به گزارش خبرنگار دنیای ورزش گروه ورزشی باشگاه خبرنگاران جوان، جام جهانی یک فرصت است برای ملتها. برای نشان دادن خودشان برای اینکه ابراز وجود کنند. این سفرهای است که پهن شده تا هر کشور و هر تیمی به اندازه سهم خودش از این سفره بردارد. در جام جهانی است که برد مکزیک برابر آلمان به چشم میآید، در جام جهانی است که شکست سنگین عربستان وصل میشود به سیاستهای این کشور و ولیعهد جوانش، در جام جهانی است که یک برد در دقیقه ۹۵ با گل به خودی میشود جزو بردهای تاریخی یک کشور، فوتبال در تمام طول سال هست.
مسابقات گوناگون در کشورهای مختلف در سطوح متفاوت. اما فقط جام جهانی است که این طور چشم همه را به خود خیره میکند. اتفاقی که هر چهار سال یک بار رخ میدهد تا باعث شود بیشتر قدرش را بدانیم. مثل عبور شهاب سنگی بر فراز آسمان که اگر کسی نتواند آن را ببیند از دستش میدهد تا دفعه بعد، در طول تاریخ این جام جهانی اتفاقاتی را در دل خود داشته که گاها آنقدر نشنیده ماندهاند که، چون رازی سر به مهر شدهاند. این رازها و داستانهای عجیب جذابترین رقابت ورزشی دنیا را باه هم میخوانیم.
فرانسه در اولین دوره جام جهانی فوتبال در سال ۱۹۳۰ کاپیتانی داشت به نام الکس ویلاپلان. بازیکنی که در خط هافبک بازی میکرد. در آن جام جهانی که در کشور اروگوئه برگزار میشد، فرانسه عالی کار کرد، اما نتوانست به قهرمانی برسد. الکس ویلاپلان به همراه یارانش به وطن برمیگردند. چند سال بعد در سال ۱۹۳۹ آتش جنگ جهانی دوم برافروخته شد. آلمان و فرانسه نیز به چنگ یکدیگر رفتند و خرابیهای بیشماری در اروپا پدید آمد. در سالهای آخر جنگ، خیر عجیبی به دست رسانههای فرانسه را به آنها میفروخت! این خبر باعث اولین کاپیتان تاریخ فرانسه در جامهای جهانی به دار اعدام آویخته شود. حکم دادگاه، به سرعت اجرا شد تا دیگر هیچ کس هوس جاسوسی به سرش نزند، حتی فوتبالیستها.
در دومین دوره جام جهانی فوتبال، نایب قهرمانی دوره قبلی در سال ۱۹۳۰ یعنی آرژانتین با قایق به ایتالیا سفر کرد؛ سفری که ۱۷ روز به طول انجامید. این در حالی بود که ۱۴ بازیکن از ۱۸ مرد انتخابی تیم ملی آرژانتین نژاد ایتالیایی داشتند و هیچ وقت بوینس آیرس را ندیده بودند. آنها بازی انتخابی را مقابل سوئد در شهر بولونیا انجام دادند و بازی را با نتیجه ۲_۳ واگذار کردند تا انتهای با انجام یک بازی به آرژانتین برگردند.
اولین بار بود که کلمبیا به جام جهانی میآمد، اما این برایشان یک افتخار ملی به حساب نمیآمد و فقط این بازیکنان آن تیم بودند که میدانستند به چه افتخار مهمی دست پیدا کردهاند. پیش از آنکه آنها کشورشان را به مقصد شیلی ترک کنند، آلبرتو کامار گور رئیس جمهور کلمبیا با بازیکنان تیم ملی فوتبال کشورش دیدار کرد، اما او آنها را خوب نمیشناخت و در ملاقات با آنها گفت: "پسرا، خوب کار کنید و توپهای زیادی به سبد بیندازید! "
در جام جهانی ۱۹۵۰، کشور هند به عنوان اولین کشور آسیایی به جام جهانی رسید، مردم استعمار زده هند به قدری از این اتفاق خوشحال و شادمان بودند که سر از پا نمیشناختند و ماهها جشن و سرور به پا کردند. قرار بود جام جهانی ۱۹۵۰ در کشور برزیل انجام شود و هندی ها به برزیل سفر کنند، اما پس از برآور هزینه، مسئولان ورزش کشور هند از اعزام بازیکنان فوتبال این کشور ها برزیل منصرف شدند چرا که عملا پولی در بساط نبود. بازیکنان هند نه پولی برای خرید بلیت سفر به برزیل داشتند و نه حتی برای خرید و کفش و پیراهن ورزشی. این حادثه تلخ، کشورشان را به ورطه غم و اندوه فرو برد.
جام جهانی با بازی میان مکزیک و شوروی در وزرشگاه آزتک مکزیک آغاز شد. این بار هم مثل تمام افتتاحیههای دیگر فقط با یک تفاوت. دوربینهای تلویزیونی با قابلیت پخش تصاویر رنگی به ورزشگاه راه یافته بودند تا بینندگان تلویزیونی برای اولین بار کارت زرد داور را ببینند. همین طور برای اولین بار رنگ تابلوهای تعویض که نخستین مرتبه برای تعویض آناتولی پوژاک با ویکتور سربریانیکوف استفاده شد، به چشم آمد.
جام جهانی ۱۹۷۸ سیاسیترین جام جهانی تاریخ تا امروز بوده است. تصویر مضحکی که دومینگوپرون رئیس جمهور وقت آرژانتین (این کشور میزبان آن جام جهانی بود) از خود در ذهن مردم ترسیم کرد، هرگز پاک نخواهد شد. در آن دوره، تیمها باید در دو مرحله گروهی به میدان میرفتند. آرژانتین برای رسیدن به فینال، نیاز داشت تا حداقل ۶ گل به پرو بزند و از گروه خود صعود کند، اما همه میدانستند این تیم قدرت چنین کاری نداشت.
پرون و سیاستمداران دیگر وارد عمل شدند. آنها باب مذاکره با سیاستمداران پرو را گشودند و در قبال تجهیز ناوگان هوایی پرو، از آنها خواستند در جام جهانی و بازی رو در رو، ۶ گل از آرژانتین دریافت کنند. همین اتفاق هم افتاد و آرژانتینیها با زدن ۶ گل به فینال رسیدند. پرون با این پلیتیک مفتضحانه توانست به دو هدفش برسد، اول اینکه یک موفقیت بزرگ ورزشی برای کشورش به دست آورد و در وهله دوم توانست به افتخار قهرمانی آرژانتین در فینال، مخالفانش را سرکوب کرده و دموکراسی را در این کشور تعطیل کند.
ستاره فوتبال آرژانتین تا پیش از آن فرصت پیدا نکرده بود تا در جام جهانی خودی نشان دهد و در اسپانیا زمان آن رسدیه تا مارادونا شانس بازی برای تیم ملی کشورش پیدا کند. در بازی افتتاحیه در ورزشگاه نیوکمپ که روز ۱۳ ژوئن برگزار شد، خیلیها به انتظار تماشای هافبک جوان آلبی سلسته نشسته بودند، اما اولین بازی وی چیزی نبود که انتظارش کشیده میشد و آرژانتین آن دیدار را با تیک گل ادوینون درور به بلژیک واگذار کرد.
همیشه این طور نبوده که فوتبال بازنده مقابل سیاست باشد. در دوره بعدی یعنی جام جهانی ۱۹۸۲ ایتالیا، اتفاق هیجان انگیزی رخ داد. وقتی ایتالیاییها توانستند به عنوان میزبان، قهرمان شوند، مردم به خیابانها ریخته و به رقص و پایکوبی مشغول شدند. شادی عمومی تمام کشور را در بر گرفت و هیچ نمیتوانست نسبت به این قهرمانی بیتفاوت باشد. مردم هیجان زده، در حین جشن به سمت مقر شاخه خطرناکی از مافیای ایتالیا به نام کامورا حرکت کردند. اتحاد بینظیر مردم سبب انهدام بزرگترین مافیای کشور ایتالیا شد و شهر ناپل دوباره به دست مردم عادی افتاد. این بار سیاست بود که بازی را به فلوتبال و شادیهای فوتبال باخت تا مافیا نابود شود.
معمولاً در بیسبال عجایب و شگفتیهای زیادی رقم میخورد، اما هیچ وقت در یک ورزشگاه فوتبال مشابه آن دیده نمیشد تا آنکه بازی ایتالیا با بلغارستان در جام جهانی ۱۹۸۶ از راه رسید. ورزشگاه آزتک شاهد حرکات عجیبی روی سکو تماشگران بود که دوربینهای تلویزیونی نمیتوانسند از ضبط آنها چشمپوشی کنند. روی سکوها تماشاگران با نظم خاصی از جاهای خود برمیخواستند تا اینگونه برای اولین بار موج مکزیکی متولد شد.
قراب بود جام جهانی ۱۹۸۶ در کشور کلمبیا برگزار شود. مسئولان فدراسیون فوتبال کلمبیا برای گرفتن میزبانی این دوره از بازیها، تلاش زیادی کردند و همه چیز مهیا شده بود که ناگهان زلزله مهیبی، کلمبیا را لرزاند. شدت تخریب این زمین لرزه به حدی بود که به اماکن ورزشی نیز آسیب جدی وارد کرد. اولین اتفاق پس از زمین لرزه، انصراف کشورها مختلف از سفر به کلمبیا بود. هیچ کس دلش راضی نمیشد به این کشور سفر کند، زیرا کلمبیا حالا دیگر تحت تاثیر قهر طبیعت شده بود و امکان داشت در زمان برگزاری جام جهانی، اتفاقات تلخ دیگری نیز رخ دهد. به همین خاطر مکزیک میزبان این دوره شد.
آنها تصورشان از فوتبال چیز دیگری بود و با آن چه که در کشورشان در حال انجام شود، تفاوت زیادی داشت، با این حال بسیاری از تغییرات که فیفا برای جذابتر کردن فوتبال ابداع کرده بود، در جام جهانی ۱۹۹۴ آمریکا به وقوع پیوست؛ چیزهایی که امروز جا افتادهاند، اما در زمان خودشان یک انقلاب به تمام معنا بودند. یکی از چیزهایی که تغییر کرده بود، رنگ پیراهن داوران بود که در این دوره پیراهنهای قرمز بر تن داشتند. در بازی افتتاحیه میان بولیوی و آلمان که در زمین فوتبال آمریکایی شیکاگو برگزار شد، برای اولین نام بازیکنان بالای شمارههایشان نمایش داده شد.
در جام جهانی ۱۹۹۸ یک اتفاق خارقالعاده رخ داد و تیم ملی کرواسی با هدایت میروسلاوبلاژویچ توانست تا مرحله نیمه نهایی صعود کند. بلاژ که بعدها سرمربی تیم ملی ایران شد، همیشه یک کلاه پلیس را به همراه خود داشت و آن را روی نمیکت روی سرش میگذاشت. سر مربی تیم ملی کراوسی برای خبرنگاران تعریف کرد که قبل از سفر به فرانسه برای حضور در جهام جهانی ۱۹۹۸، دوست پلیسی داشته که این کلاه را به او هدیه داد، اما این پلیس در درگیری با آشوبگران و در یک نزاع خیابانی کشته شد. کلاه پلیس برای تیم ملی کراوسی شانس به همراه داشت و آنها توانستند تا نیمه نهایی پیش بروند و اگر بدشانسی نمیآوردند، حتما فینالیست میشدند.
یکی دیگر از شگفتیهای بازی افتتاحیه جام جهانی در سال ۲۰۰۲ شکل گرفت! جایی که فرانسه به عنوان مدافع قهرمانی مقابل سنگار با یک گل شکست خورد، اگرچه در آن بازی خیلی از شکست غیر منتظره فرانسه متعجب شدند، اما هیچ کس متوجه نشد که ۲۱ بازیکن از ۲۳ مردم سنگالی که موفق شدند یکی از شانسهای قهرمانی، را شکست دهند در خود فرانسه فوتبال بازی میکردند.
سپ بلاتر به او لقب معمار جام جهانی ۲۰۱۰ را داده بود که هرگز نتوانست در افتتاحیه مسابقاتی که خودش آن را طراحی کرده و عاشقانه دوستش داشت، حضور داشته باشد.
مردی که آفریقای جنوبی را آن طور که دوست داشت، ساخته بود تنها چند ساعت قبل از آغاز دیدار افتتاحیه نوه بزرگش را در یک تصادف رانندگی از دست داد تا اندوهی بزرگ برای نماد این کشور آفریقایی بر جای بماند. به همین دلیل او تصمیم گرفت به جای حضور در بازی افتتاحیه در کنار خانوادهاش بماند و در سوگ بنشیند.
انتهای پیام/