به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، همه نظامهای سیاسی برای خود فیلترهایی را به کار میگیرند و نمیگذارند هر کسی که برای خود در میان مردم محبوبیتی به دست آورده است، از این محبوبیت به عنوان نردبانی برای رسیدن به قدرت استفاده نماید.
با این حال، نظامهایی که خود را دموکراتیک میخوانند، از آفاتی مثل پوپولیستی شدن سیاست و به قدرت رسیدن عوام فریبان در امان نیستند. این آفت همیشگی دموکراسی در شرایطی که فضای مجازی ابعاد گستردهای پیدا کرده، بیشتر از قبل خود را نشان میدهد. در مقاله حاضر، این مسئله به بهانه انتخابات ریاست جمهوری در اوکراین، از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار میگیرد.
پیروزی یک کمدین در اوکراین
پیروزی «ولادیمیر زلنسکی» ۴۱ ساله کمدین معروف در انتخابات ریاست جمهوری اوکراین و غلبه وی بر «پترو پروشنکو» رئیسجمهور فعلی، یکبار دیگر بحث ورود سلبریتیها و چهرهای مجازی به عرصه قدرت و سیاست جامعه را در میان جامعه شناسان و اندیشمندان سیاسی داغ کرده است. زلنسکی که اصولا تجربه سیاسی ندارد، توانست ۲/۷۳ درصد آرا مردم را کسب و بر یک سیاستمدار با تجربه غلبه کند.
در ارتباط با ویژگیها و سوابق زلنسکی، که هفتمین رئیسجمهور اوکراین محسوب میشود، گفته شده که وی تجربه سیاسی ندارد و در عوض، یک چهره محبوب هنری و تلویزیونی محسوب میشود.
زلنسکی سرپرستی یک گروه هنری موسوم به «کورتال ۹۵» را به عهده داشته است. او در سال ۲۰۱۵ به عنوان نقش اول، در سریال تلویزیونی «خادم ملت» بازی کرده است. در این سریال، زلنسکی ابتدا یک معلم تاریخ است و سپس، به طرز عجیبی به ریاست جمهوری میرسد.
نگاه منفی کارشناسان
کارشناسان درباره علت گرایش رایدهندگان به این چهره مجازی نیز حرفهای تقریبا مشابهی را زدهاند و با احصا و جمع بندی دیدگاههای آنها، به این نتیجه میرسیم که نگاه این تحلیلگران به اتفاق اوکراین، مثبت نبوده است. آنها گفتهاند که زلنسکی تجربه سیاسی ندارد و به همین خاطر، مشاوران زبردستش بر وی اعمال نفوذ خواهند کرد و رئیسجمهور جدید برای اینکه بتواند جایگاهش را کم و بیش حفظ کند، چارهای جز حرف شنوی از دستیاران مجرب خود ندارد و آلت دست آنها خواهد شد.
به اعتقاد بعضی از کارشناسان، رای دهندگان اوکراینی با انتخاب زلنسکی، دست به یک قمار طنز آمیزی زده اند؛ آنها از شرایط حاکم در اوکراین و خصوصا، شیوع فساد میان سران ناراضی هستند و علت اقبال مردم به این کمدین، خسته شدن آنها از سیاستمدارانی است که با شعارهای جذاب و عدالت طلبانه به قدرت میرسند، ولی پس از اینکه به قدرت میرسند و پستهای مهم سیاسی را فتح میکنند، شعارهای خود را فراموش کرده و خودشان جزئی از ساز و کار فساد میشوند.
انگیزهها و محرکهای رایدهندگان
اشتراکا ت در گرایش سیاسی رای دهندگان جوامع مختلف، تقریبا یکسان است و تفاوتهای فرهنگی، سیاسی و جغرافیایی باعث نمیشود که انسانها در حوزه رایدهی سیاسی، کاملا جزیرهای عمل کنند و هر جامعهای رویه مختص خودش را داشته باشد.
از جمله مولفههایی که انگیزههای رای دهندگان را جهت میدهد، میتوان به منافع خاص، عدالت طلبی، نشان دادن ضرب شست، قوم گرایی، نگرانیها در سطح ملی، ایجاد تحولات ریشه ای، کمک به رشد و توسعه کشور، و عوامل روانی شخصی اشاره کرد.
حتی رای ندادن نیز دلایلی دارد و انفعال، از خود بیگانگی سیاسی، نا امیدی نسبت به شرایط موجود، نا آگاهی سیاسی و بیرغبتی نسبت به مسایل سیاسی از جمله این علتها است.
در شرایطی که سلبریتیها و چهرههای هنری و مجازی وارد عرصه رقابتهای انتخاباتی میشوند، رایدهندگان کم و بیش همین محرکها و انگیزههای ذکر شده را دارند و به پای صندوقهای رای میروند. به طور طبیعی، بخشهایی از جامعه که وضعیت انفعالی داشته و نسبت به سیاست، بیرغبت بودهاند، وارد عرصه میشوند و رای میدهند. از جمله کسان دیگری که با انگیزه و رغبت رای خواهند داد، آنهایی هستند که به زعم خودشان، میخواهند اوضاع را زیر و رو کنند و به وقوع تحولات بنیانی در حوزه قدرت کمک بکنند. منتها علت این انگیزه، متفاوت است؛ عدهای میخواهند که شرایط عوض شود و بهبود یابد و عدهای هم صرفا به دنبال بر هم زدن هستند. اینها فقط میخواهند همه چیز را عوض کنند و به اصطلاح، از شرایط تکراری موجود خسته شدهاند و به پیامدها کاری ندارند. البته، کسانی که جزو گروه اولی هستند و امیدوارند با انتخاب خود، شرایط را بهتر بکنند، بسیار بیشتر از کسانی است که صرفا به دنبال به هم زدن اوضاع هستند.
ظرفیت ایجاد تحول توسط سلبریتیها
به هر تقدیر، رای دادن به سلبریتیها، رای دهندگان معمولی تحول طلب را ارضا میکند، آنها میخواهند که همه چیز عوض شود و یک «نظم جدید سیاسی پاک» شکل بگیرد. اما همان طور که گفته خواهد شد، این اقدام آنها در بسیاری از مواقع، نقض غرض است و ممکن است که رای دهندگان کسی را انتخاب بکنند و او را یک قهرمان سیاسی بدانند که ویژگیهای این مقام را ندارد و حتی در آینده هم نمیتواند این ویژگیها را کسب کند.
مثالهای زیادی در این ارتباط وجود دارد و نمونه دم دستی آن، «عمران خان» نخست وزیر فعلی پاکستان است. این کشور سال هاست که ازفقر، فساد سیاسی، تروریسم و وابستگی خارجی رنج میبرد. مردم پاکستان که حس میکردهاند برای مقابله با شرایط موجود، باید دست به یک انتخاب اساسی و متفاوت بزنند، قهرمان ملی «کریکت» در دهه ۱۹۹۰ را انتخاب کردهاند. از نگاه رای دهندگان پاکستانی، عمران خان با سایر سیاستمداران فرق دارد و او بیرون از جماعت الیگارشی حاکم بوده و لذا، میتواند از عهده شرایط فاسد و پیچیده موجود بر آید.
اما با زیر ذره بین قرار دادن فعالیتهای عمران خان در همین چند ماهی که او روی کار آمده است، متوجه میشویم که او خیلی زود در برابر شرایط و آفتهای ساختاری کمر خم کرده است. مشاوران عمران خان به او قبولاندند که اگر میخواهد حکومت بیدغدغهتری داشته باشد، با به شرایط تن بدهد؛ عمران خان مثل مقامات قبلی خیلی زود به سراغ دلارهای سعودی رفت، شرایط صندوق بینالمللی پول را برای دریافت وام پذیرفت، برای حکومت کردن، به همان الیگارشی سیاسی از قبل موجود تکیه کرد و جلوی حملات تروریستی را هم نتوانست بگیرد. بنابر این، طبیعی است که همان رایدهندگان سابق به عمران خان، به زودی در خیابانهای پاکستان علیه او تظاهرات بکنند.
ماجرای عمران خان نشان میدهد که انتخاب یک قهرمان مجازی و به زبان امروزیتر، انتخاب یک سلبریتی و چهره محبوب هنری، ممکن است برای ایجاد تحول، امری «لازم» باشد، ولی «کافی» نیست. از نگاه بسیاری از رای دهندگان، انتخاب چنین فردی لازم است، زیرا او به باشگاه سیاستمداران حاکم تعلق ندارد. اما، کافی نیست، چون که او باید سواد و تجربه سیاسی را نیز توامان داشته و بر چگونگی ایجاد تحول مسلط باشد.
با این همه احوالی که در مورد پاکستان گفته شد و اشاره گردید که این کشور طی سالهای آتی شاهد هیچگونه تحول درخور توجهی نخواهد بود، ذکر این نکته لازم است که عمران خان لااقل بیش از دو دهه کار حزبی و سیاسی داشته است و هر چند او سواد سیاسی کافی ندارد، ولی بازیگری سیاسی را بلد است. اما، زلنسکی همین تجربه را نیز ندارد و به نظر میرسد که دست او برای ایجاد تحول قابل توجه در اوضاع و احوال پیچیده کنونی اوکراین احتمالا خالی خواهد بود.
منابع کسب قدرت سلبریتیها
در عرصه سیاسی و اجتماعی، یکی از منابع قدرت، تخصص است و این به جهان مدرن ربط پیدا نمیکند، بلکه از قدیم الایام چنین بوده است. اما، اینکه چرا تخصص برای دارندگان آن، قدرت و سندیت میآورد، احساس نیازی است که مردم و حاکمان به آنها دارند. اگر فرعون مصر «سینوهه» را وارد کاخ خود میکند و اگر افرادی مثل خواجه نظام الملک، خواجه نصیرالدین طوسی و امیر کبیر وارد ساختار قدرت زمان خود میشوند، به خاطر همین احساس نیازی است که نسبت به آنها وجود داشته است.
ولی، چیزی که در دوران کنونی و در مورد سلبریتیها رخ داده این است که معمولا میان احساس نیاز مردم و تخصص این چهرههای مجازی، مناسبتی وجود ندارد. از جمله منابع و سرمایههایی که چهرههای مجازی در اختیار دارند و با تکیه برآنها، میتوانند به پستهای راهبردی برسند، میتوان به محبوبیت، نقشآفرینی در فیلمها و سریالها و عرض اندام آنها در فضاهای غیر سیاسی اشاره کرد.
دغدغه معماران اولیه دموکراسی
میان دغدغههای فعلی اندیشمندان در مورد سلبریتیها و نگاهی که فلاسفه یونان باستان به دموکراسی داشتهاند و آفات این روش حکومت کردن را بر میشمردند، یک فصل مشترک مهم وجود دارد و آن، این است که شاید افراد فاقد شرایط لازم، به قدرت برسند. افلاطون و ارسطو در این رابطه روی عوام فریبان انگشت گذاشته بودند، و صعود احتمالی آنها به پستها و مناصب عالی را از عیبهای ساختاری دموکراسی میدانستند.
اما، وجه اشتراک عوام فریبان و سلبریتیها در چیست؟ عوام فریب کسی است که به پست و مقام طمع دارد و برای رسیدن به این هدف، مردم را وعدههای دروغ میدهد و در اصل، آنها را میفریبد.
هر چند عوام فریبی در میان سیاستمداران امری شایع و رایج است، ولی این پدیده برای سلبریتیها در صورتی که وارد عرصه رقابت سیاسی بشوند، میتواند پر رنگتر باشد، چرا که به طور طبیعی، میان تخصص و وعدههای سیاسی آنها، قرابتی وجود ندارد. در واقع، یک سلبریتی از سرمایه و محبوبیتی که در میان مردم دارد، سو استفاده میکند و این محبوبیت را برای نیل به هدفی متفاوت به کار میگیرد. در هر حال، قدرت طلبی و در جست و جوی منزلت و جایکاه عالی بودن، کم و بیش برای همه انسانها مطلوب است؛ برخی شاید بتوانند بر آن لگام بزنند، ولی عده کثیری به دنبال آن هستند.
غلبه مجاز بر واقعیت
دنیای کنونی ما دنیای عجیبی است و کم کم ذائقههای رای دهندگان در حال تغییر است. تا همین چند دهه اخیر قهرمانان کسانی بودند که در عرصههای میدانی از خود رشادت و تهور نشان میدادند، اما اکنون قهرمان کسی است که نقش همان قهرمان واقعی را در فیلم و سریال بازی میکند!
در دهه ۱۹۸۰ «رونالد ریگان» از نگاه مردم آمریکا، یک قهرمان بوده، چون در فیلمهای «وسترن» خیلی سریع میتوانسته هفت تیر بکشد. توجه داشته باشید که او در «فیلم ها» این هنر و ورزیدگی را نشان میداده و هیچگاه مشخص نشد که در یک نبرد واقعی چقدر جربزه و جسارت دارد! بنابراین، ریگان یک «قهرمان مجازی» بوده و همین ویژگی برای کسب قدرت و تکیه زدن بر پست ریاست جمهوری کافی بوده است.
اکنون با گسترش رسانهها و فضاهای مجازی و بر سر زبان آمدن واژه جدیدی به نام «سلبریتیها»، این قهرمانان مجازی خیلی زیادتر شدهاند.
جمع بندی
زمانی که افلاطون نسبت به شرایط سیاسی موجود سرخورده شده بود، اعلام کرد؛ تا زمانی که فیلسوفان به قدرت نرسند و یا سیاستمداران فلسفه نخوانند، مدینه فاضله شکل نخواهد گرفت.
این جمله معروف را (البته با چاشنی طنز) در ارتباط با شرایط جاری نیز میتوان گفت؛ تا زمانی که متخصصان سیاست نروند سلبریتی بشوند و یا سلبریتیها سیاست را نیاموزند، کار سیاست سر وسامان نخواهد گرفت!
پدیده سرک کشیدن سلبریتیها به عرصه سیاست، یک واقعیت بوده و به همین خاطر، فکر اندیشمندان را به خود مشغول کرده است. در حال حاضر کسی که سیاست را آموخته است، اگر بخواهد به پست و مقامی برسد، باید مدتی را هم برود هنر پیشه بشود و از این طریق برای خود محبوبیت کسب کند، تا بتواند به هدفش برسد!
در هر صورت، چیزی که در سیاست اهمیت دارد، اجرای کارویژههای سیاسی به نحو احسن است. برای نیل به این هدف و با معیار قرار دادن آن، هر چند میتوان نظامهای سیاسی را به بد یا خوب طبقه بندی کرد، ولی هرگز نمیتوان گفت که نظامهای دمو کراتیک بر سایر نظامها ارجحیت دارند. نظامهایی که خود را دموکراتیک مینامند، به همان اندازه دچار لغزش و آفت هستند که دیگر نظامها هستند؛ بنابراین، اگر ما بخواهیم به جای معیار دموکراتیک، از معیار «کار ویژه درست سیاسی» استفاده بکنیم، میتوانیم در ارتباط با پدیده «قهرمانان مجازی» و سلبریتیها، قضاوت درست تری داشته باشیم.
سلبریتیها مثل بقیه انسانها، کم وبیش در پی منزلتهای عالی و کسب قدرت هستند. این طبیعی است که اگر میخواهند وارد رقابتهای سیاسی بشوند، باید از علم و تجربه سیاسی نیز چیزی در چنته داشته باشند. در غیر این صورت، در جایگاه عوام فریبان و فرصت طلبان قرار میگیرندو با سواستفاده از وجاهت و محبوبیت خود، در صدد کسب قدرت بر میآیند و به عبارت دیگر، قدرت را صرفا به خاطر خود قدرت میخواهند و آرمان و هدف دیگری ندارند.
منبع: روزنامه کیهان
انتهای پیام/