به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگار جوان از یاسوج ، اگرچه گاه به عمد و گاه در اثر بی اطلاعی و یا دسترسی نداشتن تاریخ نگاران به منابع و اسناد، نام و نقش عشایر در رویدادهای تاریخی کمرنگ جلوه داده شده، اما تاریخ ایران همواره مملو از حماسه، فداکاری و وفاداری ایلات و عشایر است تا وطن این شکوه پابرجا، سربلند از دل التهاب دورانها بیرون بیاید.
عشایر ایران در همه تاریخ با روحیه ظلم ستیزی و وطن پرستی رو در روی بیگانگان و متجاوزان به خاک وطن ایستاده اند و اجازه غارت منابع ملی را نداده اند تا ایران، بحرانها و روزهای دشوار را پشت سر بگذارد و ایران بماند.
یکی از رویدادهایی که عشایر در شکل گیری آن نقش بی بدیل داشتند نهضت ملی شدن صنعت نفت است.
زیرا پس از کشف نفت در جنوب، پای انگلیسیها به این منطقه باز شد. بخشی از خاک ایران که عشایر بختیاری، قشقایی، بویراحمد، دشتستان و تنگستان در آن ساکن بودند و از آنجایی که وطن پرستی و بیگانه ستیزی خصیصه ذاتی عشایر است پس بر خلاف نظر و برنامههای دولت حاکم، عرصه را بر نیروهای انگلیس تنگ کرده و از پای ننشتند که مبادا ایران به هندی دیگر تبدیل شود.
بویراحمدیها هم در زمانهای مختلف منافع انگلیسیها را به خطر میانداختند به طوری که در ۱۵ دسامبر ۱۹۰۹ کنسول انگلیس در شیراز ناچار شد به طور رسمی از بویراحمدیها به «سر جرج بارکلی» سفیرشان در تهران شکایت کرده و سفیر هم متن شکایت را به لندن مخابره میکند.
در بخشی از شکایت کنسول انگلیس از بویراحمدیها آمده است: «اشرار غارتگر بویراحمدی بیش از یک ماه است که در نقاط مختلف بین 'دشت ارژن' که ۱۰ فرسنگ زیر شیراز است و 'گلدارچین' که در مجاورت اصفهان است مشغول عملیات عمدهای هستند و... بی نهایت مشکل خواهد بود که یک طایفه کوه نشین به این رشادت و فعالیت را بتوان در تنگنا انداخت و... به عقیده من (مستر بیل) طایفهای که باید اختصاصا مورد تنبیه واقع شوند همانا طایفه بویراحمدی است و... طایقه بویراحمدی میتواند ۱۰ هزار نفر تهیه کند که عده کمی از آنها سواره اند، ... چهار قلعه محکم دارند که بدون توپ، گرفتن آنها ممکن نیست و...»
این ویژگی بویراحمدها مقدمهای میشود که رضا شاه جنگهای خود را با عشایر جنوب آغاز کند و برای این جنگهای خونین دلایل زیادی عنوان نیز میشود از جمله اینکه دولت به هیچ وسیلهای قادر به سرکوب شورشیان بویراحمدی و ایجاد آرامش در منطقه نمیشود. اما آن چنان که مرحوم عطا طاهری بویراحمدی مورخ و پژوهشگر تاریخ عشایر در این باره گفته است: حفاظت از منافع دولت انگلیس در غارت نفت جنوب کشور، پشت پرده اصلی تمام جنگهای رضاشاه با عشایر جنوب بود.
به گفته طاهری، پس از کشف نفت در ایران و تیزتر شدن دندان طمع استعمار پیر، دولت انگلیس، عشایر را مانعی برای رسیدن به خواستههای استعماری خود میدید؛ بنابراین دولت دست نشانده رضاشاه برای راضی نگه داشتن اربابان انگلیسی خود در چپاول نفت جنوب کشور، دستور یکجانشینی و خلع سلاح عشایر را صادر کرد.
به باور طاهری، آنها میخواستند هر قدرتی که منافع تجاری دولت انگلیس را تهدید میکند، از بین ببرند و بر این اساس شاه، سران ایلات جنوب را به دستور انگلیسیها کشت و خلع سلاح و تخته قاپو (یکجانشینی) و آزار و اذیت کوچگران، همه برای غارت نفت جنوب بود و به دستور آنها انجام میگرفت.
وی تاکید کرد: منطقه نفت خیز گچساران در کهگیلویه و بویراحمد نیز در سالهای ۱۳۰۲ و ۱۳۰۳ هجری خورشیدی مورد مطالعه قرار گرفت و در سال ۱۳۱۰ عملیات حفاری برای چندمین بار انجام شد و بر این اساس پای انگلیسیها به این منطقه نیز باز شد.
بر این اساس، خلع سلاح و تخته قاپوی عشایر بویراحمد نیز در دستور کار قرار گرفت و بنابراین رضا شاه جنگ 'تنگ تامرادی' را علیه عشایر بویراحمد پایه ریزی کرد تا این ایل جنگجو را تضعیف کند.
در سال ۱۳۰۹ مبارزات 'لهراسب باتولی' عشایر زاده دلیر و آزادی خواه بویراحمدی، علیه نیروهای استعمارگر انگلیس و حکومت دست نشانده رضاشاه به اوج خود رسید.
در اسناد تاریخی دلایل زیادی برای این جنگ عنوان شده از جمله اینکه در کتاب بویراحمد در گذرگاه تاریخ دلیل این جنگ بی حرمتی به حریم یکی از کدخدایان ایل و در روایت دیگری آزار و چپاول گری یکی از ماموران نظامی به حریم خانوادههای بویراحمد و ممسنی دلیل این جنگ عنوان شده است. در کتاب 'بررسی اوضاع سیاسی اجتماعی ایل بویراحمد بین سالهای ۱۳۰۴ تا ۱۳۴۲' تمکین نکردن بویراحمدیها از دولت رضاشاه به عنوان دلیل این جنگ مطرح شده است.
با این حال، سرلشکر شیبانی به عنوان افسری تحصیل کرده و آگاه به جنگهای چریکی در باره پشت پرده این جنگ در کتاب «استانداران فارس» به یکی از افسرانش گفته است: «دیدی این سوادکوهی نابکار (رضا شاه) چطور ما را فریب داد؟ این همه سرباز بی گناه کشته شدند، آن همه مردان دلیر بویراحمدی به گور رفتند برای اینکه کمپانی نفت، چند شاهی بیشتر به سهامداران خود پرداخت کند.
ما فقط آلت دست مظلمه بودیم علیه ملت خودمان برای مساعدت به کمپانی نفت آن هم به قیمت خون جوانان معصوم این ملت، یعنی همانهایی که حقا مالک واقعی این ثروت هستند.»
وی در ادامه بیان میکند: «این نامردها ما را در حد یک میرغضب شرکت نفت سقوط دادند، من فکر میکنم که اگر ایران مستقیما به دست یک دولت استعماری اداره میشد ممکن نبود چنین جنایات هولناکی صورت بگیرد. بیچاره ملت ایران که از این ماجرا خبر ندارند و شاید هم هرگز خبردار نشوند.»
شیبانی میافزاید: «من تا مدتی به اظهارات بویراحمدیها مشکوک بودم، اما دیگر کوچکترین شکی در صحت اظهاراتشان ندارم. از زمانی که از وجدان کار اطلاع پیدا کردم، دیگر خود را قادر نمیبینم در این سرزمین بمانم و به چشم افراد این ملت که فرزندانشان را برای حفظ منافع ناچیز شرکت نفت به کشتن دادم نگاه کنم.»
این اظهار نظر آن هم از زبان فرماندهای که مستقیما جنگ را در تنگ تامرادی اداره میکرد نشان میدهد منظور شیبانی از منافع شرکت نفت، منافع دولت انگلیس بود که بهره برداری از چاههای نفت ایران را در اختیار داشت.
موضوع این جنگ برای رضا شاه آن چنان اهمیت داشت که پس از شکست ارتش، سرلشکر حبیب الله شیبانی را برکنار و در دادگاه نظامی محاکمه و به خلع درجه و دو سال زندان محکوم کرد.
با این حال آشنایی مصدق با سران عشایر مربوط به ۲۰ سال قبل از ملی شدن صنعت نفت بود.
حامد اکبری پژوهشگر تاریخ در مقاله 'بازخوانی نقش عشایر جنوب در نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران' گفته است: مصدق در سال ۱۲۹۹ خورشیدی بنا بر تقاضای بزرگان و مردم شیراز والی فارس شد.
مصدق با آگاهی از نقش عشایر در فارس روابط بسیار مستحکم و دوستانهای با آنان برقرار کرد، و با سایر ایلات فارس از جمله کهگیلویه و بویراحمد، ممسنی، کوهمره و خمسه ارتباط برقرار کرد، به طوری که در زمانی که والی فارس بود، هیچ گونه اغتشاش و ناامنی در سرحدات ایالت فارس مشاهده نشد.
بعد از جنگ ایل بویراحمد با نیروهای رضاشاه در تنگ تامرادی ارتباط سران عشایر با دکتر مصدق کم و بیش ادامه یافت. در دوره شانزدهم مجلس شورای ملی مصدق و آیت الله کاشانی و چند نفر از همفکران آنها بعد از تجدید انتخابات در تهران به مجلس راه یافتند، جبهه ملی نیز تاسیس شد.
در همین زمان نخستین دوره مجلس سنا گشایش یافت و ناصرخان قشقایی به عنوان سناتور انتصابی از استان فارس به این مجلس راه یافت. در خرداد ماه سال ۱۳۲۹ خورشیدی کمیسیون ۱۸ نفری نفت در مجلس شورای ملی تشکیل شد، وظیفه این کمیسیون اظهار نظر در مورد نفت و چگونگی نظارت بر قرارداد الحاقی (گس-گلشاییان) بود، مصدق رئیس این کمیسیون و خسرو قشقایی منشی این کمیسیون بود.
آذرماه سال ۱۳۲۹ پنج نفر از اعضای کمیسیون نفت پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت ایران را مطرح کردند که این پیشنهاد در تاریخ ۱۷ اسفند به تصویب کمیسیون نفت و در تاریخ ۲۴ اسفند به تصویب مجلس شورای ملی و در ۲۹ اسفند ماه ۱۳۲۹ خورشیدی به تصویب مجلس سنا رسید، بدین ترتیب صنعت نفت در ایران ملی شد.
۲۹ اسفند برای عشایری که روزگارشان میان چاههای نفت گذشته و تا پیش از سال ۱۳۲۹ نظاره گر انتقال طلای سیاه از سرزمینشان به ناکجا آباد بودند روزی غرورآفرین است، زیرا بی شک عشایر جنوب ایران یکی از ارکان پیروزی نهضت ملی شدن صنعت نفت هستند حتی اگر تاریخ نویسان نخواهند به آن اعتراف کنند و تاریخ میداند که ارتباط و حمایت عشایر از مصدق تا زمان ملی شدن صنعت نفت و پس از آن تا نخست وزیری و حتی در زمان کودتا ادامه داشت.
ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود/خون دلها خورده ایم/ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود/رنج دوران برده ایم.
منبع: مهر
انتهای پیام/غ