یادداشت، سرمقاله، عناوین و گزارشات ویژه روزنامههای و جراید سراسر کشور چهارم بهمنماه به شرح زیر است:
فساد آمریکا از این سیستماتیکتر؟!
جعفر بلوری کارشناس مسائل بین الملل در یادداشت امروز کیهان با عنوان " فساد آمریکا از این سیستماتیکتر؟! " نوشته؛ پنج هفتهای میشود که دولت ترامپ، به دلیل اختلاف کاخ سفید و نمایندگان دموکرات بر سر تامین بودجه ساخت دیوار مکزیک، تعطیل است. این میزان تعطیلی دولت فدرال در آمریکا، بیسابقه است. نه ترامپ و نه بزرگان دموکرات، تا لحظه تنظیم این یادداشت، از خواستههای خود کوتاه نیامدهاند و چیزی حدود ۸۰۰ هزار کارمند دولتی ۳۴ روز است که، در مرخصی اجباری بدون حقوق به سر میبرند. حدود ۵ روز پیش سیانان گزارشی منتشر کرد که نشان میداد، بسیاری از کارمندان بیکار شده دولت آمریکا، برای دریافت غذا و نوشیدنی، در صفهای طولانی ایستادهاند! سیانان چند روز بعد گزارش دیگری منتشر و اعلام کرد که: «بسیاری از این کارمندان، به دنبال استعفا هستند تا شغل دیگری برای خود بیابند... آنهایی هم که کارد به استخوانشان رسیده، به فکر خودکشی افتادهاند.» (!)به تصاویر کارمندانی که در صف دریافت غذا ایستادهاند، دقت کردم. ظاهر و پوشش افرادی که در صف غذا ایستادهاند، مرتب است، آنها هیچ شباهتی به افراد فقیر و کارتنخواب ندارند. لباسهای مرتب، ظاهر آراسته و...
چطور میشود، در بزرگترین اقتصاد دنیا، کارمندی که خانه، ماشین و زندگی خوبی دارد، در عرض یک ماه فقیر میشود؟ آیا آنها چیزی به نام پسانداز ندارند؟ یا نه، پای برخی مسائل فرهنگی در میان است؟ در ایران خودمان آیا اگر کارگر یا کارمندی یک ماه حقوق نگیرد، به این وضع میافتد؟ در ایران با این همه فشار و تحریم و بیکاری و بیتدبیری، اگر کارگر یا کارمندی یک ماه حقوق نگیرد، آیا به دریافت کمکهای غذایی محتاج میشود و ۳۵ روزه به فکر خودکشی میافتد؟ برای یافتن پاسخ این سؤالهای جالب و مهم، تحقیق مختصر و کوتاهی انجام دادیم و مثلا، با تنی چند از دانشجویان ایرانی ساکن آمریکا ارتباط گرفتیم، یا در اینترنت و رسانههای غربی جست و جو کردیم، حتی نظر برخی کارشناسان ارشد اقتصادی را هم جویا شدیم. نتیجه این تحقیقات بسیار جالب بود... بخوانید:
۱- عدهای مسائل فرهنگی را پیش کشیدند. مثلا گفتند: «شاید» فرهنگ دریافتِ غذای کمکی در آمریکا طوری است که مردم از ایستادن در صف غذا احساس شرم نمیکنند. برخی نیز اعلام کردند، دولت آمریکا، مراکزی را آماده کرده که در چنین شرایطی به مردم غذای کمکی میرسانند و کارمندان نیز از وجود این مراکز آگاهند و خیلی راحت از این امتیاز استفاده میکنند؛ لذا حس تحقیر و شرمندگی هم ندارند. اما این پاسخ دقیق نیست، چون هنوز به این سؤال که «چرا با یک ماه حقوق نگرفتن، تحت شرایطی قرار گرفته که به کمک غذایی نیاز پیدا کرده» پاسخ داده نشده است. آنها چه احساس شرم داشته باشند چه نداشته باشند، به این غذای کمکی نیاز پیدا کردهاند. ضمن اینکه، طبق گزارشهای رسانههای معتبر آمریکا، تعطیلی دولت و نبود بودجه، به همین مراکز خاص تهیه غذا نیز به شدت لطمه زده است؛ و اینکه، برخی کلیساها و مراکز خیریه که ارتباطی با دولت ندارند وارد میدان شده و برای نجات کارمندان گرسنه به صف شدهاند.
۲- از آنجایی که در این وجیزه، دو مورد «کارمند ایرانی با کارمند آمریکایی» را مقایسه کردهایم (چرا در آمریکا کارمند با یک ماه حقوق نگرفتن به خاک سیاه مینشیند، اما در ایران نه؟) اشارهای به وضعیت در ایران بد نیست. در ایران مسائل فرهنگی وجود دارد که باعث میشود، کسی که ناگهان بیکار میشود، بیشتر دوام بیاورد. مثلا همه شنیدهایم که در برخی از کشورهای غربی (مثل همین آمریکا) وقتی فرزندان به سن قانونی میرسند، کاملا مستقل میشوند و پدر و مادر، مثل سابق، دیگر از آنها حمایت نمیکند. اما در ایران، حمایت خانواده از فرزند، سن و سال نمیشناسد. چه بسیار افرادی بزرگسالی که به هر دلیلی دچار مشکلات جدی شدهاند و پدر و مادر تا آنجا که توانستهاند، آنها را مثل دوران کودکی، زیر پر و بال خود گرفتهاند.
۳- «پسانداز» نیز، موضوع مهم دیگری است که داشتن یا نداشتن آن در چنین شرایطی، به قربانی کمک میکند. قطعا اگر آن کارمند آمریکایی که بیکار شده، پسانداز داشت، چند ماهی دوام میآورد و مجبور به ایستادن در صف غذای موسسات خیریه و کلیسا یا حتی «خودکشی»، نمیشد. طبق گزارش سایت market watch (۲۳ دسامبر ۲۰۱۵) ۶۰ درصد مردم آمریکا کمتر از هزار دلار پسانداز دارند. (درآمد ماهیانه یک کارمند یا کارگر معمولی در آمریکا به طور میانگین چیزی بین ۳۰۰۰ تا ۳۵۰۰ دلار گفته شده است. البته بسته به ایالت نیز این رقم متفاوت میشود).۲۱ درصد مردم این کشور هم اصلا پس اندازی ندارند. علت نداشتن پس انداز این عده نیز قابل توجه است: «زندگی با وام» شاید بیش از هر کشوری، در آمریکا جریان دارد. در این کشور وقتی فرد صاحب شغل میشود، چه بسا از سوی آن موسسه یا شرکتی که استخدام شده، صاحب خانه و خودرو هم میشود آن هم با اقساط طولانی و پرداخت نقدی حداقلی؛ بنابر این طبیعی است که، بخش قابل توجهی از درآمد ماهیانه این فرد برای مدت طولانی و شاید تا آخر عمر صرف پرداخت اقساط شود. گفته میشود آمریکاییها، آدمهای ولخرجی هستند. (شاید به دلیل اعتمادی که به ثبات اقتصادی کشورشان دارند! شاید هم بنا به دلایل فرهنگی) لذا چیزی برای پسانداز باقی نمیماند. در چنین شرایطی، کافی است ۳۰ روز بیکار بمانند.
۴- یکی از دانشجویان ایرانی ساکن آمریکا میگفت، اینجا سیستم طوری چیده شده که اگر کار نکنی، کلاهت پس معرکه است! اما اگر کار کنی، زندگی آرامی خواهی داشت. در چنین سیستمی، طبیعی است که فرد، به طور جدی و سخت کار کند. باز طبیعی است که نتیجه سختکوشی میشود، بهبود شرایط اقتصادی آن کارمند و آن شرکت و در نهایت آن کشور. جمعبندی چند پاراگراف بالا این میشود که، اگر کار کنی، وضعیت خوب است، وگرنه، کلاهت پس معرکه است. پس سیستمی که در این گونه کشورها چیده شده و کمک شایانی هم به رشد اقتصادی آن کشور میکند، مسئلهای است که، برای یافتن پاسخ سؤال ابتدای یادداشتمان، به آن باید توجه داشت. اما درباره این «سیستم» نکته دیگری وجود دارد که اشاره به آن خالی از لطف نیست.
۵- کتاب «سقلمه» نوشته دکتر ریچارد تیلر راجع به اقتصاد رفتاری است. این کتاب در سال ۲۰۱۷ توانست جایزه نوبل اقتصادی را بگیرد. در بخشی از این کتاب به ترفندهایی سیستمی اشاره شده که در بسیاری از این موسسات و شرکتها به کارفرما، این توانایی را میدهد تا با سوءاستفاده از برخی ویژگیهای شخصیتی افراد، بدون آنکه متوجه شود، از آنها کلاهبرداری کند. شاید با کمی اغماض، بشود نام آن را به نوعی، فساد سیستماتیک! گذاشت. دقیق شدن به این بخش از کتاب شاید بتواند، لااقل به تکمیل پاسخ سؤالمان و فهم بهتر موضوع کمک کند. در این کتاب میخوانیم، برخی موسسات چندملیتی در آمریکا هستند که، با بهرهبرداری از حس تنبلی و کمتوجهی آدمها، در پوشش حتی قانون، اقدام به سوءاستفاده از مردم میکنند. این ترفندها به قدری با ظرافت صورت میگیرند که، اگر فرد بعد از مدتی حتی متوجه موضوع بشود هم، به احتمال خیلی زیاد، شکایت نمیکند، چون، هیچگاه فرصت آن را پیدا نخواهد کرد!
کتاب پس از توضیح یک مسئله روانشناختی درباره آدمها و اینکه آدمی به طور غریزی به سمت «حفظ وضعیت موجود» و «تنبلی» سوگیری میکند مینویسد: «افراد (موسسات و شرکتها) از سوگیری وضعیت موجود، به راحتی سوءاستفاده میکنند. چند سال پیش، امریکن اکسپرس نامه خوشایندی به سانستین (اسم شخص) نوشت و به او گفت که میتواند به صورت رایگان، اشتراک سه ماه پنج مجله را به انتخاب خود دریافت کند. اشتراک رایگان مجلات مثل تخفیف به نظر میرسد، حتی اگر این مجلات به ندرت خوانده شوند؛ بنابراین سانستین با خوشحالی مجلات را انتخاب کرد. او متوجه نشد که پس از پایان سه ماه اشتراک رایگان، اگر اقدامی برای لغو اشتراک نکند، همچنان مجلات را دریافت خواهد کرد، اما باید قیمت معمول آنها را بپردازد. حدود ۱۰ سال است که او همچنان مشترک مجانی است که به ندرت آنها را میخواند. او کماکان قصد دارد اشتراک خود را لغو کند، اما هیچ وقت فرصت این کار را پیدا نمیکند.»
از فساد سیستماتیک، تعاریف متعددی شده است. برداشت من از چکیده و خلاصه تعاریف مختلف از این نوع فساد، این است که، برخی سازمانها و موسسات با آگاهی یا حتی همراهی و کمک حاکمیت، سیستم را طوری میچینند که فساد با ظاهری حتی قانونی، انجام شود. به عنوان مثال، قوانینی در سوئیس و آمریکا وجود دارد که، به برخی ثروتمندان، اجازه میدهد بخشی از درآمد خود را شفاف نکنند، تا مالیات کمتری بپردازد. (به این نکته توجه داشته باشید که، عدم پرداخت مالیات در این کشورها، جرم بسیار بزرگی است. آنقدر بزرگ که ژاپن، کارلوس گوسن، رئیس همزمان نیسان و رنو را که قهرمان ملی این کشور است، به دلیل تخلف کوچک مالیاتی برکنار و محاکمه کرد) آنچه در موسسه چندملیتی امریکن اکسپرس رخ میدهد را کنار تعریف نصفه و نیمهمان از فساد سیستماتیک و وضعیت کارمندان آمریکایی بگذارید. همچنین اعتراضهایی که هر از چند گاهی در کشورهایی مثل آمریکا و انگلیس در اعتراض به معافیتهای قانونی برخی ثروتمندان از پرداخت مالیات برگزار میشود. قانون به برخی اجازه داده، به دلیل ثروتمند بودن، مالیات کمتری بدهند. مردم آمریکا در چنین فضا و سیستمی کار و زندگی میکنند! زندگی در چنین سیستمهای پیچیدهای که، ثروتمند را ثروتمندتر و فقیر را فقیرتر میکند، با تلنگری مثل، تعطیلی یکماهه دولت، قطعا کارمندانِ حقوقبگیرِ بدهکار را به چنین روزی میاندازد. فساد از این سیستماتیکتر که ۹۰ درصد کل ثروت آمریکا در دستان یک دهم درصد این کشور است (سناتور برنی سندرز ۲۲ دی ماه ۹۷) و ۵۰ درصد ثروت کل کره زمین، در دستان ۲۶ نفر؟! (آکسفام)
افقهای روشن نفتی ایران
حسین آفریده رئیس دانشکده مهندسی انرژی و فیزیک امیرکبیر در یادداشت امروز ایران با عنوان " افقهای روشن نفتی ایران " نوشته؛ ذخایر درجا هیدروکربنی ایران رقمی فراتر از ۸۳۶ میلیارد بشکه است و به پشتوانه این ذخایر، کشورمان از جایگاه ویژهای در صنعت نفت جهان برخوردار است. اما اگر ایران بخواهد این جایگاه را حفط کند، نیازمند اکتشاف و توسعه است. چراکه برخی از میادین نفتی و گازی در آستانه دوره پیری مخازن قرار دارند و دوره بهرهدهی پربازده و کمهزینه آنها در حال اتمام است. از این رو کشور نیازمند این است که میادین جدید نفتی و گازی داشته باشد. حتی اگر قرار نیست که این میادین جدید در حال حاضر توسعه یابند؛ بنابراین اکتشاف میتواند همیشه یک کار جدی و در دستور کار ایران باشد. در این راستا روز گذشته خبر یکی از اکتشافات انجام شده رسانهای شد. وزیر نفت اعلام کرد که چاهی اکتشافی در جزیره مینو به نفت رسید. این نخستین باری است که در آبادان به نفت میرسیم. بنا بر گفتههای وزیر نفت، نفت خام این مخزن با درجه API ۴۰ نفت بسیار سبک و شیرین است. معنی آن کشف نفتی با کیفیت بالاست که نگاه دنیا را بار دیگر به ایران جلب خواهد کرد.
این میدان جدید میتواند مؤید آن باشد که افقهای روشنی هنوز در انتظار صنعت نفت ایران است. ضمن آنکه به دنیا نشان میدهد این کشورهمواره پتانسیلهای وسیعی را در حوزه نفت و گاز در اختیار دارد و در آینده هم میتواند یک تأمین کننده امن و پایدار انرژی باشد. چراکه انرژی مسألهای جدی در دنیاست. به هر روی ایران از نظر موقعیت سوقالجیشی در یک محدوده جغرافیایی خاص قرار دارد و لازمه آنکه خود را قدرتمند نمایش دهد، به روز بماند و موقعیت استراتژیک خود را حفظ کند، باید به موضوع اکتشاف توجه داشته باشد. اما از افزایش ضریب بازیافت مخازن موجود نفتی و گازی نیز نباید غافل شد. اگر راندمان یا همان ضریب بازیافت مخازن نفتی موجود یک تا دو درصد بالا رود، مثل این است که چاه جدید پیدا کرده باشیم. این امر باید در اولویتها قرار بگیرد و به یک خواست ملی تبدیل شود. در کنار این موضوع توسعه میادین مشترک اهمیت ویژهای دارد. اگر در میان مخازن کشف شده جدید نیز میادین مشترک وجود داشته باشد، توسعه آنها هم باید به لیست اولویتهای توسعهای صنعت نفت اضافه شود. اگرچه مطابق آمار اعلامی به خاطر مشکلات تکنولوژیکی استخراج ۷۱ درصد از مخازن نفت و گاز کشور غیرقابل استفاده است و ضعف تکنولوژی مانع توسعه صحیح و قابل قبول صنعت نفت میشود، اما باید تمام تلاشمان را برای این موضوع انجام دهیم. حتی در شرایط تحریم که شرکتهای توانمند خارجی امکان سرمایهگذاری در صنعت نفت ایران را ندارند.
به هر حال در میادین مشترک اگر استخراج انجام نشود، عقب میمانیم؛ لذا علیرغم تحریمها باید پتانسیلهای موجود را به کار گیریم و به هر شکلی که میتوانیم میادین مشترک را استخراج کنیم. خوشبختانه این موضوع در مورد میدان مشترک گازی پارس جنوبی اتفاق افتاده و الآن گفته میشود که ایران از قطر جلو زده است. از این رو باید در کنار اکتشاف که برای صنعت نفت افقهای جدید میگشاید، به افزایش ضریب بازیافت مخازن موجود و توسعه میادین مشترک توجه ویژهای داشت. بعید است که از این پس میدانی در ایران کشف شود که مانند آزادگان، بزرگ و مشترک باشد.
اروپا دنبال «استقلال راهبردی» از آمریکا
سید رضا میرطاهر کارشناس مسائل بینالملل در یادداشت امروز جوان با عنوان " اروپا دنبال «استقلال راهبردی» از آمریکا " نوشته؛ با روی کار آمدن دونالد ترامپ اختلافات گستردهای بین آمریکا و اتحادیه اروپا، بهویژه بر سر مسائل دفاعی و نقش و اهمیت ناتو و نیز خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا (برگزیت) به وجود آمده و باعث شده کشورهای اتحادیه اروپا، تقویت تدابیر و سازوکارهای مستقل اروپایی را در زمینه دفاعی و امنیتی مد نظر قرار دهند. سران کشورهای کلیدی اروپا یعنی فرانسه و آلمان به این جمعبندی رسیدهاند که ادامه اتکا به واشنگتن برای حفظ امنیت اروپا با توجه به رویکرد زورمدارانه و یکجانبهگرایانه ترامپ امکانپذیر نیست و اروپاییها باید خود به فکر امنیتشان باشند، به ویژه اینکه رئیسجمهور آمریکا مدام درباره افزایش بودجه نظامی کشورهای اروپایی عضو ناتو به آنها فشار وارد کرده و در عین حال خواهان افزایش سهم اروپاییها از هزینههای ناتو است. تهدیدات مدام ترامپ درباره خروج آمریکا از ناتو که با هدف ایجاد هراس در اروپاییها و واداشتن آنها برای پذیرش شروط و خواستههای واشنگتن انجام میشود، سران آلمان و فرانسه را به این جمعبندی رسانده که زودتر ساختارهای دفاعی و نظامی مستقل اروپایی به خصوص ارتش اروپایی را تشکیل دهند. به این ترتیب موضع مشترک امانوئل ماکرون، رئیسجمهور فرانسه و آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان درباره لزوم تشکیل ارتش اروپایی به ویژه با توجه به تشدید موضعگیریهای منفی ترامپ علیه ناتو معنی پیدا میکند. وی تهدید کرده که ممکن است آمریکا را از این سازمان نظامی خارج کند. ترامپ در این زمینه گفت: «به اعضای ناتو گفتم اگر پول ندهند، از این پیمان خارج میشویم.»
ماکرون اواخر ۲۰۱۸ ایده تشکیل ارتش اروپایی و ایجاد ساختار امنیتی مستقل را مطرح کرد که با واکنش تند ترامپ مواجه شد. این ایده با حمایت آشکار مرکل مواجه شده است. در این راستا در دیدار روز سه شنبه ۲ بهمن (۲۲ ژانویه) در شهر آخن آلمان که در آن پیمان «دوستی و همکاری» میان دو کشور به امضای مرکل و ماکرون رسید، بر تشکیل ارتش اروپایی تأکید شد. به گفته صدراعظم آلمان تشکیل ارتش اروپایی تنها در صورت هماهنگی دو کشور امکانپذیر است. در متن پیمان دوستی آلمان و فرانسه آمده است: دو کشور همکاریهای خود را در زمینه امور خارجی، دفاعی، امنیت و توسعه داخلی و خارجی و همزمان همکاری در راستای تقویت توانایی اروپا برای اقدام مستقل تعمیق میبخشند. در این پیمان بر همکاری امنیتی نزدیکتر برلین و پاریس تأکید شد و دو کشور متعهد شدهاند در صورت وقوع حملات نظامی در کنار هم به دفاع بپردازند و شورای امنیتی و دفاعی مشترکی را شکل داده و قوانین خود را برای صادرات تجهیزات نظامی هماهنگ کنند. مرکل قبلاً طی سخنرانی در پارلمان اروپا در اواسط نوامبر ۲۰۱۸ نیز از ایجاد ارتش اروپایی حمایت کرده و آن را «مکمل خوبی برای ناتو» دانسته بود. ماکرون هم برای کسب استقلال دفاعی اروپا معتقد است که باید ضمن تشکیل ارتش اروپایی، همکاریهای دفاعی بین کشورهای اروپایی نیز به طور خودکار تقویت شود، به گونهای که اگرکشوری مورد حمله قرار گرفت یک همبستگی واقعی برای دخالت ایجاد شود. پیشنهاد ماکرون در واقع ایجاد سیستم دفاع جمعی اروپایی از طریق «ماده ۵ تقویت شده» ناتو است. طبق این ماده، هر کشور عضو ناتو که مورد حمله قرار گیرد، این حمله به مثابه تهاجم به سایر اعضا تلقی خواهد شد.
با این حال ایده تشکیل ارتش اروپایی با مخالفت شدید ترامپ رئیسجمهور جنجالی آمریکا مواجه شده است. ترامپ در سفر خود به پاریس در اواخر سال ۲۰۱۸ سخنان ماکرون مبنی بر ایجاد یک ارتش اروپایی مستقل را «توهینآمیز» خواند و گفت: اروپا بهتر است به جای آن سهم خود را از بودجه ناتو که بخش عمدهای از آن بر عهده آمریکاست، بپردازد. این موضع ترامپ نشانه نگرانی روزافزون واشنگتن از تلاش اروپا برای رهایی از وابستگی به آمریکا در عرصه دفاعی و امنیتی است. اختلاف نظر دو سوی اقیانوس اطلس بر سر امنیت اروپا اکنون ابعاد وسیعتری پیدا کرده و ترامپ با یادآوری تجربه تاریخی گذشته، مدعی است که اروپا اکنون نیز بدون کمکهای امنیتی و نظامی آمریکا قادر به حفظ استقلال خود نیست.
ماکرون مدعی است که تشکیل ارتش اروپایی، تلاشی برای تضعیف ناتو نیست و این پیمان «همچنان یک اتحاد مهم و راهبردی باقی میماند»، با این حال آشکار است که مواضع منفی آمریکا به عنوان مهمترین عضو ناتو در قبال این سازمان نظامی موجب افزایش بدبینی اروپاییها درباره آینده این ائتلاف نظامی شده است. دولتهای اروپایی به این جمع بندی رسیدهاند که اکنون باید به خود متکی باشند و دوره اتکای صرف به آمریکا برای حفظ امنیت اروپا گذشته است. به ویژه اینکه ترامپ صراحتاً تأکید کرده که آمریکا دیگر حاضر به اصطلاح «سواری رایگان» به متحدان خود نیست و خواهان آن است تا آنها نه فقط هزینههای دفاع از خود را برعهده بگیرند، بلکه واشنگتن باید از بابت رابطه با آنها، سود ببرد. بدین ترتیب کشورهای نقشآفرین اروپا یعنی آلمان و فرانسه به این جمعبندی رسیدهاند که اروپا باید در حوزه دفاعی به «استقلال راهبردی» دست یابد. در عین حال اقدامات اروپا برای کسب استقلال دفاعی و نظامی که از جمله اهداف آن ایجاد توانایی اروپایی برای برخورد با بحرانهای امنیتی داخل اروپا است، موجب نارضایی هر چه بیشتر آمریکا شده است، زیرا تحقق این امر به معنای کاهش ظرفیت واشنگتن برای مداخله و نقشآفرینی در بحرانهای امنیتی اروپا خواهدشد.
دادخواهی نزد سایهها
ژوبین صفاری در سرمقاله امروز ابتکار با عنوان " دادخواهی نزد سایهها " نوشته؛ سازمان برنامه و بودجه طی روزهای گذشته در گزارشی چالشهای اساسی نابرابری درآمدی در کشور را بررسی کرده و ادامه وضعیت فعلی در تخصیص منابع را موجب نابرابری بیشتر بین طبقات جامعه دانسته است. در این گزارش اشاره شده که سیاستهای حمایتی که طی این سالها هزینههای فراوانی نیز برای آن شده، نه تنها به حمایت از طبقه ضعیف جامعه منجر نشده که باعث به وجود آمدن نوعی رانت برای سودجویان اقتصادی شده است.
در این گزارش آمده است که وجود فساد و رانت در تخصیص دستوری منابع نیز شکاف توزیع درآمد را عمیقتر کرده است. این موضوع البته در سخنان حسن روحانی نیز به زبان سادهتر درخصوص فسادآور بودن اختصاص ارز ۴۲۰۰ تومانی به واردات کالاهای اساسی بیان شد. به نظر میرسد مسئولان دولتی به عنوان مجریان و سیاستگذاران کلان اقتصادی، این روزها خود تبدیل به منتقدان و اپوزیسیونهای وضع موجود شدهاند؛ حال آنکه مخاطب یا مخاطبان این نقدها همچنان مبهم است. این خودانتقادی که در سخنان رئیس سازمان محیطزیست در نقد وضعیت محیط زیست کشور نیز نمود پیدا کرد، بیش از آنکه امید به اصلاح وضع موجود را القا کند، حاکی از انفعالی ناامیدکننده در یافتن ضعفهای وضعیت فعلی است. آنچه میتوان از این راهبرد دریافت، این است که اساسا هیچ نقشه راه جامعی در کشور برای رسیدن به حداقلهای پیشرفت در اقتصاد وجود ندارد.
برنامهای هم اگر تدوین، تصویب و حتی ابلاغ شود در مرحله اجرا گرفتار مسیر پر پیچ و خم ساختارهای معیوب و رانتی اقتصادی خواهد شد. دولت به عنوان یک نهاد اثرگذار در حاکمیت که با رای مستقیم مردم انتخاب میشود حالا خود به یک منتقد تمامعیار از وضعیت موجود تبدیل شده و آنچه از این رهگذار به ذهن متبادر میشود آن است که ارکان اثرگذار در سیاستهای کلان و توسعهای کشور، هرکدام به صورت جدا و جزیرهای تصمیمهای عملیاتی خود را میگیرند. نتیجه این نگاه حتی در برخی از اظهار نظرها نیز متبلور است. مقایسه قیمت سوخت، پراید و هزینههای، چون طرح ترافیک و... با معیار جهانی و تبدیل آن به قیمت دلار ازجمله این نگاههای غیرجامع به مسائل و مشکلات موجود در اقتصاد کشور است. در واقع آنچه امروز به آن گرفتار شدهایم تصمیمهایی است که نه از یک سیاست منطقی و علمی که هرکدام بنا بر تفکرات سازمانی و به صورت جزیرهای گرفته میشود که تبعات آن البته به کل جامعه سرایت میکند.
نهاد اجرایی کشور که رئیس آن با رای مستقیم مردم انتخاب میشود این روزها تنها به عصیانگری در گفتن واقعیات و مشکلات بسنده کرده است و انگار در یک گرداب منفعل از عمل به خواستههای مردم گرفتار شده است. صادقانه باید گفت که بیان این مسائل اگر چه برای تنویر افکار عمومی و منطقی کردن مطالبات مردم، راهگشا است، اما فاقد هرگونه راهبرد مشخص برای عبور از چالشهاست. با این همه به نظر میرسد در شرایط فعلی راهی جز برداشتن تیغ جراحی و کشیدن آن بر پیکر بیمار اقتصاد و سیاستهای کلان وجود نداشته باشد. تیغی که نه تنها دولت که تمام ارکان اثرگذار در کشور باید بر ساختارهای معیوب خود بکشند. ناگفته پیداست در شرایط کنونی تنها طرفهایی که هزینه این بیماری را متحمل شدهاند مردمی هستند که حالا نه با یک دولت پاسخگو که با دولت منتقدی روبهرو هستند که برای تظلمخواهی، هیچ مرجع عینی و ملموسی را نمیشناسند. حالا مردم نمیدانند که برای ایراد گرفتن به بودجهای که نهتنها به پر کردن شکاف طبقاتی آنها منجر نمیشود که آن را تعمیق میکند به کجا معترض و منتقد باشند؟ سازمانی که خود با کارشناسی دقیق تمام معایب عملکرد خود را میداند و یا رانتخوارانی که اساسا هویت مشخصی برای پاسخگویی ندارند؟ گو اینکه این دادخواهی باید نزد سایهها صورت پذیرد.
انتهای پیام/