به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، چند روزی هست که خبر استعفای محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشود. آنطور که گفته میشد، ظریف در واکنش به فشارها برای خروج از برجام و نیز در اعتراض به تصویب نشدن CFT خداحافظی از پاستور را بر ماندن در کابینه ترجیح داده است.
بیشتربخوانید : واکنش واعظی به خبر استعفای ظریف و خروج ایران از برجام
در این رابطه روایت دیگری نیز وجود داشت مبنیبر اینکه جدی شدن تصمیم ظریف به استعفا، به جلسهای بازمیگردد که در آن روحانی در پاسخ به چالشهای موجود در برجام، تقصیر را به گردن کارشناسان وزارت خارجه انداخته و ظریف فیالمجلس در پاسخ، جمله روحانی را که گفته بود همه مسئولیت مذاکرات برعهده من است، به او یادآوری میکند. این خبرها اگرچه در مواجهه اول مخاطبان را حسابی شوکه کرد، اما خیلی زود از سوی دبیر شورای اطلاعرسانی دولت تکذیب شد. علیرضا معزی در اینباره نوشت: «جریانی مشکوک در یک طراحی پیچیده، دو روز است بر شایعه خروج ایران از برجام و استعفای ظریف، آنهم در خلال سفر پرثمر او به هند میدمد.»
او همراهی با این نوع اخبار را بازی در زمین ترامپ دانست و گفت هدف اول رئیسجمهور آمریکا از تحریمها، نهفقط معاش و اقتصاد کشور، بلکه به چالش کشیدن امید به آینده و آرامش مردم است. جناب ظریف البته خود در مواجهه با این شایعات سکوت کرد و ترجیح داد بیسر و صدا از کنار آن بگذرد. شایعات اما متوقف نشد و با توجه به سابقه استعفای چند وزیر دیگر در دولت که از قضا زمان زیادی هم از آخرینش نگذشته، زمینه مناسبی برای پذیرش آنها در افکار عمومی وجود داشت.
همین باعث شد دولتیها بیکار ننشینند و بار دیگر بر تکذیبیه پیشین خود اصرار کنند. در همین رابطه محمود واعظی، رئیس دفتر رئیسجمهور گزارشها درخصوص استعفای محمدجواد ظریف و خروج ایران از توافق هستهای را «دروغ» و با اهدافی «ضدمنافع ملی» توصیف کرد. شورایعالی امنیت ملی هم بیکار ننشست و سخنگوی این شورا ضمن تکذیب خبرهای یادشده، به منتشرکنندگان این شایعات هشدار داد.
نماد سیاست خارجی ایران در دوره حسن روحانی، قطعا محمدجواد ظریف است. او صاحب پروژهای است که آغاز آن 22 خرداد 1392 بوده و کشورهای خارجی همگی این دوران را با ظریف میشناسند. پنج سال است او را طرف گفتوگوی خود میدانند و البته همزمان حمایتهای رهبر ایران از وی را دیدهاند. امروز اما مشکلات و چالشهای گستردهای که آمریکاییها برای ایران ایجاد کردهاند، باعث تشدید فشارها و البته تمرکز نگاهها روی ایران شده است و همه منتظرند که ببینند پاتک ایران در مقابل اقدامات آمریکاییها در جریان خروج از برجام و بازگرداندن تحریمها چیست. در چنین شرایطی تغییر در بالاترین سطح دستگاه سیاست خارجی امروز میتواند پیامی از تزلزل درونی حکومت ایران باشد و تردید کشورهای خارجی در قبال همکاری با ایران را به یقین تبدیل کند. این مساله البته وجه دیگری هم دارد؛ اینکه قاعدتا اگر قرار به خروج ظریف از دولت باشد، کسی سکان سیاست خارجی را به دست خواهد گرفت که مشابهتهای زیادی با ظریف داشته باشد، چراکه ظریف از معدود کسانی بود که میتوانست خواستههای حسن روحانی را در حالت حداکثری خود جلو ببرد و اجرایی سازد، از اینرو تغییر در وزارت امور خارجه نمیتواند نسخه بهروزشدهای از آنچه را که مطلوب حسن روحانی است، فراهم کند.
در کنار این، نباید فرصتطلبی آمریکاییها را از یاد برد. ترامپ این روزها بهشدت نیازمند صحنهسازی برای موفقنمایی از اقدامات خود در سطح جهان است. او مدت کوتاهی پس از خروج از برجام، بدون حداقلهایی از دلایل میدان و اطلاعات سیاسی و نظامی در منطقه، گفت که خروجش از برجام باعث تغییر رفتار ایران شده و ایرانیها را منفعل ساخته است، بنابراین باید این نکته را مدنظر داشت که خروج ظریف از وزارت خارجه قطعا میتواند آمریکاییها را امیدوار به موثر بودن اقدامات خود بکند و البته اروپاییها را که ممکن است روزی سازوکار مالی خود را بهصورت حداقلی اجرایی کنند، از ادامه کار منصرف کرده و همین حمایتهای سیاسی را هم متوقف سازد.
هماینک کشور در شرایطی است که رفاقت نیمهراه هر یک از وزرا و خداحافظیشان از دولت، گذشته از آنکه آسیبهای فراوانی را به دنبال خواهد داشت، تنها یک معنی دارد و آن هم فرار به جلو و تلاش برای عدم پاسخگویی است. همین موضوع ضرورت حفظ انسجام درونی دولت را بیش از پیش میکند و نشان میدهد راهکار استعفا در مواجهه با مشکلات موجود، بیشاز هرچیز نوعی پاک کردن صورتمساله است.
در این میان اگرچه هریک از وزرا جایگاه خود را دارند، اما حکایت وزیر امور خارجه حکایتی دیگر است. ظریف را به جرأت میتوان مرد دوم کابینه روحانی خواند و کسر قابلتوجهی از پروژه مرکزی دولت را به او نسبت داد؛ پروژهای که دال مرکزی آن عبارت است از توسعه کشور از مسیر مذاکره و تعامل با غرب. طبیعی است که ظریف یا هر شخص دیگری بر مسند وزارت خارجه در چنین مقطعی و با چنین رویکردی در کابینه اهمیتی دوچندان خواهد داشت. از همین رو است که فقدان او در شرایطی که برجام با نوعی بنبست مواجه شده و SPV نیز حال و روز خوشی ندارد، خلئی پرنشدنی را در دولت پدید میآورد و مشکلات آن را تشدید میکند.
هرچه باشد، چند وقتی هست که زنگ انشا به پایان رسیده و فرصت باقیمانده تا پایان دولت یازدهم را باید زنگ حساب و موعد پاسخگویی دانست. طبیعی است که ظریف نیز از این قاعده مستثنی نیست و رفتنش گذشته از عمیقتر کردن بحرانهای پیشروی دولت، مساله پاسخگویی بابت وضع موجود را به حاشیه خواهد برد.
نوع مواجهه رهبر انقلاب با نمایندگان این ایده در میانههای دهه80 نیز ضرورت ادامه حضور ظریف را به اثبات میرساند. رهبر انقلاب پیش از این در مقطعی که کابینه هشتم روزهای پایانی حضورش در پاستور را سپری میکرد و آماده تحویل نهاد ریاستجمهوری به رئیسجمهور منتخب بود، دستور دادند تا فک پلمب تاسیسات هستهای در همان دولتی صورت بگیرد که تعلیق غنیسازی پذیرفته شده بود. این در حالی بود که به گفته علی خرم، مشاور پیشین ظریف، دولتیها تمایل چندانی به این اقدام نداشتند و ترجیح میدادند هزینه آن بر دوش تیم بعدی بیفتد. رهبر انقلاب اما بر این مساله مصر بودند و همین موضوع اهمیت ادامه کار ظریف در مقطع کنونی را نیز به اثبات میرساند.
امروز حداقل چند پروژه مهم در دستور کار وزارت امور خارجه کشور هست یا حداقل باید باشد؛ پروژههایی که کلیت قریب به اتفاق آنها روح واحدی دارند و آن چیزی نیست جز حل مشکلات کشور از مسیر مذاکره، مساله برجام و علاوهبر اینها شکستن سیاست یکجانبهگرایی و دشمنی آمریکا در قبال ایران.
اول: ماجرای خروج آمریکا از برجام؛ ایالات متحده آمریکا از 18اردیبهشت گذشته به صورت یکجانبه و برخلاف آنچه در برجام تعهد داده بود و در قطعنامه 2231 نیز ذکر شده، در مقابل اقدامات گسترده ایران، از برجام خارج شده، ولی ایران نتوانسته این اقدام را آنچنانکه لازم بوده، در اذهان و افکار عمومی دنیا بنشاند. ماجرای شکایت در دیوان دادگستری و دیگر اقدامات حقوقی در سازمان ملل از جمله اقدامات ایران در این زمینه است که نیمهکاره مانده و باید تا پایان ادامه یابد. کنار رفتن ظریف که خود نماینده ایران در برجام بوده، این فرآیند را با اخلال مواجه میکند. علاوهبر این، امروز که ایران تحریمهای گستردهای را از سوی آمریکا تجربه میکند، پیشانی عملیات برای شکستن تحریمها محمدجواد ظریف است؛ کسی که شرایط امروز حاصل عملکرد او در وزارت خارجه است و لذا باید تدابیر خود را برای این روزها که احتمالا قبلا در ذهن داشته است، عملیاتی کند تا مشکلات کشور با ایده او حل شود یا اینکه مشخصا ناکارآمدی این ایده برای عموم مردم روشن شود.
دوم: ادامه برجام با اروپا ایده ظریف و حسن روحانی بود و SPV نماد آن است. اروپاییها هربار که ایران فشار آورده، برای تعیین سازوکار مالی برای همکاری در شرایط تحریم آمریکا وعدهای دادهاند، ولی آن را محقق نکردهاند. ظریف در این حوزه نیز مسئولیت جدی و مهمی دارد و خود باید مساله مذاکره با اروپاییها را هم تعیین تکلیف کند و مشخص شود ادامه مذاکرهای که قرار بود تنها چند هفته به طول بینجامد، تا چقدر به صلاح کشور بوده است.
سوم: مقابله با فشارهای موشکی و تسلیحاتی در فاصله زمانی دو سال مانده تا رفع تحریمهای تسلیحاتی ایران. با وجود اینکه بسیاری از بخشهای برجام فروریخته، اما یک بخش مهم هنوز تعیینتکلیف نشده و آن مساله رفع تحریمهای تسلیحاتی ایران است که حسن روحانی هم در چند روز گذشته یکی دو بار به آن پرداخته و آن را نمادی از موفقیتهای برجام معرفی کرده است. کشورهای اروپایی به همراه آمریکا به دنبال این ماجرا هستند و لذا ظریف باید دو سال آینده در دولت بماند تا شاید بتواند از آخرین بخش سرپا مانده برجام حراست کند.
چهارم: مسائل منطقهای از حضور آمریکا تا ماجرای داعش و طالبان. درست است که مشکل منطقه و داعش را تئوری قاسم سلیمانی و نیروهایی که او پرورش داده بود حل کردند، اما امروز و پس از شکست پروژه تجزیه کشورهای خاورمیانه که در اندیشه آمریکاییها بود، ایدههای جدیدی برای فشار بر ایران مانند ناتوی عربی در حال شکلگیری است. ماجرای لهستان و برگزاری نشست سیاسی در این کشور علیه ایران هم از این موضوع خارج نیست.
منبع: فرهیختگان
اانتهای پیام/