۴ خرداد روز ایستادگی و مقاومت مردم دزفول در دوران دفاع مقدس به عنوان روز ملی مقاومت، در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران ثبت شده است.
به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از اهواز، شهرستان دِزفول، از شهرستانهای استان خوزستان که در جنوب غربی ایران واقع شده و نقش وسیعی در پیروزی انقلاب اسلامی ایران ایفا کرده است، در زمان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بیش از ۲۰۰ بار مورد اصابت موشکهای رژیم عراق قرار گرفت و ۲۰ هزار بار گلولهباران شد.
ویرانیهای ناشی از جنگ تحمیلی در سالهای بعد از جنگ ترمیم شده، ولی هنوز آثاری از آن دوره برجای مانده است. مقاومتهای مردم این شهر موجب شد تا دزفول در این دوره به شهر استقامت و پایتخت مقاومت ایران معروف گردد.
جنگ تحمیلی تلخیهای فراوانی داشت و مهمترین تلخی آن، اعمال خلاف قاعده و عرف بین المللی بود که صدام در بمباران و موشک باران شهرها، به شهادت رساندن زنان، کودکان، پیران و افراد غیرنظامی انجام میداد.
فریدون غلامی، جانباز ۷۰ درصد و از رزمندگان دوران ۸ سال دفاع مقدس در گفتگو با خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از اهواز، گفت: رژیم بعث عراق در ۳۱ شهریور ماه، سال ۱۳۵۹ با پشتیبانی ابر قدرتها جنگی را علیه ما آغاز کرد که برخلاف پروتکلهای بین المللی یکی از جنایاتی که انجام میداد، بمباران و موشک باران مناطق غیر نظامی و استفاده از سلاحهای کشتار جمعی بود.
وی با بیان اینکه دشمن از روز اول قصد کوبیدن شهرها و مناطق غیر نظامی را داشت، افزود: شهرستان دزفول یکی از مکانهایی بود که بیشترین هجمه را از لحاظ بمباران هوایی، موشک باران و اصابت گلولههای توپ متحمل شد.
غلامی تصریح کرد: شهر دزفول در این جریان بیشترین آسیب را دید و روستاها و شهرکهای اطرافش کم تر، اما شهرک شهید منتظری یکی از مناطقی است که در ۱۱ مهرماه، سال ۱۳۵۹ یعنی حدود ۱۲ روز بعد از آغاز جنگ مورد هجوم هواپیماهای دشمن قرار گرفت و بیش از ۱۰ نفر به شهادت رسیدند و تعدادی هم مجروح شدند.
این جانباز ۷۰ درصد، با مرور آلبوم خاطراتش اولین صحنه جنگ که در ذهنش حکاکی شده بود را بسیار دردناک توصیف کرد و اظهار داشت: ۱۱ مهرماه، سال ۱۳۵۹، ساعت ۹، شهرک شهید منتظری دزفول بمباران شد و مردم سراسیمه به سمت محل انفجار و دودی که بلند شده بود میرفتند و در آن هنگام برای اولین بار به عنوان یک نوجوان با جنازههای غرق در خاک و خون و ساختمانهایی که سقفشان فرو ریخته بود روبرو شدم.
وی بیان کرد: قبل از اینکه به شهرک شهید منتظری برسیم، تعدادی از مجروحین را به بیمارستان بردند و در این میان ۲ دختر خردسال (۶ ماهه و ۳ ساله) به همراه مادرشان قبل از رسیدن به بیمارستان به شهادت رسیدند.
وی در ادامه گفت: حادثه شهرک شهید منتظری دزفول ما را بر آن داشت که برای دفاع از کشورمان، دین، مردم، زن و فرزند این ملت به پا خیزیم و در جبههها حضور یابیم و با توجه به اینکه از قبل عضو بسیج شده بودم و آمادگی خود را اعلام کرده بودم، بلافاصله عازم جبهه شدم.
این یادگار ۸ سال دفاع مقدس بیان داشت: دشمن شهر را زیاد بمباران میکرد، مثلا؛ در روزی که برای اعزام به جبهه رفته بودم، در چند دقیقه بیش از ۱۵ گلوله توپ به دزفول اصابت کرد، البته این جریان به قبل از عملیات فتح المبین برمیگردد و در آن زمان علاوه بر دزفول، شهرها و روستاهای اطراف آن در تیرس گلولههای توپ دشمن بودند و بعد از عملیات فتح المبین، رفتند لب مرز و تنها به بمباران هوایی شهر اکتفا کردند.
فریدون غلامی، در ادامه گفت: به رغم سن کم، به کرات شاهد صحنههای آزار دهنده بودم، آنگاه که در سیاهی شب، موشکی به شهر اصابت کرده و کودکان و زنانی را که آرام در بستر خود خوابیده بودند را به آغوش مرگ میکشاند؛ و چه بسا تکههای بدنشان را بر در و دیوار میکوبید و با انبوهی از جنازهها و افراد مجروح مواجه میشدیم.
وی ادامه داد: اما مردم مقاوم دزفول و ایران در برابر این هجمهها و ددمنشیها ایستادگی و مقاومت کردند تا دشمن را به زانو در آوردند.
این جانباز ۷۰ درصد با ابراز خرسندی از اینکه به هدف والایش رسید، اینگونه سفر معنوی خود را تشریح میکند: اوایل جنگ عضو بسیج شدم، بلافاصله دورههای آموزشی را گذراندم و عازم جبهه شدم و سال ۱۳۶۰ در منطقه غرب کرخه، سمت شوش محلی که الان یادمان شهدای فتح المبین است یکبار از ناحیه پا مجروح و یک هفته در بیمارستان بستری شده بودم که بعد از مرخص شدن دوباره به جبههها بازگشتم.
برای دومین بار، مرداد ماه سال ۱۳۶۶، در شلمچه دچار آسیب دیدگی شدم و ۲ الی ۳ روز تحت درمان بودم و بعد از بهبودی مجددا به جبهه بازگشتم.
برای سومین بار، در ۲ شهریور همان سال در منطقه عملیاتی کربلای ۵ شلمچه، در قسمت خاک عراق دوباره مجروح شدم که منجر به قطع نخاع و آسیبهای مختلف داخلی شد.
فریدون غلامی، با بیان اینکه هیچ گاه از جانبازشدن خود گلایه، شکایت و حتی احساس ندامت و پشیمانی نداشته و اگر این صحنه بارها و بارها تکرار شود در آنها نقش آفرینی خواهد کرد، اذعان داشت: حضور در دوران دفاع مقدس مایه فخر و مباهات من است و افتخار میکنم سهمی از تیر و ترکشهای این دوران را به خودم اختصاص دادم و به درجهی جانبازی نایل شدم. زیرا انتخاب مان براساس اعتقادات، آگاهی و بصیرت و نه از سر احساسات و نا آگاهی انجام شد.
وی در پاسخ به این سوال که به دستور چه کسی عازم میدان جنگ میشدید، گفت: در مواجه ما با دشمن انگیزههای مختلفی وجود داشت که غالبا اعتقادی بودند؛ به هر حال ما انقلاب اسلامی را به عنوان یک انقلاب جهانی مکتبی می دانستیم و بنا بود اسلام ناب محمدی را گسترش بدهد و رهبری آن را مردی بزرگ و با اخلاص به نام حضرت امام به عهده داشت و فرمان امام قطعا اطاعت امر می شد.
غلامی اظهار کرد: با توجه به اینکه دوره آموزش تخصصی فرماندهی را سپری کرده بودم، مدتی در جبهه ماموریت داشتم و پس از اتمام عملیات بازگشتم، اما زمانی که امام در سال ۱۳۶۶ مجددا تاکید کردند کسانی که میتوانند، به جبهه بروند؛ باوجود اینکه ۳ تا بچه داشتم آنها را ترک کردم و ۵ الی ۶ ماه در جبهه حضور یافتم. تا مجروح شدم و اگر زخم و آسیب دیدگی به گونهای بود که میتوانستیم دوباره به جبهه برگردیم قطعا این چنین میشد، ولی بستری در بیمارستان طول کشید و از طرفی جنگ تمام شد و توفیق حضور دوباره میسر نشد، مطمئنم اگر جنگ ادامه پیدا میکرد با همین ویلچر حضور پیدا میکردم و هر آنچه در توانم بود را انجام میدادم چرا که اطاعت از امر ولی، یک مسئله بسیار مهم برای رزمندگان بود.
فریدون غلامی، گفت: بالاترین انگیزه برای حضور رزمندگان در میدان جنگ، فرمان حضرت امام بود و دفاع از دین، انقلاب، مملکت و ناموس هم قطعا از انگیزههای مهم ما به شمار میآمد.
این جانباز ۷۰ درصد بیان کرد: برخلاف تصور عام، در جنگ لحظات ناب و شیرین هم بسیار وجود داشت، حضور در کنار رزمندگانی که با نهایت اخلاص پا به میدان گذاشته بودند شور و شعف ما را دو چندان میکرد.
فریدون غلامی، با تاکید بر اینکه رزمندگان غالبا شوخ طبع و همه از روحیه و مناعت طبع بسیار بالایی برخوردار بودند، تصریح کرد: در همهی صحنههای دردناک و دلهره انگیز، روحیه شاد و بشاش خود را حفظ میکردند حتی در حین عملیات، پشت خاکریز دشمن، میدان مین، حین رزم و یا زمانی که دوستان و برادران شان به شهادت میرسیدند، استوار و محکم خودشان را بازیابی میکردند و به ادامه عملیات میپرداختند.
جانباز ۷۰ درصد، بهترین دوران خود را دوران دفاع مقدس قلمداد کرد و ادامه داد: در طول جنگ با دوستان زیادی آشنا شدم، هر چند بعضی از آنها همشهریهای من بودند و از پایگاههای بسیج محل باهم عزم سفر کردیم؛ و حضور در جبهه این دوستیها را عمیقتر میکرد و سایر دوستانی را هم در جبهه پیدا کردیم که از شهرها و استانهای مختلف آمده بودند که برای دفاع از انقلاب، اسلام و کشور مبارزه کنند.
فریدون غلامی افزود: دوستان با ارزشی بدست آوردم و همجواری با آنها موهبت بزرگی بود، مخصوصا رفقایی که از محل و پایگاه خودمان همسفرمان بودند و آشنایی دیرینه داشتیم و روحیهی مضاعفی برای رسیدن به آرمانها و اهدافمان بدست میآوردیم و طبیعتا وقتی به جبهه میرفتیم با توجه به نوع عملیات در گروههای ۵، ۱۰ و ۲۰ نفری قرار میگرفتیم که در نهایت تعدادی اسیر، مجروح و شهید می شدند.
این جانباز ۷۰ درصد، با اشاره به اینکه در دوران ۸ سال دفاع مقدس جنگ شهرها از روز اول توسط دشمن آغاز شد، گفت: دزفول جزو شهرهایی بود که همواره و به شدت مورد هجوم هواپیماها و موشکهای دشمن قرار داشت و این شهر انصافا مقاومت را هجا کرد یعنی مصداق بارز مقاومت، شهر دزفول و شهرکهای اطراف آن است.
به گفته وی، بیش از ۳ هزارتا گلوله توپ، ۳۰۰ بار بمباران هوایی و حدود ۱۸۰ بار انواع موشک به دزفول اصابت کرد.
فریدون غلامی اذعان داشت: در این بازه زمانی به جهت نوع کارم غالبا در شهر دزفول و در محضر مرحوم آیت الله قاضی دزفولی، امام جمعه فقید و نماینده حضرت امام در شهر دزفول بودم و بارها شاهد بودم که بعد از موشک باران شهر، مردم بلافاصله در محل انفجار جمع میشدند و کمک میکردند و در عین حال شعار جنگ جنگ تا پیروزی و موشک جواب موشک را سرمی دادند و شهر را ترک نمیکردند. البته عدهای به گوشه و کناری میرفتند، اما غالب مردم در شهر حضور داشتند و نیم ساعت بعد از اصابت موشک، شهر به وضعیت عادی باز میگشت و گویا هیچ اتفاقی رخ نداده است.
جانباز ۷۰ درصد، این اتفاقات و لحظات را درس آموز دانست و ادامه داد: اینکه چرا یک ملت با وجود این همه خطر احساس میکنند باید در صحنه حضور داشته باشند؟ را در انگیزه آنها باید جستجو کرد، یکی از این انگیزههای مهم، اعتقادات قوی مردم دزفول و دیگری حضور مرحوم آیت ا.. قاضی دزفولی در شهر بود، امام جمعهای که حاضر نبود حتی در یک منطقه امن دزفول مستقر شود.
وی با بیان اینکه وجود مرحوم آیت الله قاضی دزفولی باعث دلگرمی رزمندگان بود، افزود: بنده به عنوان سرتیم حفاظت شان بارها از ایشان خواستم در زیرزمین بروند، اما وی به هیچ عنوان قبول نکردند و گفت: من در کنار مردم هستم تا زمانی که یک نفر در امنیت نیست من هیچ امنیتی را برای خودم تعریف نمیکنم و جز برای کنگره و سفر کاری، از شهر خارج نشدند و تا لحظات آخر زیر بمباران گلولههای توپ در کنار مردم بودند و در خطبه و نماز جمعهها حضور یافتند وغالبا نماز شهدای موشکی را میخوانند.
سرهنگ پاسدار بهزاد جولایی، مدیرمرکز فرهنگی و موزه دفاع مقدس دزفول در این خصوص در گفتگو با خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از اهواز، گفت: در طول ۸ سال جنگ تحمیلی، یعنی ۲ هزار و ۸۹۷ روز یا به عبارتی ۲ هزار و ۸۹۵ روز و آمارها به دلیل خاتمه جنگ که ۲۹ تیرماه یا ۲۷ تیرماه را میگویند و یا اینکه بعد از عملیات مجدد عراق که در مرداد ماه صورت گرفت متفاوت است. حالا در هر صورت اگر بنا را بر ۲ هزار و ۸۹۷ روز بگذاریم، مقاومت مردم دزفول و جنگ تحمیلی به این شکل طول کشید.
وی افزود: در این مدت ۱۷۶ موشک اسکاد B و موشک فراگ ۷ روسی به دزفول اصابت کرد.
سرهنگ بهزاد جولایی، مدیرمرکز فرهنگی و موزه دفاع مقدس دزفول و از رزمندگان دوران ۸ سال دفاع مقدس با بیان اینکه عراق با موشکهایی که ساخت روسیه بود دزفول را ویران کرد، تصریح کرد: دشمن زمانی که تا رودخانه کرخه و به ۴۰ – ۵۰ کیلومتری شهر نزدیک شده بود از موشکهای فراگ ۷ روسی با برد کم استفاده میکرد، ولی بعد از عملیات فتح المبین که عراق عقب نشینی کرده و به مرزهای بین المللی فکه رفته بود و فاصله زیاد شد از موشکهای اسکاد B استفاده میکرد که ۱۲ متر طول و چیزی حدود ۴-۶ هزار تن جرم جنگی داشتند.
وی با اشاره به حملات رژیم بعثی، ادامه داد: توپخانه ارتش عراق، ۲ هزار و ۵۵۰ عدد گلوله توپ به دزفول شلیک کرد و هواپیماهای رژیم بعثی حدود ۳۳۰ بار به دزفول حمله کردند و ۱۹ هزار واحد مسکونی و تجاری تخریب شد که در نهایت شهرستان دزفول ۲ هزار و ۶۰۰ شهید تقدیم انقلاب اسلامی کرد و براساس آمار، بالغ بر ۸۹۰ یا ۸۸۵ نفر از این شهدا، شهدایی هستند که داخل شهر ماندند و مقاومت کردند که سرانجام به شهادت رسیدند و ۴۴۰ نفر از این شهدا زنان و کودکان بودند.
این پاسدار در پاسخ به سوالی که چرا هدف موشکهای دشمن دزفول بود، گفت: در این خصوص نظریات متعددی وجود دارد، بخشی به عقبه دینی مردم برمیگردد، دزفول پایتخت جهان تشیع است و به دلیل وجود شخصیتی مانند شیخ اعظم انصاری رحمه الله علیه و همچنین مجتهدینی که در این شهر زندگی میکردند؛ از سویی دیگر حوزه علمیه دزفول بعد از حوزه علمیه نجف از جایگاه رفیعی در جهان تشیع برخوردار بود.
سرهنگ جولایی اذعان داشت: بخش دیگر این جریان به جغرافیای سیاسی شهر دزفول ارتباط دارد که موقعیت حساس و مهمی در منطقه داشت؛ دزفول قدیم، خیلی بزرگ بود و وسعت میدانی آن از ۴ هزار کیلومتر مربع فعلی خیلی بیشتر و شاید حدود ۲ برابر بود که از سال ۱۳۶۴ به بعد به لحاظ تقسیمات جغرافیایی، دزفول به ۳ شهرستان تقسیم شد.
وی بیان کرد: مردم دزفول دو جبهه تشکیل داده بودند، یک جبهه داخل دزفول برای حمایت از رزمندگان و نیروهایی که از کل کشور آمده بودند و در حومه دزفول ساکن میشدند و مردم آنها را حمایت میکردند و خود دزفول هم یک لشکر عملیاتی تحت عنوان لشکر ۷ ولیعصر داشت.
این رزمنده دوران ۸ سال دفاع مقدس به نقش بی بدیل آیت الله قاضی در مقاومت مردم تاکید و اظهار کرد: آیت الله قاضی با هدایتهای امام گونهاش و به تبعیت از حضرت امام، مردم را در شهر نگهداری میکرد که مبادا رزمندگان احساس کنند پشت شان خالی شده است.
مدیر مرکز فرهنگی و موزه دفاع مقدس دزفول وجود پایگاه چهارم شکاری در این شهر را با ارزش دانست و ادامه داد: پایگاه چهارم شکاری یکی از مناطق بسیار حساس نظامی در این منطقه بود و این پایگاه به دلیل داشتن هواپیماهای جنگی اف ۵، موقعیت استراتژیکی و قابلیت عملیاتی بالا زیر ذره بین دشمن بود.
وی افزود: از ۲۶۴ شهید خلبان در کل کشور، ۷۰ نفر از آنان متعلق به پایگاه چهارم شکاری دزفول بودند.
بهزاد جولایی گفت: ۳۱ شهریورماه، ساعت ۱۲ ظهر، بعد از اینکه ارتش صدام با ۱۹۲ فروند جنگنده به ۸ پایگاه کشورمان از جمله پایگاه چهارم شکاری حمله کرد، متقابلا ساعت ۴ بعد از ظهر، ۴ فروند از پایگاه چهارم شکاری بلند میشوند و به سمت بصره میروند و مناطقی از عراق را بمباران میکنند.
این سرهنگ پاسدار، در پایان تاکید کرد: خلبانان این پایگاه جزو شجاعترین و رشیدترین خلبانان جمهوری اسلامی و جهان بودند.
در میان این همه ایثار و از خود گذشتگی، جانبازان هشت سال دفاع مقدس ماندند و شهری ایستاده و هزاران زخم که هر کدام بیانگر دردی بی پایان است که هیچ مرهمی ندارد.
دردهای جانبازانی که در میان همهمه زندگی به فراموشی سپرده شد در حالی که این جانبازان برای رفع امورات زندگی خود با مشکلات جدی روبرو هستند، ایثار چنین جانبازانی که هنگام سخن گفتن هیچ کلامی به زیبایی خاطرات همرزمان شهیدشان بر لبانشان نقش نمیبندد و زیبایی اشک گونه هایشان را خیس میکند، بیان کردنی نیست.
گزارش از فاطمه خدادادی آرپناهی
انتهای پیام/