شکست حکومت نظامی ازهاری عملاً نشان داد آخرین و مهم‌ترین تصمیم شاه در مقابل مخالفان ناتوان بود و دولت و نیرو‌های مسلح قادر به جلوگیری از بروز انقلاب نیستند.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،  در دوران اوج گیری انقلاب ایده حکومت نظامی به مثابه یکی از معدود راه‌های برون رفت از بحران دربرابر محمدرضا پهلوی قرار داده شد. علل اتخاذ این تصمیم و نیز عوارض و پیامد‌های آن موضوعی است که در مقال پیش‌رو مورد ارزیابی قرار گرفته است. امید آنکه مقبول افتد.

تناقض شنیدن پیام انقلاب مردم با روی کار آوردن حکومت نظامی!

حکومت نظامی آخرین تیر ترکش رژیم شاه برای حفظ خود بود، لذا پس از انتصاب ازهاری به نخست‌وزیری روز ۱۵ آبان محمدرضاشاه با اعلام این خبر در پیامی به مردم ایران ضمن اعتراف به اشتباهات سال‌های گذشته گفت: پیام انقلاب مردم ایران را شنیده است و بار دیگر ضمن سوگند تعهد کرد که دیگر خطاها، بی‌قانونی‌ها، ظلم و فساد تکرار نشود و آنچه را که مردم ایران برای به دست آوردنش قربانی داده‌اند تضمین کند. 


بیشتربخوانید: از بزرگ‌ترین اقدام رژیم پهلوی علیه حوزه علمیه تا شرط عجیب بختیار برای نخست‌وزیری / دلیل تناقضات رفتاری دولت‌ها در اواخر پهلوی چه بود؟


امام خمینی در پاسخ به سخنرانی شاه خطاب به مردم ایران گفت: «این چه غفلت شیطانی است؟ چه وسوسه شیطانی است که در ذهن آدم بیاید که حالا ما دیگر بگذریم... چه چیز را بگذریم؟ مگر حق من است که بگذرم؟ این حق یک ملت است. مگر می‌تواند کسی بگذرد از این حق؟ یک ملت است، اسلام است، خداست. مگر قابل عفو است؟ من خوف یک همچو اشتباه و لغزشی دارم و باید همه دست در دست هم بدهند و این لغزش را نگذارند واقع شود.»

دولت نظامی، راه‌حلی که به سرعت رنگ باخت!

دولت نظامی ازهاری زمانی تشکیل شد که بر اثر اعتصابات، به‌خصوص اعتصاب کارکنان شرکت نفت اقتصاد کشور در وضعیت بحرانی به سر می‌برد. به‌علاوه یکی از ستون‌های اصلی حامی شاه یعنی بوروکراسی با تبعیت از فرامین امام خمینی فرو پاشیده و به مبارزین پیوسته بود. از سوی دیگر سخنان امام در خصوص نظامیان و دعوت از آن‌ها در پیوستن به انقلابیون موجب ایجاد یک جنگ روانی شدید در ارتش شده بود.به نحوی که فرار سربازان از پادگان‌ها و تمرد از فرامین فرماندهان که از شهریور ماه آغاز شده در حال اوجگیری بود.

از سوی دیگر مقررات حکومت نظامی که از اواسط مرداد ماه به این سو در شهر‌های بزرگ کم و بیش اجرا می‌شد، هراس مردم را از حکومت نظامی و ارتش از بین برده بود و مهم‌تر از همه ماه محرم و شدت یافتن مبارزات در پیش بود. این‌ها همه در حالی بود که امام در پاریس با نطق‌ها و رهنمود‌های خود که به‌سرعت در کشور انعکاس می‌یافت عملاً اداره امور را در دست داشت و بنا به گفته سپهبد مقدم همبستگی کاملی بین روحانیون در تبعیت از پیام‌های امام وجود داشت. امام خمینی در آغاز حکومت نظامی ازهاری اعلام کردند که با یک ملت نمی‌شود یک کار تحمیلی تا آخر شود. در مقابل «نه» ملت نه سرنیزه کارگر است، نه تانک کارگر است، نه توپ کارگر است و نه تشر‌های تو خالی کارتر و کرملین. به‌علاوه ترکیب دولت نظامی نشان می‌داد دولتی نیست که بتواند با سرکوب اوضاع را آرام کند. 

دو روز پس از روی کار آمدن ازهاری عده زیادی از شخصیت‌های برجسته بازداشت شدند که مهم‌ترین آن‌ها امیرعباس هویدا، نصیری، منوچهر آزموده، عبدالعظیم ولیان و داریوش همایون بودند. (۸)
مناسک محرم، برباد دهنده امید شاه آمدن ماه محرم فرصتی به مخالفان داد تا سازماندهی بهتری به هیئت‌ها و مجالس عزاداری داده و با شعار‌های «الله‌اکبر» از فراز بام‌ها شهر را تکان دهند. 

روز‌های نهم و دهم ماه محرم بزرگ‌ترین تظاهرات مردمی در تهران و سایر شهر‌های بزرگ برگزار شد که در آن میلیون‌ها نفر شرکت کردند و در قطعنامه‌هایی که در این راهپیمایی‌ها خوانده می‌شد امام خمینی به عنوان رهبر ملت سکان حرکت را در دست داشت و تظاهرکنندگان خواهان سرنگونی نظام سلطنتی و تأسیس حکومت اسلامی بودند. 

از نظر سولیوان نظم راهپیمایی در هر دو روز جالب توجه بود و از سازمان نیرومندی که آن را اداره می‌کرد، حکایت می‌نمود. با توافق قبلی، پلیس و نیرو‌های نظامی در خارج از مسیر راهپیمایی استقرار یافته بودند و این تدبیر که خود نشانی از آمادگی ایرانیان برای حل مسالمت‌آمیز اختلافات خود بود، از هرگونه برخورد و خونریزی جلوگیری می‌کرد، لیکن با گذشتن عاشورا مشکلات همچنان پا بر جا و اعتصابات در همه بخش‌ها رو به توسعه بود.

به این ترتیب تنها سه هفته پس از نخست‌وزیری ازهاری شاه و مقامات امریکایی متوجه این واقعیت شدند که راه‌حل مقابله با این بحران حکومت نظامی نیست.  نتیجه این حکومت، به‌ویژه در ماه محرم از پیش مشخص بود و ادامه تظاهرات مردم، به‌خصوص راهپیمایی‌های میلیونی در تاسوعا و عاشورا ادامه اعتصابات کارکنان شرکت نفت و کاهش تولید نفت تا سطح ۵۰۰ هزار بشکه در روز و افزایش موج دیگر اعتصابات در کنار تزلزل در روحیه نیرو‌های مسلح نهایتاً موجب شد تا شاه در ۸ دی ماه شاپور بختیار را مأمور تشکیل کابینه کند و خود در روز ۲۶ دی ماه کشور را ترک کرد.

محمدرضا شاهخروج محمدرضا پهلوی و گسست در قدرت سرکوب رژیم

به نظر بازرگان، شاه از جهت منفی رهبر انقلاب شد. همه گروه‌ها و شخصیت‌های در حال مبارزه به این نتیجه می‌رسیدند که مانع عمده و دشمن اصلی آن‌ها برای نیل به اهداف ملی، اسلامی یا انقلابی وجود شاه، دربار و نظام استبدادی است و تا شاه از مملکت بیرون نرود، هیچ امید و امکانی برای آزادی و رهایی وجود ندارد و شخص او و شیوه‌های استبدادی و ساواکی باعث همه بدبختی‌هاست. 

از سال ۱۳۴۲ به این سو ارتش همواره یکی از ستون‌های عمده حمایتی شاه بود، اما هیچ‌گاه استقلال عمل نداشت و شاه همواره سعی می‌کرد آن را تحت کنترل خود داشته باشد و قدرت سازمانی آن را کاملاً به شخص خود وابسته کند، لذا پس از خروج شاه از ایران تکیه‌گاه ارتش فرو ریخت. پیش از خروج شاه ژنرال هایزر، معاون فرماندهی نیرو‌های ناتو برای ایجاد هماهنگی و حفظ وحدت و انسجام ارتش به‌منظور حمایت از بختیار و در صورت ناتوانی وی انجام کودتا برای حفظ ایران به عنوان پایگاه امریکا به ایران سفر کرد، لیکن با خروج شاه کارآیی نیرو‌های مسلح به حداقل رسید و بسیاری از افسران ارشد گروه به بهانه‌های مختلف از ایران خارج شدند و آن‌هایی نیز که باقی ماندند در اطاعت از دستور یکدیگر یا فرمانبرداری از غیرنظامیان سر باز زدند و برخی از آنان با گروه‌های مختلف اسلامی و انقلابی و عموماً جهت آمادگی برای برخورد با رویداد‌های غیرقابل پیش‌بینی تماس برقرار کردند. 

بی‌طرفی ارتش و پیروزی انقلاب

با شکست حکومت نظامی ازهاری، روی کار آمدن بختیار و سرانجام خروج شاه از کشور و با درایت و مدیریت اعمال شده توسط امام در مورد ارتش، فرار سربازان، تمرد آن‌ها از فرامین، تزلزل در روحیه نظامیان و فرار بسیاری از امرای ارتش و به‌طور کلی تسخیر بدنه ارتش توسط انقلابیون (۱۵) عملاً برای ارتش راهی جز بی‌طرفی باقی نماند. از سوی دیگر شیوه‌های برخورد امام با ارتش در بیانیه‌های ایشان و تماس‌ها و مذاکرات غیرمستقیم با افسران ارتش، بالاخره شرایط سالم و مطمئن ورود امام به تهران در آن روز‌ها را فراهم ساخت و بعد‌ها ادامه تماس‌ها و مذاکرات اعضای شورای انقلاب با امرای ارتش از یک طرف و شکست طرح کودتا و حمله گارد شاهنشاهی به نیروی هوایی از طرف دیگر منجر به تصمیم نهایی شورای امرای ارتش در ۲۲ بهمن در تسلیم شدن به انقلاب و قبول تبعیت از دولت منصوب امام و فرار بختیار شد.

شکست مطلق قدرت سرکوب و پیروزی انقلاب

در مجموع دو عامل موجب شکست قدرت سرکوب رژیم شاه شد:
۱ ـ. ضعف ساختاری در بدنه ارتش به عنوان سازمانی وابسته به قدرت یک شخص عاری از مشروعیت اقناعی. شاه در تمام طول دوران حکومت خویش، به‌ویژه از ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ به این سو همواره به سبب هراس خود از قدرت گرفتن نظامیان تلاش می‌کرد تا با ایجاد سازمان‌های موازی درون نیرو‌های نظامی و نظارت مستقیم خود بر ارتش آن را به صورت یک نظام سلطانی در اختیار و تحت کنترل کامل خود داشته باشد. وجود اقوام، خویشاوندان و یک شبکه فامیلی وابسته به شاه در رأس هرم ارتش، طرد نیرو‌های مستقل از بدنه ارتش و... موجب وابستگی کامل ارتش به شاه شده بود، به نحوی که هنگام خروج شاه از ایران سران نظامی کاملاً سردرگم و منقلب شده بودند. ژنرال هایزر در این باب در مورد لحظه خروج شاه از ایران و واکنش امرای نظامی در این خصوص می‌گوید:
«احساسات داخل اتاق از کنترل خارج شد و صدای هق‌هق گریه به هوا برخاست. یکی از افراد داخل اتاق سرش را روی شانه من گذاشت و گریست. عده‌ای هم به لطیفه گفتن پرداختند. همه این‌ها نشانه ترس و از هم پاشیدگی ذهن آن‌ها بود.» 
۲ ـ. عامل مهم‌تر قدرت اقناعی و جاذبه کلام امام خمینی بود که عملاً با حمایت قاطع سازمان روحانیت و عامه مردم بدنه ارتش را تسخیر کرد.

رویکرد رهبر کبیر انقلاب درباره نظامیان

خط‌مشی امام خمینی در مقابله با نیرو‌های نظامی و امنیتی رژیم شاه در تمام طول مبارزات بر پایه جدا کردن مسئله ارتش و نیرو‌های نظامی از ساواک و نیرو‌های اطلاعاتی و امنیتی استوار بود. امام اساساً به رژیم شاه به دلیل جو اختناق‌آمیز و حکومت پلیسی آن حمله می‌کرد. چنانچه در ۲۷ فروردین سال ۱۳۴۶ در نامه‌ای سرگشاده خطاب به امیرعباس هویدا، نخست‌وزیر وقت نوشت حکومت پلیسی شما و اسلاف شما به خواست آنان که می‌خواهند ملل شرقی به حال عقب‌افتادگی باشند، حکومت قرون وسطایی، حکومت سرنیزه، زجر و حبس و حکومت اختناق و سلب آزادی و حکومت وحشت و قلدری است.

حملات امام نسبت به نیرو‌های امنیتی رژیم شاه از اواسط دهه ۵۰ و پس از تشکیل حزب رستاخیز شدت بیشتری یافت و نیرو‌های امنیتی رژیم شاه را از این نظر با دستگاه تفتیش عقاید قرون وسطی مقایسه کرد و گفت: «در عصری که ملت‌ها یکی پس از دیگری از زیر یوغ استعمار خارج می‌شوند و استقلال و آزادی خود را به دست می‌آورند، ملت بزرگ و مسلم ایران با گماشته شدن یکی از عمال بی‌چون و چرای استعمار و سایه افکندن وحشتناک‌ترین استبداد وحشیانه بر سراسر کشور از تمام شئون آزادی محروم و با جمیع مظاهر استبداد و ارتجاع دست به گریبان هستند. سازمان امنیت ایران به دستور شاه به صورت اداره تفتیش عقاید قرون وسطایی در آمد و با مخالفان حزب تحمیلی شاه که اکثریت قاطع ملت متدین هستند، با انواع تهدیدها، اهانت‌ها، ضربت‌ها و شکنجه‌های وحشیانه رفتار می‌کنند.» 
امام سازمان اطلاعات و امنیت کشور موسوم به ساواک را کارگزار اصلی سیاست‌های سرکوب رژیم می‌دانست و در حقیقت بین این سازمان و شاه هیچ‌گونه تفکیکی قائل نبود و صراحتاً اعلام می‌کرد در حکومت آینده دستگاه امنیت منحل خواهد شد، حال آنکه وجود ارتش را برای جامعه ضروری می‌دانست.

در خصوص ارتش امام همواره می‌کوشید مشی متفاوتی در پیش گیرد. به نظر حسنین هیکل امام از بابت ساواک نگرانی نداشت. ممکن است تعداد افراد آن به ۵۰ هزار مأمور برسد، اما ۵۰ هزار مأمور در مقابل ۳۵ میلیون چه می‌توانست کند؟ لذا وی مدت‌ها قبل از ترک نجف به این نتیجه رسید مشکل واقعی ارتش است. با این حال وی مشی مبارزه مسلحانه را که از سوی برخی از پیروانش ارائه می‌شد رد می‌کرد و معتقد بود اسلحه نمی‌تواند به جنگ اسلحه برود و باید زنجیر‌هایی را که اعضای نیرو‌های مسلح در بند آن هستند، یعنی سوگند وفاداری و عادت اطاعت را در هم شکست.

لذا وی همواره می‌کوشید تا با پیام‌های خود ضمن جدا کردن بدنه ارتش (مرکب از سربازان وظیفه، درجه‌داران و افسران جزء) که سهم ناچیزی از قدرت تشویقی شاه در مقایسه با افسران ارشد نصیبشان می‌شد و به‌علاوه از نظر پیشینه خانوادگی عمدتاً به خانواده‌های مذهبی تعلق داشتند، عملاً مهم‌ترین بخش از قدرت سرکوب رژیم شاه را مضمحل سازد. پیام‌های امام در ابتدا سربازان وظیفه، درجه‌داران و افسران جزء را به عنوان بدنه ارتش خطاب قرار می‌داد و بسیار ساده بود: آن‌ها باید خدمت به شاه را متوقف می‌کردند. شاه شیطان و طاغوت مجسم بود. آن‌ها مستضعفین و سربازان خدا هستند. نباید به روی همنوعان مسلمانشان آتش بگشایند. باید به سوی مسجد و خداوند بروند. 

در مورد افسران جزء و درجه‌داران خطابه‌ها و پیام‌های امام از خرداد سال ۱۳۵۷ و مداخله نظامیان در سرکوب قیام‌های مردم شدت یافت و از نظامیان می‌خواست با سرپیچی از فرمان ستمگران به برادرکشی‌ها خاتمه دهند. 

امام پس از عزیمت به پاریس فرصت مناسبی یافت تا از آنجا پیام‌های خود را به نحو بارزتر و آشکارتری به گوش نظامیان برساند و آن‌ها را از کشتار مردم باز دارد. وی در این پیام‌ها بار‌ها تأکید کرد مشی مبارزه ما غیرمسلحانه است، لیکن در کنار آن همواره هشدار می‌داد در صورت کشتار وسیع مردم ممکن است مجبور به تجدیدنظر در آن شود. 

با نزدیک‌تر شدن هرچه بیشتر به زمان حکومت‌های نظامی و افزایش سرکوب امام با بیان اینکه چه کشته شویم یا چه بکشیم پیروزیم، سیاست‌های سرکوب رژیم دیگر اثری ندارد و... موجبات افزایش روحیه مردم و تضعیف روحیه نظامیان را فراهم می‌آورد و از سوی دیگر با دعوت از نظامیان به خاتمه دادن سرکوب از آن‌ها می‌خواست تا با سرپیچی از فرمان شاه به مردم بپیوندند. 

رهنمود‌های امام به مردم پیرامون رفتار با نظامیان و پیامد‌های آن

یکی دیگر از استراتژی‌های امام برای مضمحل کردن قدرت سرکوب رژیم شاه و جدا کردن بدنه ارتش از سران آن جدای از خطابه‌های مستقیم به نظامیان تأثیر گذاردن بر روحیه آن‌ها از طریق پیام‌هایی بود که به مردم در خصوص نحوه برخورد با نظامیان می‌داد و بدین ترتیب به‌طور غیرمستقیم بر روحیه نظامیان تأثیر می‌گذاشت و قلوب آن‌ها را به سوی انقلابیون جلب می‌کرد. وی از مردم می‌خواست سینه ارتش را مورد حمله قرار ندهید، قلبش را تسخیر کنید. اوج اطاعت مردم از این فرامین و برخورد مسالمت‌جویانه با نظامیان از راهپیمایی عید فطر به این سو بود. اقدامات مردم در این خصوص آنچنان بر روحیه نظامیان، به‌ویژه سربازان تأثیر گذاشته بود که ارتشبد ازهاری و رؤسای نظامی کاملاً گیج شده بودند.

پیام‌های امام در این باره تا پایان مبارزات ادامه یافت. وی در زمان ایجاد حکومت نظامی و پس از عزیمت به پاریس و در پیامی خطاب به دانشجویان از آنان خواست هرچه بیشتر مردم را برای قیام همگانی تشویق کنند و ارتش را برادر خود بنامند و با صدای بلند از آنان سؤال کنند: آیا جواب گُل گلوله است؟ 

ارتشبد قره‌باغی در این باره می‌گوید در روز تاسوعا ۱۹ آذر ماه تظاهرات کاملاً جنبه سیاسی یافته بود و تظاهرات‌کنندگان ضمن تجلیل از امام و شعار علیه شاه وقتی از مقابل پادگان‌ها و سازمان‌های ارتشی عبور می‌کردند شعار‌هایی همچون «تیراندازی علیه مسلمان خیانت است به اسلام» یا «برادر ارتشی چرا برادرکشی؟» و امثال این‌ها را سر می‌دادند، ولی در راهپیمایی روز عاشورا ۲۰ آذر ماه، در شعارهایشان پرسنل نظامی را دعوت به فرار و عدم اطاعت و نافرمانی می‌کردند. 

به نظر قره‌باغی تأثیر این اقدامات بر روحیه نظامیان غیرقابل انکار بود و این وضعیت پس از شکست حکومت نظامی ازهاری تشدید شد. شکست حکومت نظامی ازهاری عملاً نشان داد آخرین و مهم‌ترین تصمیم شاه، یعنی تشکیل یک دولت نظامی که نخست‌وزیر آن رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران بود و اعضای آن را فرماندهان نیرو‌ها و امرای ارتش تشکیل می‌دادند در مقابل مخالفان ناتوان بود و دولت و نیرو‌های مسلح قادر به جلوگیری از بروز انقلاب نیستند.


منبع: روزنامه جوان

انتهای پیام/

نظری بر آغاز و انجام ایده حکومت نظامی به مثابه واپسین راه‌حل رژیم پهلوی

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.