به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، حضرت خدیجه (س) در سال دهم بعثت در سن 65 سالگی در مکه در گذشتند و در قبرستان معلاة به خاک سپرده شدند. این بانوی مکرمه از جمله بانوان اول اسلام و همسر پیامبر اکرم (ص) هستند و «مادر امت» شناخته می شوند. به همین منظور بسیاری از شاعران کشورمان به سرودند شعر در مدح و جایگاه ایشان پرداختند.
در همنشینی با نبی دیدی کمالت را
جَلَّ جَلالُ رَبی اوصاف جلالت را
تا اینکه شانت را بیارد بیشتر پائین
از عمد بالا برده دشمن سن و سالت را
سود زیادی بردی از سرمایه ات وقتی
خرج محبت کردهای مال و منالت را
وقتی شدی مادر برای حضرت زهرا
گویا تو کامل کردهای حق رسالت را
قرآن برای فهم زهرا سورهای آورد
تا جا بیندازد مثال بی مثالت را
تکمیل شد ایمان تو با مرتضی، یعنی
تا عرش بردی با علی نور جمالت را
با سینزده تا علّت روشن خدا را شکر
دیدی ثمر بخشیدن مال حلالت را
جبران اینکه زیر بار دردها بودی
پروردگارت هم گرفته زیر بالت را
پرسیدهای از همسرت راضی شدی از من
با گریه پاسخ داد پیغمبر سوالت را
غیر از کفن سهمت عبای مصطفی، چون شد
کرب و بلائی دید دنیا حس و حالت را
محسن صرامی
بدون عشق، بیتی در خورِ املا نخواهد شد
که بی اذن قلم شاعر! غزل انشا نخواهد شد
شروع مستی از آنجاست که میخانه برپا شد
از آنجایی که جمع میکشان، منها نخواهد شد
میآماده است در ساغر، اَدر کاساً بخوانای شیخ!
که تا ساقی نفرماید ” و ناولها ” نخواهد شد
غزل در وصفِ کوثر آفرین بانوی اسلام است
که جز در مدح او گفتن، زبان گویا نخواهد شد
بر آدم همسری آمد، بر احمد نیز همتایی
چه همتایی! که قدر شوکتش حوّا نخواهد شد
یکی مَرد و یکی زن، هر دو، اما یار یکدیگر
که دریا، رو به رو جز با خودِ دریا نخواهد شد
چُنان از عشق -می دانم- به هم وابسته اند اینها
که امروز محمّد در غمش فردا نخواهد شد
چه بیهوده است بی نامش کلامی بر زبان راندن
از اسلامی که بی ایثار او احیا نخواهد شد
خدیجه، یک زن است، اما به مردان آبرو داده است
که تا او هست در میدان نبی تنها نخواهد شد
مپندار از عُروجش مصطفی تنها بماند، نه!
که ذکر لا الهای دوست! بی الّا نخواهد شد
اگرچه راویان گفتند زنهایی پیمبر داشت
زنی غیر از خدیجه مادر زهرا نخواهد شد
از او که مادر زهراست، زهرا دختری آورد
که زن در نسل او جز زینب کبری نخواهد شد
نه، چون مریم، نه، چون حوّا، نه، چون هاجر، به جز زهرا
چه میجویی؟! که در زنها، چون او پیدا نخواهد شد
“امیرالمومنین” یک مَرد و ” امّ المومنین ” یک زن
که غیر از این اگر باشد لقب معنا نخواهد شد
محسن ناصحی
ما تا خُدا خُداست فـدایِ خدیجه ایم
مشغولِ ذکر و مدح و ثنایِ خدیجه ایم
عُمری ست سر به راهِ ولایِ خدیجه ایم
(شُکر خدا که تحت لوایِ خدیجه ایم)
(بعد از هـزار سال گدایِ خدیجه ایم)
وقتی عِـناد وَرزیِ دشـمن مُبـرهن است
مارا هدف مشخّص و تکلیف، روشن است
تا حفظ اعتقاد کنم، شعر، جوشن است
(مِهرش نتیجهی دههی اوّل من است)
(ما یک دهه تمام برای خدیجه ایم)
در آسمان حائر او گریه میکنیم
با گریههای زائر او گریه میکنیم
در بیتهای شاعر او گریه میکنیم
(ده شب فقط به خاطر او گریه میکنیم)
(ما پیشواز روز عزای خدیجه ایم)
هرگز نبـین که اهل ریا، پا پی چه اَند
دنبال خط و ربط چه کس یا پی چه اَند
امروز در هوای چه، فردا پی چه اند
(اصلاً به ما چه مردم دنیا پیِ چه اَند؟)
(ماها که در پی نوههای خدیجه ایم)
جُز او کسی که بانوی دار الرّسول نیست
غیر از خدیجه هیـچ کس أمّ بتول نیست
نورش ستارهای ست که اهل اُفول نیست
(بی مهر او عبادت عالم قبول نیست)
(ما با خدیجه، عبد خدای خدیجه ایم)
خاک رهش نباشم اگر، خاک بر سرم
با آن کسی که نیست فقیرش نمیپرم
من خار چشم دشمن زهرا و حیدرم
(مهر خدیجه را به سر شانه میبرم)
(شکر خدا که مادر زهراست، مادرم)
تضمینی از شعر جناب علی اکبر لطیفیان
محمد قاسمی
اسلام، چون که مثل علی و خدیجه داشت
حل شد برای عالم و مهدی نتیجه داشت
آن بانویی که یکسره عشق پیمبر است
آری خدیجه است که امشب به بستر است
یک سوره بیش نیست به قرآن سینه اش
آن سورهٔ سه آیه مگر غیر کوثر است؟
بانو چه میکشید ز غمهای دخترش
آنجا که حد فاصل دیوار تا در است
بیچاره فاطمه به که گوید ز غصه اش
سنگ صبور دختر غمدیده مادر است
رنگ از رخ خدیجه به بستر پریده است
امشب مسیر روضه به کوچه رسیده است
مهدی رحیمی
به پیش پای تو رسول حق قیام میکند
خدا تو را تو را خدایت احترام میکند
سلام بر تو که به تو سلام داده جبرئیل
سلام بر تو که به تو خدا سلام میکند
کسی شببه تو دگر به عشق و مال و جان مگر
برای یاری رسول اهتمام میکند؟
خدیجه جان بدون شک امینه بودهای خدا
تو را اگر که با زکیه هم کلام میکند
در اتهام ابتری که غیر ذات پاک توست
که از وجود عشق رفع اتهام میکند؟
تو مادر امامتی خدا به لطف عشق توست
اگر که نعمت بهشت را تمام میکند
به اخم و خندههای بچههای توست حکم دین
اگر حلال میکند اگر حرام میکند
همین دعای نیمه شب، سحر اگر اثر کند
به پیشگاه تو شبی مرا غلام میکند
سلام میکنم به تو جواب تو بهشتم است
سلام بر تو که به تو خدا سلام میکند
حسین صیامی
میان صفحهی آیینه آفتاب ترینی
بناست جلوهی خورشید را دوباره ببینی
پر از محمَّدی عشق میشود نفس تو
دو شاخهی گل از این باغچه اگر که بچینی
نوشته است کنار نبی و حیدر کرار
همیشه نام تو را دست الغدیر امینی
تمام دار و ندار تو خرج دین خدا شد
به این دلیل تو هم رمز پایداری دینی
تو هم مسافر معراج عشق میشوی آخر
اگر کنار رسول خدا کمی بنشینی
به نام پاک شما کرده احترام خدیجه
خدا اگر که رسانده به تو سلام خدیجه
به خلق یاد بده سِرِّ آفتاب شدن را
اسیر نام بلند ابوتراب شدن را
همیشه عکس مزار تو داشت در دل عاشق
کنار عکس نجف شور و شوق قاب شدن را
علی ست معنی “حبل المتین” و دست تو باید
به خلق یاد دهد دست بر “طناب” شدن را
تو لطف کردی و سائل قرار نیست که دیگر
شبیه گُل بکشد منت گُلاب شدن را
و ان یکاد بخوان بر نبی که کرد خدا هم
اسیر دست تو اکثیر مستجاب شدن را
شنیده اند ملائک میان راز و نیازت
دعا برای پیمبر شده قنوت نمازت
نوشته اند که باید کنار فاطمه باشی
تو نیز مادر ایل و تبار فاطمه باشی
به رسم مادری از ابتدای خلقت عالم
قرار هست شما سفره دار فاطمه باشی
شدست فاطمه خیر النِّساء و آرزوی توست
که مادری کنی و در مدار فاطمه باشی
بناست روز قیامت که محسن بن علی را
میاورند شما نیز یار فاطمه باشی
دو خط مصیبت زهرا بخوان که باید از اول
همیشه مثل علی داغدار فاطمه باشی
علی غریب شده یار دست بستهی او باش
شما جواب سلام دل شکستهی او باش
علی رضوانی
انتهای پیام/