به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از اراک، شاید شما نیز از اسفند ماه به فکر این افتاده بودید که برای روزهای تعطیل عید نوروز به کجا بروید!بهار در همه ایران بسیار زیباست اما بگذارید تا داستانی را برایتان نقل کنم.
شهرستان آشتیان از شهرهای بسیار کهن ایران از متعلقات عراق عجم بوده و در ایران باستان جزء ماد سفلی یا ماد بزرگ بوده است که آیین زرتشتی داشتهاند. این شهرستان از شمال به تفرش و قم، از جنوب و جنوب شرق به شهرستانهای دلیجان و اراک از غرب به شهرستان فراهان محدود می شود. دارای آب و هوایی سرد و معتدل به علت ارتفاعات به نسبت بلند می باشد، از ارتفاعات معروف آن میتوان به کوه رف قاسم کش، کوه کلاهه و میرآب اشاره کرد.
قصد سفر به این شهرستان کهن را کردم، پس سوار بر اوتول (یک آهن به شکل مستطیل با چهار تا چرخ که امروزه شاید فقط به زبان ما به آن خودرو میگویند) شدم و از اراک به سمت این شهرستان راهی شدم. از جاده فرمهین-اراک حدود سی کیلومتری که راه پیمودم به فرعی در سمت راست رسیدم که جاده آشتیان بود. از نظام آباد و فیض آباد که بگذری به آشتیان میرسی. راه زیادی را نیامده بودم، اما خواب چشمانم را فرا گرفته بود، پس تصمیم گرفتم ساعتی چند در اتومبیلم و کنار پارک مرکزی شهر به استراحت بپردازم.
چشمانم را بستم و زمانی که باز کردم به طرز باور نکردنی مردم لباس هایشان و حتی گویششان عوض شده بود. نوع حرف زدنشان برایم آشنا بود شبیه کتاب شعری بود که چندی پیش از "میرزا محمد علی بلبل آشتیانی" شاعر قرن یازدهم خوانده بودم. در توضیح پاورقی آن کتاب که اشعار کمی نیز از آن باقی مانده بود؛ آمده بود این نوع گویش برای مردم مرکز ایران است و از لهجههای وَفْسی و آمُرهای محسوب می شد.
بگذریم چشمانم را بر هم زدم و باز نگاه کردم باز هم چیزی تغییر نکرد. انگار عقربههای ساعت برعکس چرخیده و من را با سرعت زیاد به عقب پرتاب کرده بود، ولی این تنها چیز عجیب برایم نبود، من نیز لباس هایم تغییر کرده بود و می توانستم با گویش آن اهالی صحبت کنم گویی در سیر زمانی گم شده بودم. چند قدمی را برداشتم و به سمتی که بیشتر مردم به سویش حرکت می کردند رفتم.
۳۰ حجره در راهرویی رو باز با درهایی چوبی، بازار آشتیان را تشکیل می داد که همه نوع کسبی در آن بود، گیوه کشی، مسگری، قند سازی، آهنگری، لحاف دوزی و رنگرزی. بازاری پر رونق و پر رفت آمد را تیشکیل میداد. یکی از ارکان مهم اقتصادی منطقه ثلاث (آشتیان، تفرش و فراهان) بود. این بازار با اندک تغییری در زمان خودم هنوز پر رونق است، درها حالا دیگر آهنی شده بودند، ولی همچنان حجره ها، تیمچهها، زورخانه، مسجد، قهوهخانه در بازار وجود دارد.با دیدن بازار با خودم فکر کردم که در دوران قاجاریه به سر می برم.
با توجه به اینکه در دوران قاجار هستم ذوق زده خواستم تا به آسیاب مزرعه جفتی بروم. در آشتیان قدیم ۵ آسیاب به نامهای سینه زرد، بازار، دوقلو، کاروانسرا و جفتی وجود داشت.
آسیاب جفتی تنها آسیابی است که در دهه ۹۰۱۳ شمسی که من در آن زندگی می کنم هنوز هم شکل قدیمی اش را حفظ کرده. پس برای دیدن این جاذبهی گردشگری منحصر به فرد به سمت شمال آشتیان راه افتادم، نزدیکی روستای آهو، آنجا جایی است که این بنای تاریخی با دو آسیاب که فاصله بسیار کم از یکدیگر دارند واقع شده است.
این بنا به شکل مستطیل است که پس از عبور از یک لنگه چوبی به داخل آسیاب وارد شدم، مصالح به کار رفته در این بنا خشت و کاهگل است. آسیاب توسط آب کار می کند. هر آسیاب توسط مخزنی مجزا و توسط جویبار آب پر می شد و از سوراخ بسیار کوچکی که در زیر مخزن بود، آب به شدت و قدرت زیاد خارج شده و سنگ آسیاب را به گردش در میآورد.
جذابیت دیگری که آسیاب مزرعه جفتی داشت این بود که در آن محوطه نه تنها آسیاب بلکه طویله و اتاق آسیابان و پل قدیمی نیز به چشم میخورد که دردهه ۱۳۹۰ شمسی تنها آثاری از این بناها وجود دارد.
پیشنهاد می کنم اگر در نوروز به آسیاب مزرعه جفتی آمدید بر فراز ارتفاعات و در سایهی درختان بید و صنوبر با صدای چشمه جاری آنجا چشمانتان را ببندید و برای لحظهای چند از هیاهوی این روز هایتان فارغ شوید. بگذارید تا خنکای نسیم بهاری صورتتان را نوازش دهد.
شب نزدیک بود من باید جایی برای استراحت انتخاب می کردم، یکی دیگر از بناهایی که دلم میخواست در دوران قاجار ببینم، خانه معتمد الایاله بود پس به سرعت و با امید به اینکه " مقرب الخاقان معتمد السطان محمد رفیع خان ملقب الایاله بزرگ"صاحب خانهی معتمدالایاله مرا به خانه اش راه دهد به آشتیان بازگشتم.
صاحب خانه یکی از مردان سیاسی دوران قاجار و نائب الحکومه آشتیان است. به در خانه که رسیدم بر سر درب این خانه کوبهای برنجی دیده میشد که بر روی آن حک شده بود؛ "معتمد الایاله ۱۳۱۸، عمل استاد عبدالکریم شیرازی"به نظرم میخها و کوبهی درب ساختهی شیراز باشد. دق الباب کردم، بر کوبهی مردانه که به شکل لنگر بود کوفتم، زیرا صدای دق الباب مردانه و زنانه فرق می کرد و بانوان باید بر حلقه درب می زدند.
قبل از اینکه برای گشودن در بیایند چشمم به کاشیهای بالای درب افتاد. کاشی دایره وسط سر درب، آیاتی از قرآن به زیبایی هر چه تمامتر با خط نستعلیق به چشم می خورد که در بالای آن با گچ برجسته نام استاد و بنای ساختمان "عمل عبدالرحیم گرکانی"نوشته شده بود.
سمت راست نیز کاشی با نقش سرباز قزلباش در حال اسب سواری و در سمت چپ کاشی با تصویری از دو بانو که در حال نواختن موسیقی هستند چشم هر بینندهای را نوازش می دهد. چهار ستون نیمه لخت و دو ستون نیم دایره با طرح برجستهای از گل و گلدان از آجر ساخته شده بود که در طرفین درب ورودی به کار رفته است. درب باز شد پیرمردی با محاسنی که سفید شده است و لبخندی تصنعی و با لهجه شیرینش از من پرسید که کیستم و چه می خواهم با هر ترفند و شیرین زبانی که بود مجابش کردم تا با صاحب خانه صحبت کند و من را به داخل راه دهند؛ همین هم شد.
برای ورود به خانه از دالانی مسقف و آجری گذشتیم تا به حیاط رسیدیم. زیبایی محصور کننده حیاط خانه و بنای ساختمان چند لحظهای مرا مات و مبهوت خود کرد. حیاطی بزرگ و مربع شکل با تالاری در ضلع جنوبی و ساختمانی دو طبقه در شمال و غرب حیاط با اتاقهای تو در تو، خانههای عیان نشین را به تصویر میکشید. آب انبار نایب در روبروی این بنا توسط معتمد ساخته شده است، در جوار این خانه عمارت دیگری به نام «ارگ» وجود داشت که به گفته آن پیرمرد معتمد کارهای اداری و حکومتی را در آن جا به انجام میرسانید، این عمارت از خانه قدیمیتر به نظر میرسید که توسط معتمد بازسازی شده بوده، اما متاسفانه این عمارت در سال ۱۳۷۵ شمسی از سوی شهرداری تخریب شده و به پارکینگ وسیله نقلیه تبدیل شده است.
در اتاقی که به من اختصاص داده بودند به خواب رفتم.
انوار خورشید بر صورتم نشان از صبح می داد، با اشتیاق برخواستم تا باز هم در این رویای زیبا به گردش بپردازم. اما وقتی از خواب بیدار شدم خودم را در اتومبیلم در کنار پارک مرکز شهر یافتم و فهمیدم که هر آنچه دیدم خواب بوده است، سرخورده شدم عجب رویای شیرینی بود. اما وقت سرخوردگی نبود باید به دیگر قسمتهای آشتیان، شهرستانی با قدمت تاریخ میرفتم پس به سمت موزهی شهر راه افتادم.
بنای موزهی شهر متعلق به "هدایت الله وزیر دفتر" پدر دکتر مصدق است. میرزا هدایت الله که در زمینه ادب، شعر، فلسفه و کلام سر آمد زمان بود با گذراندن بخشی از عمر خود در امور سیاسی، در سال ۱۳۱۰ه ق. به مرض وبا بدرود حیات گفت.وقتی پا به موزه گذاشتم اولین چیزی که نظرم را جلب کرد بنای موزه بود که از خشت، گل، چوب، آجر و گچ ساخته شده است و متعلق به دورهی قاجاریه می باشد که به دست هنرمندان معمار به باغی از لطافت و زیبایی تبدیل شده است.
دسترسی به موزه از دو طریق، یکی از درب واقع در کوچه واقع در ضلع شمال شرقی بنا و دیگری ازداخل بازار شهر آشتیان امکان پذیر است. این عمارت شامل راهروی ورودی، حیاط مرکزی، آب انبار و فضای مسکونی و خدماتی در دو سمت غرب و شمال حیاط میباشد. حوض و مخزن آب انباری در حیاط قرار دارد که روزی از قنات شهر پر میشده است. برای دسترسی به پاشیر این آب انبار از گوشه جنوب شرق حیاط، از طریق چند پله میسر می باشد.
شاه نشین عمارت در طبقه بالایی دارای سقفی بلندتر از اتاقهای طرفین است و با مقرنسهای گچی تزئین شده است. ارسیهایی با پنجرههای مشبک و شیشههای رنگین بر روی حیاط باز میشود و هنگامی که باز می شود فضای سر سبز میانسرا به ساکنین هدیه میشود.
تزئینات بنا شامل گچبریهای منحصر به فرد از گل و گیاه در سقف است. دیوار اتاقها، نقشهای روی چوب سقف پیشانی بنا، آبنما و آجر کاریهای عمارت همه و همه حس شگفتی به آدم می دهند.موزه آشتیان پس از مرمت و تجهیز در خرداد ماه سال ۸۵ توسط اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان مرکزی به عنوان موزه شهر آشتیان افتتاح شد.
آثار به نمایش در آمده شامل ابزار و وسایل روشنایی، سفالینههای دوره اسلامی، نسخ خطی، وسایل آشپزخانه، ابزارآلات کشاورزی و … است.
از دیگر جاهایی که شهرستان آشتیان را به طور ویژه متمایز می کند و شهرستانی برای گردشگری میکند، دو روستای آهو و سیاوشان است.
سیاوشان نام یک نوع عزاداری در زمانهای قدیم برای سوگ و مظلومیت سیاوش است که از دیرباز این روستا برای سوگ سیاوش مراسمی را داشته اند و با آمدن اسلام به ایران و مذهب شیعه اهالی این روستا مراسم سوگواری را برای امام حسین (ع) انجام می دهند.
از اماکن تاریخی در روستای سیاوشان میتوان به پل حاج محمد باقر نام برد که در قسمت غربی روستا و درحد فاصل دو بنای تاریخی حمام و حسینیهی روستا قرار گرفته است. این پل که از آجر و گل آهکی ساخته شده دارای پنج دهانه با طرح رومی است و بر روی رودخانهی فصلی روستا واقع شده است.
امام زاده بی بی فاطمه صغری دیگر مکان تاریخی مذهبی است که با دارا بودن امکاناتی چون، کتابخانه، فروشگاه، حسینیه میتواند در طول سال و به خصوص تعطیلات نوروزی مکانی برای پذیرایی از زائران و گردشگرانی که به شهرستان آشتیان می روند باشد.
سیمین هومن کارشناس مدیریت جهانگردی در استان مرکزی در گفتگو با خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از اراک،در خصوص سوغات این شهرستان گفت:بیشتر شغل مردم این شهرستان دامداری و کشاورزی است و از این رو بادام،انگور و گردو و نوعی فتیر فتیر محلی به نام "فرسه"جز سوغات این شهرستان است ،البته سوغات دیگر این شهرستان صابون نیز میباشد که با وجود کارخانه های متعدد صابون سازی در آشتیان این سوغاتی قدمتی ۵۰۰ ساله دارد.
هومن افزود:پارک جنگلی آشتیان با وجود درختان زبان گنجشک،اقاقیا،توت و غیره در نوع خود بی نظیراست.از دیگر مقاصد گردشگری نیز روستای گرکان با وجود آب انبار های تاریخی متعدد است.
وی در خصوص روستای گرکان گفت:این روستا با وجود خاندان قریب دارای مشاهیر بسیارزیادی است از آداب و رسوم این روستا می توان به "آب پاشانک"اشاره کرد که در اول تابستان مردم یک کاسه آب بر روی سر عابری که از جلوی درب خانه آنها رد می شد میریختن و این را فال نیک می پنداشتند.
علیرضا ایزدی مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان مرکزی هم در گفتگو با خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از اراک،گفت: باید به اندازه نام بزرگ آشتیان تلاش کنیم و در نوروز امسال با اجرای برنامههای متنوع و برگزاری مسابقات بومی محلی و موسیقی سنتی در روستاهای شهرستان آشتیان تلاش برای جذب گردشگر را در دستور کار داشته باشیم.
اگر اهل طبیعت گردی و استفاده از هوای پاک هستید، پس حتما از خانه بیرون بزنید و یکی از مقصدهای گردشگری خود را روستای آهو قرار دهید،در آنجا به تماشای باغات بسیاری بپردازید، روستایی که با قناتهای بسیار زیاد دارای باغهای فراوانی است و این روستا با وجود کوههای «ساخت کمر»، «کله ساج»، «سینه سیاه خانی»، «دیزکان»، «چهل دختران»، «کوههای خاکو»، «کوه پشته بزرگ»، «چالکهای سفید گله»، «درش لاقک»، «کمردوشاخ»، «کوه زرد» و «درۀ ملاعلی»، «چشمه سرخ»، «گردنۀ فوجرد»، «کوه کلاغ میز»، «درۀقاش نسار»، «درۀ پشت تخت وکوه پشت تخت»، دره وکوه «ازنو»، «درۀ عضوا»، «درۀگشگاه» و کوه «چاله ذغال» که روستا را محصور کرده دارای آب و هوایی بسیار عالی می باشد.
گزارش از امیر بیاتی
انتهای پیام/ی
شهر عالی است