به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، رامتین خداپناهی یکی از بازیگران تلویزیون و سینماست که در سالهای اخیر گزیدهکاری را پیشه خود در تلویزیون قرار داده است. تازهترین فعالیت این بازیگر به ایفای نقش «شالچی» در سریال «بانوی عمارت» مربوط میشود. «شالچی» یکی از بازاریان عصر قاجار است که خواهرش با «شازده ارسلان قوانلوی قاجار» ازدواج میکند. در اثنای داستان سریال، مشکلاتی برای «شازده ارسلان» به وجود میآید که «شالچی» را نیز درگیر موضوعات مختلف میکند. «شالچی» قصد کمک به «شازده ارسلان» را دارد اما در عینحال منافع خود را به او ترجیح میدهد. به بهانه پخش این سریال با رامتین خدا پناهی بازیگر نقش «شالچی» به گفتوگو پرداختیم که در ادامه آمده است.
فضای سریال بانوی عمارت را چقدر نزدیک به زمانه امروز میبینید؟ آیا در انتخاب این نقش دغدغهمند عمل کردید؟
طبیعتاً از نظر اجتماعی بعضی مواقع حس میکنیم که فضای سریال به فضای امروز نزدیک است ولی این موضوع تنها مختص به بانوی عمارت نیست. شما اگر تاریخ را هم مطالعه کنید، میبینید که ممکن است در دوره مظفرالدین شاه هم اتفاقاتی افتاده باشد که دقیقا شبیه امروز زمانه ماست. این موارد هست، ولی چطور میتوان این مشکل را حل کرد. بنده احساس میکنم که ما در سرزمینی زندگی میکنیم که مشکلات در جای خود باقی میمانند. بر همین اساس ممکن است در صد سال آینده هم ما همچنان درگیر مناسبات حل نشده زمان امروز باشیم. اینکه این مشکلات باید از حوزه حکومت حل شود یا مردم دوبخش است اما از نظر من نمیتوان تمام مشکلات را در ساختار قدرت بررسی کرد. بالعکس، شاید اتفاقا برخی از مشکلات را کاملا باید در مردم دید. قطعا این بحث را باید در حوزه جامعه شناسی اجتماعی شروع کنیم و به تحلیل آن بپردازیم. در نهایت باید بگویم که بنده هم به عنوان یک شهروند حس میکنم که جدا از کار نمایش اگر شما تاریخ را هم مطالعه کنید میبینید که بسیاری از معضلات به زمان امروز شباهت پیدا میکند و این موضوع طبیعی است.
بیشتر بخوانید:ماجرای دردسر اینستاگرامی بانوی عمارت چیست؟
با توجه به اینکه این سریال در خانه طباطباییها فیلمبرداری شده و از فضای تاریخی بهره برده است. فضای ادبیات، تمهای دکور و دانش تاریخی تا چه حد روی بازی شما و بازیگران دیگر تاثیرگذار بود و کار را رو به جلو برد؟
مطمئناً لباس، گریم، معماری و حتی دیالوگهای نویسنده میتوانند کمککننده باشند ولی در نهایت شما به عنوان بازیگر، زبان بدن، بیان و همینطور زبان احساس دارید که باید با لباس، گریم، دکور و متن هماهنگ شوند. قسمت سخت ماجرا همینجا شکل میگیرد. چراکه تماشاگر نباید پیش خود حس کند که لباس و گریم شخصیت، روی شما نشسته و زبان بدنتان، زبان فلان کافه در فلان خیابان است. باید از خود بپرسید که آیا توانستهاید خودتان را همگام و همنفس با معماری، دکور و چیزهای دیگر ترجمه کنید یا اینکه از ساختار معماری سریال جدا میشوید.
اینها مواردی از وظایف بازیگر بوده و هرچقدر هم که کارگردان گوشزد کند، اگر بازیگر کار خود را بلد نباشد کار جلو نمیرود. نمیتوان صدای پیانو را از سهتار گرفت. بازیگر باید به اندازه اکتاو پیانو وسعت داشته باشد تا کارگردان بتواند از این حجم در قسمتهای مختلف استفاده کند. بنده فکر میکنم در بعضی مواقع ضعفهایی در نوع بازیها بوده است.
جا دارد اینجا مطلبی را بگویم. آقای حمیدنژاد گفته بودند اگر من پول داشتم از سوپراستارها استفاده میکردم. به نظر من این حرف کمی کملطفی به تلاش بازیگران بانوی عمارت بود. همه بازیگران ما در این سریال در بهترین حالت ممکن در حال نواختن هستند. مقصود شما از سوپراستار چه کسی است؟ اصلاً مگر ما در این سرزمین سوپراستار داریم؟ بازیگری که نمیتواند جلوی دوربین راه برود، دیالوگ بگوید و حتی اسم ستاره را یدک بکشد چه سوپراستاری است؟
شما بگویید ایکس در سریال بانوی عمارت نباشد چه کسی را میخواهید جای آن بگذارید؟ من فکر میکنم باید مقداری از ویترین بازیهای موجود فاصله بگیریم و به فکر تولید کار خوب باشیم. بانوی عمارت ثابت کرد که تولید آثار خوب نمایشی نیاز به کاربلد دارد نه بوقچی و تبلیغاتچی.
در سینمای ما تعدادی بازیگر خوب بودند که آنقدر از آنها استفاده شد که نخنما شدند و دیگر حرفی برای گفتن ندارند. این دوستان چه چیزی را یدک میکشند؟ اینکه فقط من یک ستاره هستم؟ ستاره کارنابلد؟ طبیعتاً از نظر من این مسیر خوبی نمیتواند باشد. باید یک اتفاق و سیاستگذاری جدید در رویکرد تولید آثار نمایشی ما اتفاق بیفتد وگرنه اگر ما بخواهیم به این مسیر ادامه بدهیم مشکلاتمان روز به روز بیشتر میشود و تماشاگرانمان را بیشتر از این از دست میدهیم.
در حال حاضر ما در تئاتر استعدادهای زیادی داریم که میتوان از آنها استفاده کرد. ولی تئاتر ما نیز مسیر لوکس و لاکچری شدن را پیش گرفته است. نظام دلالی حاکم در فضای هنری وارد تئاتر هم شده و مطمئناً در دهه آینده، تئاتر ما هم چنین رویکردی پیدا میکند. از نظر من این بحثی است که از حوزه جامعه شناسی باید به آن پرداخته شود.
به عنوان بازیگری که در یک سریال قجری بازی کرده؛ نگاه شما به آن دوره تاریخ چیست؟ مابه ازای نقش شالچی در فضای امروزی جامعه ما معادل چه تیپ آدمهایی است؟
از واژه آقای شاملو برای توصیف این دوره استفاده میکنم و میگویم دوره منحوس قجرها. از نظر من دوره قاجار از نحسترین دورههای تاریخی ایران است. چراکه من فکر میکنم لطمهای که قجرها به تاریخ ایران وارد کردهاند، حتی در حمله مغولها به ایران وارد نشده باشد. خیلی به دوره قجرها علاقهمند نیستم و در بین آنها تنها دو مرد میبینم که یکی از آنها عباس میرزا و دیگری آغامحمدخان قاجار است.
شاید بتوان گفت که استارت دوره سرزمین بر باددهی و خلق ملت مصیبتزده از ابتدای دوره ناصرالدین شاه شروع میشود تا پایان دوره قاجار ادامه پیدا میکند. به همین دلیل این دوره خیلی خوشایند من نیست. با وجود اینکه مطالعه تاریخی و پهلوی بنده نسبت به قاجار بیشتر است ولی لایههای زیرین آن دوره را میشناسم. به عنوان مثال جملهای دارند که میگویند میخواهم به شمال کشور سفر کنم ولی میگویند دست روسها است، میخواهم به جنوب کشور سفر کنم میگویند دست انگلیسهاست، مرده شور پادشاهی را ببرند که پادشاهش نه میتواند به جنوب کشور سفر کند و نه به شمال آن. این جملهای است که میتوانیم تا انتهای احمدشاه به قاجار تعمیم دهیم. درباره مابهازای نقش شالچی در زمانه امروز نیز باید بگویم میدانم چه کسی است ولی نمیتوانم آن را معرفی کنم.
گاهی اوقات پیش میآید که ما به عنوان بیننده وقتی بازی یک بازیگر را میبینیم باور نمیکنیم که او در حال نقش بازی کردن بوده و او را به عنوان خود شخصیت باور میکنیم. آیا شما در هنگام بازی در این نقش و نقشهای دیگر حس میکردید که خود شالچی دیالوگها را میگوید؟
اگر این حس را نداشته باشم مطمئناً دیالوگها را نمیگویم. جالب است بدانید که من اگر به عملی در نقش نرسم آن را به هیچوجه اجرا نمیکنم. اتفاقا این موضوع دردسرهای زیادی برای من ایجاد کرده است ولی یا میتوانم آن را از آن خود کنم و از فیلتر حافظه عاطفی و احساسی خودم عبور دهم یا نمیتوانم. اگر نتوانم آن را انجام نمیدهم.
آیا سکانس یا دیالوگی از فیلمنامههایی که در آنها بازی کردهاید بوده است که حس کنید آن قسمت برای شخصیت شما نیست و مجبور به گفتن آن شوید و به این صورت بازی در آن سکانس برایتان جذاب نباشد؟
بله این موضوع خیلی زیاد بوده است ولی یا میتوانم از پس آن بربیایم و مابهازای آلترناتیو حسی آن را بگذارم و انجام دهم یا اینکه ندارم. اگر نداشته باشم قطعا زمانی را میخواهم که بتوانم به آن برسم. در مواردی هم با کارگردان به تعامل میرسیم و آن قسمت را تغییر میدهیم.
یادم میآید در فیلمی، حسین تبریزی به من گفت که باید این دیالوگ را بگویی و من میگفتم این دیالوگ برای این شخصیت نیست. آن زمان کارگردان از دست من ناراحت شد ولی بعداً مشکل را حل کردیم. این مشکلات بسیار بوده است ولی مجموعاً به تعامل با کارگردان منتج میشود. بازیگر و کارگردان جدا از مجموعه نیستند و با هم به توافق میرسند. چراکه کارگردان هم نمیخواهد شما را دچار تنش کند و شما هم نمیخواهید به کار لطمه بزنید.
به هرحال نویسنده در خلوت خودش مینویسد و به شما فکر نمیکند و بهنوعی شما به عنوان بازیگر به کار اضافه میشوید و هجمهای از خودتان را وارد اثر میکنید. پس خیلی طبیعی است که یک چالشی در کار به وجود بیاید.
همانقدر که کارگردان صاحب اثر است بازیگر هم از آن اثر سهم دارد. چراکه آن هم تمام اعتبارش را گذاشته و جلوی دوربین آمده است. در نهایت این یک کار گروهی است که در انتها گروه با همدیگر به توافق میرسند.
کلام آخر؟
امیدوارم فرصتی که توسط پخش سریال بانوی عمارت در تلویزیون ایجاد شد، از دست نرود. در حال حاضر برای این سریال از کشورهای مختلف خارجی به من پیام میدهند و حتی از میدان ونک به بالای تهران خودمان هم آن را میبینند. به همین دلیل این فرصت نباید از دست برود.ما نباید ذائقه مخاطب را به سمت پایین بکشیم، بلکه باید سعی کنیم تا این ذائقه را ارتقا دهیم.
منبع:ایلنا
انتهای پیام/