به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، نوروز را در پستهای نوروزی در کنار در راه ماندهها سپری کردند تا به باران رحمت الهی رسیدند و هموطنانشان را در استانهای دیگر نیازمند کمک دیدند. هنوز عرق خستگی در پستهای امدادی از تنشان بیرون نرفته بود که راهی مناطق سیل زده شدند.
امدادگرانی که زن باردار خود را در زلزله و آب گرفتگی، پدر بیمار خود را در بیمارستان، کودک شش ساله چشمبه راهشان و... را تنها میگذارند به امان خدا تا پناهی برای هموطنان خود باشند. این حس زیبا را نمیتوان در قالب کلمات گنجاند اما سعی کردیم با برخی از این امدادگران فداکار به گفتوگو بنشینیم تا صفحاتی از خاطرات سیل مهربانی را ورق بزنیم.
صادق شمس | امدادگر تیم واکنش سریع استان چهارمحال و بختیاری
وقتی از آسمان پارو میبارد!
از ابتدای تعطیلات نوروزی در گشتهای نوروزی تیمهای امداد و نجات حضور داشتم و نتوانستم به خانواده سر بزنم. حتی در زمان سیل چهارمحال و بختیاری نیز که سقف خانهام به مشکل برخورد نتوانستم برای حل آن به خانه بروم. هر روز که محمدجواد، پسر شش سالهام با من تماس میگیرد، بغض میکند و به او میگویم پس از آمدنم هزارتا گل با هم بازی میکنیم تا بتوانم نبودنم در خانه را جبران کنم. زمانی که روستای ابوطیور شوشتر زیر سیل رفت. با وجود اخطارهای بچههای امداد برای تخلیه شهر، برخی از مردم شهر را ترک نکرده بودند. ٣ نفر از مردم شهر خواستند برای نجات خانواده به شهر بازگردند. ما تنها قایقهای پارویی داشتیم و منتظر قایقهای موتوری و بالگرد شدیم. وقتی آنها به آب پریدند ما نیز برای نجاتشان به آب زدیم. اندکی از ساحل دور شده بودیم یکی از افرادی که در ساحل نظاره گر ماجرا بود به تصور اینکه ما پارو کافی نداریم، پارو را به سمتم پرت کرد و چشمتان روز بد نبیند که محکم به سرم خورد و سرم را شکست. ما سه نفر امدادگر در قایق بودیم و دوستان پارو زدند تا هر سه نفر را نجات دادیم. پس از رسیدن به ساحل گروههای امدادی برای نجات سکنه آمدند و من به مرکز درمانی رفتم و شش بخیه به سرم زدند!
بهزاد فتاحی| داوطلب جمعیت
آمدم دست پدران دیگری را بگیرم
پدرم در حال حاضر به علت بیماری سرطان در بیمارستان ایلام در حال شیمی درمانی است. زمانی که سیل اتفاق افتاد پدرم از من خواست که برای کمکرسانی بیایم و گفت تو در بیمارستان نمیتوانیکاری انجام دهی ولی اگر به مناطق سیل زده بروی ممکن است بتوانی برای سیل زدهها کمک خوبی باشی. به خوزستان آمدم تا دستگیر پدران دیگر باشم. همیشه خانوادهام برای این فعالیتهای انساندوستانه مشوق من بودهاند. با حمایتهای آنها من میتوانم با خیالی آسوده به فعالیت انساندوستانه بپردازم. وقتی به دره شهر آمدیم تمام جادهها توسط سیل تخریب شده بود. راه امدادرسانی زمینی وجود نداشت، کوهها رانش کرده بودند و حجم آب در شهر یک متر و نیم بود. چم مهر، پل دختر و ماژین بهصورت کامل زیر آب بود. نخستین محموله کمک را که در دره شهر تحویل دادیم، مردم منتظر بالگرد امداد بودند. زمانی که به روی زمین نشستیم مردم منتظر امدادگران نشدند و به سمت بالگرد امداد آمدند و خود محمولههای مورد نیازشان را برداشتند.
علی عنافچه، سرپرست تیم عملیات استان خوزستان، شهرستان اهواز
تنها در سیلاب
صبح ششم فروردین ماه باران شدیدی میبارید. جریان آب رودخانه بالا رفته بود. آب از رودخانه به سیلبندها اصابت میکرد. شدت بارش باران بیشتر و بیشتر میشد و سیلبندها دیگر تحمل و گنجایش این حجم آب را نداشتند. آب وارد روستای الهایی شده بود. اگر چه از قبل به روستاییان برای تخلیه اخطار داده شده بود. حجم آب به قدری بالا بود که امدادرسانی دشوار شده بود. به ما اطلاع دادند کودکی حدودا ٢ ساله در یک منزل مسکونی جامانده است. خانواده این کودک که ٢ فرزند ٨ و ١٢ ساله معلول نیز داشتند. ابتدا این ٢ فرزند را به بالای کوه میرسانند وقتی به پایین کوه میآیند متوجه میشوند ارتفاع آب به ٣متر رسیده است. پس از شنیدن این خبر تیم ما به سمت خانه اعزام شد. ارتفاع آب در نزدیکی آن خانه به یک و نیممتر میرسید. با قایق موتوری وارد خانه شدیم و از صدای گریههای ممتد کودک او را پیدا کردیم. کودک در گهواره چوبی قرار داشت و گهوار تا کمر در آب بود و امواج گهواره را برای امیر عباس وحشتزده تکان میداد. کودک را از منطقه خارج کردیم و به خانواده تحویل دادیم. نجات امیر عباس در سیلی که خرابیهای زیادی را دنبال داشت بهترین خاطرهام از سیل خوزستان بود.
حمید قلی دزفولی | امدادگر ٥٥ساله هلالاحمر
مهربانی به سبک مردم ملاشیه
سیل خوزستان، من را به یاد دوران دفاعمقدس می اندازد.حتما میپرسید چرا؟ زمانی که جوان بودم بر حسب وظیفه انسانی به مناطق جنگی رفتم و مشغول امدادرسانی شدم. در آن دوران شاهد بودم که مردم شهرهای جنوبی، آوارگان جنگ تحمیلی را اسکان میدادند. در سیل خوزستان شاهد بودم که دوستیهای دوران دفاعمقدس بازگشته و مردم با یکدیگر مهربانترشدهاند. در جریان سیل خوزستان روستاهای اسلامیه و آب تیمور در محاصره حجم زیادی آب بودند. ما مجبور به تخلیه این روستاها شدیم. مردم به سختی از خانههایشان دل میکندند، ولی مجبور به ترک محل زندگیشان بودند. آنها را به ملاشیه که از اوضاع بهتری برخوردار بود بردیم. قبل از ورود ما به شهر امدادگران در ارتفاعات این روستا چادرهای امدادی را برای اسکان سیل زدگان برپا کرده بودند. با ورود مردم شاهد استقبال عظیم سکنه این شهر برای اسکان سیل زدهها بودیم. مردم اجازه نمیدادند که سیل زدهها به چادرها بیایند و ٦٠ خانواده توسط مردم ملاشیه اسکان داده شدند. این کار مردم شهر باعث شد که اندکی از غم و درد سیلزدگان کم شود، احساس غربت نکنند و راحتتر با ماجرا کنار بیایند.
قدرت شمسیزاده | عضو تیم واکنش سریع استان ایلام
ناتوانها در پناه امدادگران
١٢سال است که وارد جمعیت شدهام.همیشه امدادرسانی به افراد نیازمند در اولویت کار من است. وقتی در دره شهر مشغول امدادرسانی به سیلزدگان لرستانی بودم از سیل و آبگرفتگی شهر ایلام خبردار شدم. با اینکه میدانستم محلهمان دچار آبگرفتگی شده و همسرم در این شرایط بحرانی تنهاست تلاش کردم خود را مجاب کنم که در لرستان بیشتر به وجودم نیاز است. اوضاع در روستاهای لرستان به شدت بحرانی بود. رودخانه سیمره یکی از بزرگترین رودخانههای غرب کشور است. روستایی در محل تلاقی کشکان و سیمره به نام چمه مهر وجود دارد. حجم بارندگیهای نورورزی به حدی بود که این دو رودخانه پر آب شده و پس از سرریز شدن از سد، روستای چمه مهر را احاطه کرده بود. آب، برق و سایر امکانات در روستا که نیمی از آن زیر آب رفته بود، وجود نداشت. تمام مسیرهای زمینی به روستا بسته شده بود و امکان کمکرسانی از طریق جاده میسر نبود. جوانان، نوجوانان و افراد سالم توانسته بودند خود را به ارتفاعات برسانند و تنها افراد کمتوان در روستا باقی مانده بودند. این افراد با کمک امدادگران جمعیت در یکی از مناطق مرتفع روستا مستقرشدند. ما به وسیله بالگرد امداد به روستا رفتیم و من به همراه مصطفی نادری سعی کردیم با حمل این افراد کمتوان آنها را به بالگرد بیاوریم و از مهلکه نجات دهیم.
اسماعیل بهرامی | مسئول پایگاه امداد و نجات اولنگ شیشاب
عروسی روی آب!
از آغازین دقایق سیل آق قلا در منطقه بودیم. در ساعات ابتدایی سعی کردیم در ١٠ کیلومتری آق قلا سیل زدگان را اسکان دهیم. در روز اول ٢٤٠٠ نفر از افرادی که در ٨ روستای اطراف آق قلا درگیر سیل بودند را اسکان دادیم. روز دوم مسافران از محل اسکان رفتند و تعداد افراد ٢٢٥٠نفر شد که ٥٢٥ خانوار را در ٥١٠ چادر اسکان دادیم. در مراحل اسکان تلاش کردیم افراد را با پذیرش قومیت، فرهنگ و دین با هم متحد کنیم. زمانی که امدادرسانی میکردیم متوجه شدیم ٤٠ زوج در این ٨ روستا هستند که نتوانستهاند ازدواج کنند. ما مقدمات لازم برای ازدواج آنها را فراهم کردیم. برای این زوجها توسط خیّران لباس تهیه شد و طی مذاکراتی که با خیّران استانی و دوستان داشتیم ٨٠٠میلیون تومان برای جهیزیه این ٤٠ زوج جمعآوری شد و آنها را به خانه بخت فرستادیم. برگزاری این مراسم نه تنها آرامش را به محل اسکان سیل زدهها برگرداند بلکه به خانوادهها امید بیشتری داد. ٧٠درصد این عروس و دامادها ترکمن و فقط ٣٠درصد آنها فارس بودند. برگزاری مراسم مشترک برای هر دو قوم باعث شد که اتحاد بین شیعه، سنی، فارس و ترکمن بیشتر از قبل شود.
الوان سحرابنژاد | سرپرست تیم واکنش سریع استان ایلام
امدادرسانی بعد از هفتمین روز فوت پدر
پس از برگزاری مراسم هفتمین روز فوت پدرم، سیل لرستان اتفاق افتاد. من جزو نخستین امدادگرانی بودم که به دره شهر وارد شدم. ما ١٠ نفر امدادگر در دره شهر بودیم که ٨ نفر نجاتگر، ٢ نفر از کارکنان، من و محسن رضایی، مسئول پایگاه دره شهر به این شهر آمدیم. تمام راههای ارتباطی به شهر بسته شده بود و همه فعالیتها با بالگرد انجام میشد. در بخشی از ماژین آب به ٧متر میرسید و پل چوبی که در ارتفاع٧ متری روی رودخانه بود و پل گاومیشان به ارتفاع ١٠متر نیز زیر آب رفته بود. در نخستین کار سعی کردیم کسانی که برای سفر به این شهر آمدهاند را از شهر تخلیه کنیم. فقط محلیها و روستاییان اطراف در شهر اسکان داده شدند. در یکی از این مراحل دریافت مرسولههای امدادی پس از تخلیه بالگرد افراد را به سمت بالگردهدایت کردیم. ٢ نفر از بچهها با سرعت وارد بالگرد شدند. خانواده در اواسط صف بود و بالگرد بدون خانوادهها پرواز کرد. پدر و مادر با فریاد میخواستند بالگرد را متوقف کنند که موفق نشدند. با امدادگران صحبت کردیم که این دو بچه را نگه دارید تا در سورت بعدی پدر و مادر بیایند.
علی نوری | عضو تیم واکنش سریع ایلام
همسر باردارم را برای کمک به سیل زدهها تنها گذاشتم
٢٨ اسفند خانهام را برای کمک به مسافران نوروزی ترک کردم. همسر باردارم را به امان خدا سپردم. تمام طول نوروز را مشغول خدمترسانی به مردم بودم.سیل که آغاز شد برای کمک به سیلزدهها به ماژین و دره شهر ایلام آمدم. همه امدادگرانی که در منطقه با ما همکاری میکنند شرایط مشابهی دارند. همه آنها از خانه و خانواده خود برای کمک کردن به خانوادههای گرفتار گذشتهاند. اکنون ٨ نفر از امدادگرانی که در ماژین هستند تازه ازدواج کردهاند. زمانی که به لرستان آمدم، در مهران هم بارندگی شدید بود. آبگرفتگیهای زیادی در شهر اتفاق افتاده بود ولی مردم لرستان نیاز بیشتری به کمک من داشتند. با همه اینها شرایط من با همکارانم اندکی متفاوت است. در طول ٢ سالی که با همسرم ازدواج کردهایم هر جا مأموریت امدادی بود، همسرم قبل از من برای کمکرسانی آماده بود. همسر من فریبا مرادی، عضو شورای عالی استان و خود یکی از امدادگران استان است و اگر منتظر فرزندمان نبودیم خود او در قالب تیم بانوان برای امدادرسانی پیشتاز بود. در همه مراحلکاری دغدغه خانوادهام را داشتهام ولی هیچوقت این دغدغه مانع کمکرسانی به مردم نیازمند نشده است. زمانی که امدادگرباشی، دغدغه مردم، دغدغه شما میشود و همیشه به این قضیه فکر میکنید که در این شرایط بهترین راهکار کدام است. این مسأله روی زندگی شخصی، روابط اجتماعی و شرایط کاری ما نیز اثر گذاشته است.
منبع: روزنامه شهروند
انتهای پیام/