هاست.
مشکلاتی که جلیقهزردها را به خیابان کشانده، جدید نیست و تنها، پیامد سیاستهای مکرون هم نیست، در بررسیهایی که داشتهام و البته اغلب کارشناسان هم بر آن باور دارند که حداقل این یک مشکل ۳۰ ساله است، سؤال این است که چرا الآن اتفاق افتاد و اینکه چرا این حد خشونت وجود دارد؟ در صورتی که جامعه فرانسه اساسا جامعه خشونتگریزی است، باید ببینیم که چرا تا این حد خشونت در این قضیه صورت گرفته است؟ در بروز این خشونتها دلایل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی وجود دارد.
** احزاب سنتی فرانسه، اعم از چپ و راست بسیار ضعیف شده بودند
در بیان دلایل سیاسی باید گفت که احزاب سنتی فرانسه، اعم از چپ و راست قبل از روی کار آمدن آقای مکرون بسیار ضعیف شده بودند، یعنی اعتبار خودشان را به نوعی از دست دادند و مکرون با ایدهای نو برای بازسازی ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و با تکیه بر ناکارآمدی احزاب چپ و راست روی کار آمد و معتقد بود، نه چپ و نه راست، اما از طرفی هم راست و هم چپ را طلب میکرد، تجربه جلیقهزردها نشان داده که هنوز جامعه فرانسه این را به لحاظ ساختار سیاسی قبول و باور نکرده است، مانند این است که در ایالات متحده تصور کنید که یک حزبی غیر از جمهوریخواهان و دموکراتها در عرصه سیاسی این کشور بروز و ظهور کنند و یا حتی رئیسجمهور شود، البته امکان دارد که پذیرش عمومی در ابتدا نسبت به این قضیه صورت گیرد، اما ساختار سنتی، سیاسی و پیامد عملکرد آن نهادهای اجتماعی و جامعه فرانسه آن را طرد میکند و نمیپذیرد. باید در نظر داشت که نقش احزاب چپ، راست و حتی میانی، در این پیشبینی و مهار ناآرامیها بسیار کمرنگ بوده است؛ حتی میتوان گفت که احزاب سنتی و عملکرد آنان بخشی از مشکل است.
آیا احزاب و گروههای سیاسی در بحران ایجاد شده در فرانسه نقش داشتهاند و آیا اساسا میتوانند تأثیری در مهار آن داشته باشند؟
نقش احزاب سیاسی در ایجاد یا مهار چنین بحرانهای اجتماعی و سیاسی بسیار مهم است، احزاب، سازمانها و انجمنهای مردمنهاد و نمایندگان و مجلس و ... نقش ویژهای را ایفا میکنند تا نارضایتیهای مردم سریع به رأس حکومت نرسد، اگر اینها از بین بروند، ضعیف شوند و یا کارکردشان به هر شکلی انجام نشود، در کوتاهترین زمان و مسیر ممکن، بحران و تلاقی و تصادف بین مردم و رأس حکومت میرسد، این تجربه را در ایران هم داشتهایم، در یکی دو مورد اخیری که اتفاق افتاد، شعارها و مسائلی مطرح میشود خیلی سریع میخواهد رأس حکومت را بزند دلیل آن این است که ضربهگیرها و مسیرهایی برای بیان نارضایتی صنفی یا گروهی وجود ندارد و این شکل از مطالبات صنفی و گروهی تبدیل به مطالبات همگانی و فراگیر میشود.
مردم و کارگران کارخانهها اعتصاب میکنند، به خاطر اینکه اگر سندیکایی قوی و احزابی وجود داشته باشند و اگر رسانهها کار خود را انجام دهند، نارضایتیها به این سرعت خیابانی نمیشود. یکی از مهمترین دلیل تظاهرات خشونتبار پاریس این بود که صدای نارضایتی از مجاری و مسیرهایی که باید، رسانده یا شنیده نشد.
آقای مکرون فکر میکرد که با این سیاست که هر موقع خواست به راست یا چپ تمایل پیدا کند، میتواند اصلاحات اساسی در جامعه فرانسه برنامهریزی و اجرا کند، اما تظاهرات جلیقهزردها نشان داد که این سیاست اشتباه بود، در واقع ما به یک شکلی در حوزه سیاسی در فرانسه دچار بحران اندیشه سیاسی هستیم، این نکته بسیار مهم است که سخنرانی آقای مکرون نشان میدهد، آن تعریف و شکلی که مکرون از «گُلیسم» (جنبش میهنپرستی) داشت، به سمت گلیسم چپ میرود و بعید نمیدانم که نخستوزیر کنونی فرانسه به دلیل اینکه راست است، جای خودش را به نخستوزیری که کمی تمایلات چپتر داشته باشد، بدهد.
ما بحران اندیشه سیاسی در فرانسه داریم که آقای مکرون میبایستی ماهیت و مرزبندیهای حزب خود را مشخص و مرزبندیها و رویکرد و برنامههای آن را در حوزههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ـ. آموزشی تبیین کند. رویکرد میانهای حزب مکرون ناچار است که جایگاه خود را در جغرافیای سیاست در فرانسه مشخص کند و تشخص و ویژگیهای خود را نشان دهد.
** جامعه فرانسه نمیتواند ضربهها و فشارهای برنامه اقتصادی را تحمل کند
بحث بعدی درباره تظاهرات جلیقهزردها در فرانسه، اقتصادی است، بدهیهای بینالمللی فرانسه بسیار بالاست و این رقم به صورت خیلی نگرانکنندهای در حال افزایش است، بسیاری از رؤسای جمهور فرانسه تلاش کردند که اصلاحات اساسی در فرانسه ایجاد کنند، از دوره "ژاک شیراک" تا "سارکوزی" و "اولاند"، اینها هرکدام یک سری اصلاحات را انجام دادند، اما یک ویژگی وجود دارد و آن این است که جامعه فرانسه، جامعهای نیست که بخواهد از یک حدی بیشتر، ضربهها و فشارهای برنامه اصلاحات اقتصادی را تحمل کند، فرانسویها نمیخواهند خود را فدای نسل بعدی کنند، این نکتهای است که بسیاری از اندیشمندان و سیاستمداران فرانسوی آن را بیان میکنند؛ بنابراین در فرانسه تا حدی میتوان اصلاحات را جلو برد، تا حدی که زندگی شخصی، تفریح و آسایش افراد به هم نخورد، به همین دلیل خیلی ساده اجتماعی که به ذهنیت و اخلاق فرانسویها برمیگردد، اجرای برنامههای اصلاحات ساختاری اقتصادی و اجتماعی بسیار دشوار است، شما میبینید که در مقایسه با سایر کشورهای اروپایی مانند آلمان، ایتالیا، اسپانیا و انگلستان، در فرانسه دولتها نمیتوانند بدون هزینه بسیار سیاسی، اصلاحات اساسی اقتصادی را برنامهریزی و اجرا کنند.
رؤسای جمهور فرانسه حداقل از ۲۰ سال گذشته کسانی بودهاند که محبوبیت داشتهاند و انتخاب شدهاند، بعد از یک سال اول و در ابتدای سال دوم، وقتی برنامهریزیها را بر طبق اصلاحات اساسی اقتصادی میخواهند پیاده و اجرا کنند، محبوبیتشان پایین میآید و شاهد اعتراضات اجتماعی، اعتصاب و دیگر موارد هستیم، یعنی به طریقی دولتها تسلیم جامعه میشوند و شرایط اقتصادی فرانسه اصلا اگر به این سمت جلو برود واگر بخواهد یکی از موتورهای اتحادیه اروپا باشد، باید این اصلاحات اقتصادی را انجام دهد، اما مردم مقاومت میکنند و این داستان ادامه دارد و ادامه هم خواهد داشت.
نابرابریهای اجتماعی در فرانسه خیلی دارد بیشتر میشود، اگر کسی از ۱۰ سال پیش را با حال حاضرِ جامعه فرانسه مقایسه کند، متوجه میشود که یک سری ناملایمات، نابرابریها و تبعیضهای اجتماعی در آنجا شکل گرفته که به مباحث اقتصادی، اجتماعی، مهاجرت به فرانسه و بخش خیلی مهم به مسائل جهانی شدن برمی گردد، دو موضوع خیلی به اقتصاد و جامعه فرانسه آسیب زده است، یکی جهانی شدن و دیگری اتحادیه اروپا.
** زندگی مردم فرانسه قبل و بعد از "یورو" کاملا تغییر کرد
قبل از اینکه یورو پول واحد شود، بنده در فرانسه بودم، اصلا قبل و بعد از آن کاملا زندگی مردم متفاوت شده است، این نابرابریها و ناعدالتیها کمکم دارد خودش را نشان میدهد و این مسئله امروز جامعه فرانسه نیست و بیشتر کارشناسان فرانسوی هم معتقدند که یک مسئله ۳۰ ساله است که الآن سر باز کرده است و یکی از دلایل آن هم این است که آقای مکرون معتقد به لیبرالیسم اقتصادی و یک سری موازین و سیاستهای اقتصادی است که با اندیشه و سیاستهای چپ که در واقع دیدگاهی دارد که دولت را موظف میکند که خدمات اجتماعی به مردم ارائه دهد، فاصله دارد، "سارکوزی" هم اقدامی این چنین داشت و میخواست از انگلستان و آمریکا دنبالهروی کند، اما او هم شکست خورد، شما به یک چیزهایی نمیتوانید در فرانسه دست بزنید و اصلاح کنید، به ساعات کار، حقوق، بازنشستگان، مالیات و ... نمیتوان در جامعه فرانسه دست زد و تغییری ایجاد کرد.
به عنوان مثال، نوعی مالیات به افراد ثروتمند وضع کردند و گفتند که هرکسی که پول زیادی دارد، باید مالیات زیادی هم بدهد، البته این تصمیم قبل از مکرون اتخاذ و اجرایی شد، با این تصمیم، پولداران و سرمایهداران فرانسه در کشورهای دیگر سرمایهگذاری کردند و این کار به اقتصاد فرانسه صدمه وارد کرد؛ مکرون گفت که این مالیات اشتباه است، آن را برداشت، الآن یکی از مشکلات جلیقهزردها این است که چرا مالیات بر ثروت را برداشتید، مکرون هم گفت که این مالیات را برداشتیم تا پولداران فرانسوی در فرانسه سرمایهگذاری کنند و کار ایجاد شود، بنابراین، قضیه خیلی پیچیده است، از هر طرف که نگاه کنیم، مسئله ایجاد میشود.
گرایش سیاسی آقای مکرون رئیسجمهور فرانسه را بحران ایجاد شده در این کشور چطور ارزیابی میکنید؟
اساسا در کشوری که در آن هر چند سال یک بار اصلاحات اساسی صورت نگیرد، اتفاقاتی نظیر فرانسه رخ میدهد، نباید از اصلاحات ترسید، البته ممکن است بخشهایی از جامعه و اقتصاد به واسطه اصلاحات صدمه ببینند، این غیرقابل اجتناب است، اما اگر اصلاحات اساسی و ساختاری صورت نگیرد و اگر فرض کنیم که این جنبش جلیقهزردها آرام شوند و به حالت عادی برگردد، در ریاستجمهوری بعدی، هر کسی که بیاید این قضیه پیچیدهتر خواهد شد.
در بحران کنونی، احزاب سیاسی خیلی دیر وارد قضیه اغتشاشات فرانسه شدند، آن موقعی بود که آقای مکرون گفت: رؤسای احزاب سیاسی، از راست و چپ بیایند تا جلسهای برای حل مشکل برگزار شود، اما دیر آمدند، وقتی هم که پای کار آمدند، از دولت سهمخواهی کردند، مشکلی که وجود دارد این است که نخستوزیر فرانسه خیلی به احزاب راست تمایل دارد، در صورتی که آقای مکرون تا این حد راست نیست.
مکرون در تلاش است که جهتگیری خاص، نیرو و حزب سوم را در کنار دو حزب سنتی در فرانسه قرار دهد، بحثی که مکرون در سخنرانیاش درباره جلیقهزردها مطرح کرد، میگفتند این اغتشاشات اقتصادی نیست، یعنی یک مانور اجتماعی است، فقط به خاطر به اینکه دولت بتواند نفسی بکشد و فکر بکند که برای سال جدید میلادی چه کارهایی میتواند انجام دهد؛ جلیقهزردها هم در مصاحبههایی که بعد از صحبتهای مکرون داشتند، نسبتا راضی بودند و میگفتند اینها چیزهایی است که ما میخواستیم، اما ما به این سخنان اکتفا نمیکنیم و کارمان تمامشده نیست و مسیرمان را ادامه میدهیم؛ پیشبینی بنده هم این است که شاید به صورت تظاهرات و خشونتهایی که دیدیم نباشد، اما قطعا این اعتراضات شاید در شکلهای دیگر ادامه خواهد داشت.
عمده درخواست معترضان موسوم به جلیقهزردها در فرانسه چیست و از دولت چه میخواهند؟
نهایت کارِ این جلیقهزردها این است که ما میگویند ما میخواهیم قدرت خریدمان زیاد و به ما احترام گذاشته شود، مکرون هم گفت که چند بار اشتباه کردم و حرفهایی زدم که مردم فرانسه را مجروح کردم، بخشی از تقاضای جلیقهزردها این است که میگویند دولت به ما احترام بگذارد.
نکته جالب در موضوع بحران فرانسه این است که آقای مکرون رئیسجمهور فرانسه، حالت فوق العاده اجتماعی-اقتصادی اعلام کرد، این خیلی مسئله مهمی است که میتواند برای ما قابل تأمل باشد که اعلام وضعیت فوقالعاده اقتصادی اجتماعی اصلا به معنی ضعف دولت، حکومت و نظام نیست، بخشی از مدیریت بحران و یا حتی بخشی از فهم مسئله و ابزاری برای مهار یا برونرفت از بحران است، ما نباید بترسیم که بحرانها را در ایران ببینیم، بفهمیم و درباره آن صحبت کنیم، ما واقعا به شکل تمامعیار وارد یک جنگ اقتصادی منطقهای و بینالمللی شدهایم، اما انگار که تعارف داریم که آن را به صورت شفاف بگوییم و سیاستهای متناسب را اتخاذ کنیم.
** بزرگترین جنگ اقتصادی در دنیا به راه خواهد افتاد
بنده در سخنرانیای که دو سال پیش در دانشگاه خوارزمی داشتم، پیشبینی کرده بودم که بزرگترین جنگ اقتصادی در دنیا به راه خواهد افتاد که اتفاقا اصلا ایران موضوع این جنگ اقتصادی آمریکا نیست، اما بدبختانه، دقیقا همان اتفاق تاریخی که در جنگهای جهانی اول و دوم در چارچوب نظامی رخ داد، امروز در چارچوب اقتصادی در حال رخ دادن است و ما بدون اینکه اصلا پیروز احتمالی این جنگ باشیم و یا خودمان شروع کرده باشیم، مانند جنگهای جهانی اول و دوم آسیبهای آن را خواهیم دید و این جنگ اقتصادی صدمات زیادی را میتواند وارد کند، ما باید اعلام کنیم که در جنگ اقتصادی هستیم.
حالا باید دید که آیا واقعا سیاستهای دولت، مجلس و دیگر دستگاهها، منطبق با کشوری است که در حال جنگ اقتصادی است؟ یا هنوز امید داریم که اتفاقی بیفتد و برجامی که به نظر من دیگر وجود ندارد، دوباره احیا شود. ببینید در فرانسه دانشگاه جنگهای اقتصادی وجود دارد، در آن پایاننامه دانشگاهی نوشته میشود، ما ۴۰ سال است که در جنگ اقتصادی هستیم، یک رشته دانشگاهی در این مورد نداریم چه برسد به اینکه دانشگاه تخصصی این رشته داشته باشیم.
ما میترسیم از اینکه بگوییم سندروم بحران وجود دارد، مشکلات در همه زمینهها، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، آموزشی و مالی وجود دارد و ما در نقطه بحرانهای چندجانبه و چندلایه قرار داریم، وقتی بیان کنیم که بحران وجود دارد، میتوان آنها را فهمید، میتوان برنامه ریزی کرد، بنابراین، اعلام وضعیت فوقالعاده اجتماعی اقتصادی در فرانسه مسئلهای است که خیلی باید به آن توجه شود.
ریشه و منشأ بحرانهای اقتصادی موجود در فرانسه از کجا سرچشمه میگیرد و و وابسته به چه سیاستگذاریهایی است؟
بخشی از بحرانهای اقتصادی که امروز در فرانسه وجود دارد، مربوط به مسائلی است که از جهانی شدن به اقتصاد این کشور صدمه وارد کرده است، خروج بسیاری از شرکتهای آمریکایی و ترک کردن آنها باعث شده خیلی به اقتصاد این کشور صدمه وارد کند، براساس گزارشی، در یک شهر خیلی کوچک که تمام اقتصاد آن شهر وابسته به کارخانهای که متعلق به آمریکاییها بوده است، آمریکاییها شبانه رفتند و کارخانه متروک شد و شهر با ۲۵ درصد بیکار باقی ماند، آسیبهایی که کشورها از این جهانی شدن متحمل میشوند، بسیار جدی است، به همین خاطر است که بحث اقتصاد مقاومتی میتوانست در صورت برنامهریزی درست، بخش مهمی از بحران اقتصادی و اجتماعی در ایران را مهار کند، یعنی کسی نیامد آن را فهم و بازتعریف و منطبق با برنامهریزیها در حوزههای مختلف اجرا کند. از سال ۲۰۰۰ میلادی به بعد، در اثر همین اتفاقات بینالمللی و داخلی در فرانسه، نزدیک به یکونیم میلیون نفر کارشان را در این کشور از دست دادهاند، این مسئله میتواند بحران پیچیده سیاسی و اجتماعی ایجاد کند.
با توجه به اینکه وارد روزهای سال نوی میلادی در فرانسه میشویم و روزهای جشن است، احتمال اینکه سخنرانی اخیر آقای مکرون تأثیرگذار باشد، وجود دارد، مکرون در این سخنرانی گفت که ۱۰۰ یورو بر روی پایه حقوقها بدون اینکه مالیات به آن تعلق بگیرد اضافه میشود و اقداماتی را برای بازنشستهها در دستورکار دارد، بنابراین یک احتمال وجود دارد که تا فوریه و یا ماه میسال آینده میلادی، کمی آرامش به فرانسه برگردد، البته شاهد تظاهرات خیابانی خواهیم بود، اما نه به این شدت و خشونت، البته این هم بستگی به این دارد که آقای مکرون نخستوزیر را تغییر دهد یا نه و اصلاحاتی را در کابینه و سیاستهای اقتصادی اجتماعی ایجاد کند، اگر این اتفاق رخ دهد، ما شاهد تظاهراتها و اعتصابات کم و بیش خواهیم بود، اما نه به این گستردگی و بحران، بلکه از شکل همگانی به شکل صنفی کاهش میباید.
یک گزینه و احتمال هم وجود دارد که خیلی افراطی و رادیکال هم هست، این است که تظاهرات به همین شدت ادامه پیدا کند و اگر این طور باشد، آقای مکرون مجلس را منحل خواهد کرد و دوباره انتخابات برگزار میشود، با انحلال مجلس، بحث استیضاح رئیسجمهور به تعویق میافتد و رئیسجمهور برای اینکه استیضاح نشود، باید مجلس را منحل کند، باز هم ماجرا به دو سه ماه بعد از سال آینده موکول میشود، اگر در این شرایط هم تظاهرات ادامه یابد و حتی فرصتی برای تشکیل مجلس جدید بهوجود نیاید، بحث سومی که وجود دارد، فشار شدید به مکرون برای رفراندوم وجود دارد و این، درباره فرد نیست، بلکه درباره سیاستهای اقتصادی فرانسه است.
آیا این احتمال وجود دارد که آقای مکرون پس از رفراندوم شانسی برای ادامه کار نداشته باشد؟
نمیتوان به صورت قطعی گفت که آقای مکرون ممکن است بعد از رفراندوم تغییر کند، در حال حاضر جایگزینی برای وی وجود ندارد، فرضا آقای مکرون خودش چمدانش را بردارد و فردا برود، چه کسی از چه حزبی میخواهد جای او بیاید؟، احزاب سیاسی سنتی ریشهدار در فرانسه نه جایگاه و نه نفوذ قبلی خود را دارند، بالاخره باید یک رئیسجمهور در دولت باشد، به نظر نمیرسد که جامعه فرانسه به این سمت پیش رود.
این آشوبی که در فرانسه ایجاد شده، روزانه هزینه بسیاری برای شرکتهای بزرگ و کوچک و جنبشهای اجتماعی ایجاد کرده است، تمایل جامعه وقتی بین دو انتخاب قرار گیرد، یکی آینده نامشخص و مبهم و دیگری اقداماتی که وضع را بهتر میکند، معمولا در جامعهای مثل فرانسه به سمتی میرود که اوضاع آرامتر شود.
تحزب و نقش احزاب سیاسی در شکلگیری و یا عدم شکلگیری اعتراضات فرانسه چه نقشی ایفا میکند؟
غیبت احزاب سیاسی خیلی جدی بود، دو حزب سنتی چپ و راست فرانسه بسیار تضعیف شدهاند و از طرفی دیگر، چپ افراطی و راست افراطی در حال رشد هستند، یعنی الآن به شکلی اینها میخواهند میداندار شوند و رهبری جلیقهزردها را به عهده بگیرند، اما به دلیل اینکه جلیقهزردها وابسته به جایی نیستند و سندیکا و یا حتی سخنگویی هم ندارند، نتوانستهاند این کار را انجام دهند، اما چپ و راست افراطی، خواهان این هستند که رفراندوم برگزار شود و رفراندوم از منظر آنها، یعنی سقوط دولت مکرون و یک رئیسجمهور دیگر.
منبع: تسنیم
انتهای پیام/