به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، حامد در یک محله جنوب شهر زندگی میکند. مرام و رفتارش مثل همان مردمان است و حواسش به هممحلیهایش هست. از طرفی مثل خیلی از جوانان امروزی کار ثابتی ندارد. دلار میخرد و برایش مشکلاتی به وجود میآید، تا اینکه یک شبه پولدار میشود. این داستان «بر سر دوراهی» سریال جدید حامد عنقا و بهرنگ توفیقی در ایام نوروز بود، سریالی که با توجه به داستان عامهپسندش مخاطبان زیادی را در ایام نوروز پیدا کرد. تابستان سال گذشته سریال «پدر» اولین تجربه مشترک حامد عنقا و بهرنگ توفیقی نیز خیلی زود به یکی از پرمخاطبترین سریالهای تلویزیون تبدیل شد. برای اینکه از روند تولید و نگارش داستان «بر سر دوراهی» و اتفاقات ساخت آن بیشتر بدانیم، به سراغ حامد عنقا، نویسنده و تهیهکننده این سریال رفتیم و با او به گپ و گفت نشستیم.
خاطرم هست وقتی در مورد موفقیت سریال «پدر» و اقبال مردم به این سریال صحبت میکردید اشاراتی را به زمان تولید و نگارش دقیق فیلمنامه آن داشتید. حالا در فاصله چند ماه بعد از آن، سریال دیگری با فرمی متفاوت برای تلویزیون ساختید. اینبار چقدر برای فیلمنامه «بر سر دوراهی» وقت گذاشتید تا همان موفقیت سریال «پدر» به لحاظ جذب مخاطب را تکرار کنید؟
راستش باید بگویم به شخصه سریال «بر سر دوراهی» را از سریال «پدر» موفقتر میدانم، البته هر کاری را باید در ژانر خودش سنجید. من این کار را با توجه به اینکه در باکس نوروز بود و همزمان با دو کار طنز پخش شد و با توجه به واکنشها و استقبالی که از آن به عمل آمد، کار موفقتری میدانم، «پدر» کار چالش برانگیزتری بود، «پدر» نسبت به این سریال، دایره موافقان و مخالفان بیشتری داشت. این کار دایره مخالفانش خیلی کمتر بود. دلیلش هم شاید به خاطر جنس ساده روایتش بود. اما بالاخره هر کاری شکل اجرایی خودش را دارد. به لحاظ صرف زمانی و وقت گذاشتن روی فیلمنامههای هر دو سریال خیلی تفاوتی با هم نداشتند، تایم و انرژی برای هر دو سریال یکی بود اما در کل برای من «بر سر دوراهی» کار سختتری بود.
این سخت بودن برای چه چیزی بود، اینکه زمان پخش آن نوروز بود و وقت کمی برای تولید و نگارش فیلمنامه داشتید؟
نه، این مساله نبود. داشتم در ژانری کار میکردم که تصمیم گرفته بودم براساس یکی از مولفههای داستانهای پاورقیطور و یکسری روابط و فرمی که کمتر خودم تجربهاش کرده بودم، کار کنم و از این بابت شاید برایم چالش بیشتری بود.
چه چیزی از این روایت و داستان برایتان جدید بود؟
قصه «بر سر دوراهی» یک نگاه پُستیک دارد. پستیک به معنای پساست؛ یعنی پس از یک واقعه. مثلا شما وقتی میگویید «پست مدرن» منظورتان پس از نوگرایی است بنابراین یک نگاه پستیکی به این ماجرا داشتیم. حالا به چه ماجرایی؟ به ماجرایی که به آن جریان عامهپسند یا جریان پاورقی هم میگوییم. خب این نگاه یعنی اینکه تو بیایی یکسری از مولفهها را بازتولید کنی. اینکه بتوانی از یکسری از مولفههایی که در جریانهای عامهپسند و جریان پاورقیهایی که در مجله زن روز و اینها خوانده میشد این مولفهها را بازتولید کنی با شکلی امروزیتر و با یک فرمی که برای مخاطب امروز جذابیت داشته باشد. این را هم باید در نظر بگیرید که وقتی بخواهید این قصه را در مدیوم امروز روایت کنید، چالش بزرگی است. وقتی این نوع قصههای عامهپسند پاورقیطور را کار میکنیم، میخواهیم به مخاطب بگوییم این هم مثل قصههای «هزار و یک شب» است، فقط میخواهد روایتی باشد.
این مدل قصههای پاورقیطور که قصههای خیالی را ترسیم میکنند، چقدر در فضای اجتماعی امروز، مابهازای واقعی دارد و برای مخاطب امروز ملموس است؟
اگر ما به دنبال مابهازا میگردیم در لایههای زیرین داستان باید آنها را جستوجو کرد. کسی خودش را با یک شبه پولدار شدن کاراکتر حامد مقایسه نمیکند، اگر هم کسی مقایسه کند با دلار خریدن حامد و ضررهایش مقایسه میکند. اینها در زندگی واقعی ملموس است. یک وقتی هست که یک کاری را خلق میکنیم و آن کار، کار عامهپسند به معنای همین مدل پاورقی است. این یعنی نهایت خلاقیت است و یک وقتی هم براساس یک المانهایی انتخاب میکنیم؛ ما جزء دسته دوم بودیم. حتی تیتراژ ما، آهنگسازی و... همه یک نوع یادآوری کارهای قدیمی مثل کارهای بابک بیات یا کارهای مسعود کیمیایی بود، حضور در محلههای قدیمی. اینها یعنی اینکه تو تصمیم گرفتی که یک کاری بکنی که تو غرب خیلی مرسوم است. البته بدون اینکه بخواهم مقایسه کنم، ولی مثلا از المانهایی که قبلا در فیلمهای دیگر وجود داشته است استفاده میکنند و یک داستان عامهپسند را رقم میزنند که یکهو تبدیل به یک «پالپ فیکشن» میشود. یا در همین کشور خودمان آقای مهرجویی وقتی فیلم «لیلا» را میسازد. قصه عامهپسندی دارد مانند زنی که باردار نمیشود و همسرش میخواهد ازدواج دوباره داشته باشد. ولی با فرم که کار میکند آن را تبدیل به یک فیلم پالپ، پیشرو و ماندگار میکند.
کار کردن یک سریال ملودرام اجتماعی برای تعطیلات نوروز ریسکپذیر بود. چه شد که پیشنهاد پخش آن را در ایام نوروز قبول کردید؟
خیلی ریسک وجود داشت، بزرگترین ریسک همه زندگیام برای این پروژه بود. به جهت اینکه سریالی را میسازی که قرار است در کنار دو کار طنز از تلویزیون پخش شود. همه چیز کار ریسک بود، اما من عقیدهای دارم و آن موفقیت در آن سوی ریسک کردن است و در کل آدمی هستم که بدم نمیآید از این خطرها داشته باشم.
کمی هم در مورد شوکی که گفتید سریال دارد، صحبت کنیم. شاید این شوک مثل شوک سریال «پدر» مخاطب را درگیر نکرد.
فکر میکنم مخاطب از شوکی که در سریال «پدر» وجود داشت، بیخبر بود و همین بیخبری باعث شد هیجانزده شود. در این سریال شاید من نباید آن مصاحبه را انجام میدادم و آن نکته را میگفتم، وقتی که کسی به شما میگوید که در این خانه یک نقاشی است که بسیار زیباست، با آن تعریفها، تصوری در ذهن شما ایجاد میشود، برای همین وقتی با این تعریف، زیباترین تابلوی جهان را هم مقابل شما قرار بدهند، جذب آن نمیشوید. دلیل این موضوع، تصویری است که شما در ذهنتان از آن ساختهاید. برای همین نباید مصاحبه میکردم و مخاطب را آماده این شوک میکردم.
آقای میرباقری مصاحبهای داشتند و گفتند که فکر نمیکردند یک سریال ملودرام آنقدر مخاطب داشته باشد، از طرف دیگر نظرسنجیای هم انجام شد و مردم استقبال خوبی از سریال شما داشتند، اما تهیهکننده یکی از سریالهای نوروزی به نظرسنجی اعتراض داشتند؟ کمی هم در مورد این استقبال مردم و نظرسنجیها و اعتراضها صحبت کنیم.
من حرفهای آقای میرباقری را خواندم و ایشان همیشه ابراز لطف به بنده داشتند، هر دو تهیهکنندههای آن دو سریال هم از دوستان بنده هستند و به آنها ارادت دارم. من آدمی نیستم که بخواهم خودم نظرسنجی راه بیندازم، چون کار را برای مردم میسازم. مهم این بود که مردم در شبهای عید چند سریال خوب ببینند و فکر هم نمیکنم که مردم انتخاب کرده باشند که این سریال یا آن سریال را ببینند. فکر میکنم که مردم همه کارها را دیدهاند و از بین آنها ممکن است یک کار را بیشتر دوست داشته باشند. نکته مهمتر این است که سریال ما چون طنز نبوده و یک کار ملودرام است، نمیتواند با آن کارها که طنز هستند سنجیده شود. فکر میکنم میشود بین «نون.خ» و «زوج و فرد» یک رقابتی باشد چون هر دو کار طنز هستند، ولی سریال ما در یک دستهبندی دیگری جای میگیرد. اما در کل مهم این بود که مردم کار را دوست داشته باشند.
فکر میکنم خیلی سال است که ما عشق مثلثی در تلویزیون ندیدهایم. خودتان قبول دارید که این نوع عشق در داستان شما وجود داشته است یا نه؟
عشق مثلثی با محوریت یک زن و دو مرد شکل میگیرد و اوجش در سریال «پریدخت» بود که آقای سامان مقدم آن را کار کردند، من در تلویزیون عشق مثلثی دیگری یادم نمیآید. ولی اینجا و در داستان ما حتی اگر بخواهیم آن را ببینیم، شکل نگرفته است. هیچ وقت رابطه عاشقانه درستی بین کاراکتر مریم و حامد شکل نمیگیرد. همیشه انگار بین آنها حرفهای احساسی پنهانی وجود دارد که بروز پیدا نمیکند. برای همین به نظرم مثلث عشقی در این کار اتفاق نیفتاده است.
منبع:فرهیختگان
انتهای پیام/