به گزارش خبرنگار حوزه دریچه فناوری گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان، موضوع بررسی و کشف مطالبی پیرامون موجودات فرازمینی و هوش آنها از جمله موضوعاتی محسوب میشود که سالیان سال است که فکر همگان را درگیر خود کرده است و گاهی به نتایجی حقیقی و گاهی نیز به نتایجی واهی رسیده است، اما واقعا ماجرای هوش فرازمینی از کجا آغاز شد؟! واژه «فرازمینی» توجه ما را به سوی آثار و فیلمهایی نظیر جنگ کیهان و فیلمهای دیگری از این نوع معطوف میکند و با شنیدن این واژه غالبا به موجودات آرام یا غول دهشتناک که نیروی خارقالعاده دارند، میاندیشیم. از همه مهمتر این که به آنها دست کم هوشی در سطح هوش خودمان نسبت میدهیم!
امروزه مطالعه در مورد منشا حیات، جستوجوی ما در فضا و همچنین علم نجوم، همه و همه ما را به یک پنداشت فرازمینی از حیات رهنمون میکند. موضوعی که تاکنون صرفا در حیطه داستانهای علمی، تخیلی بوده است. معمولا زمانی که موجودات فرازمینی را به تصویر میآوریم، فراموش میکنیم که احتمالا آنها به درجه تمدن و هوش ما نرسیدهاند و گذشته از کاوشهای فضایی، که توسط زیست شناسی، فیزیک و شیمی تاکید میشود، تنها روش یافتن اشکال پیشرفته حیات که ممکن است در ورای جو زمین حادث شده باشد، آن است که با برداری در جستوجوی علامتهایی باشیم که احتمالا موجودات فرازمینی میفرستند. اخترشناسان از پشت تلسکوپهای رادیویی غولپیکر و الکترونیکی خود به دنبال این علامتها هستند.
نخستین جرقه در زمینه کشف هوش فرازمینی و امکان برقراری ارتباط با تمدنی دیگر در مقالهای در نشریه نیچر از سوی دو دانشمند کوکونی و ماریسون مطرح شد. آنها در این مقاله این موضوع را به طور جدی مطرح کردند که اگر در نقاط دیگر کیهان موجودات هوشمندی وجود داشته باشند و مجهز به تجهیزاتی همانند آنچه ما در اختیار داریم، خواهند توانست سیگنالهای رادیویی ما را دریافت کنند و یا اگر پیامی مخابره کرده باشند بیشک میتوان از راه بسیار دور سیگنالهای رادیویی آنها را دریافت و تقویت کرد.
اکنون اخترشناسان از پشت تلسکوپهای رادیویی غولپیکر و الکترونیکی خود به دنبال این علامتها هستند. جستوجوی هوش فرازمینی Searching for Extra-Terrestrial Intelligence یا SETI نامی است که به پروژههای علمی با هدف یافتن هوش فرازمینی گفته میشود.
SETI یک پژوهش علمی است که در میان امواج رادیویی رسیده از سوی فضا، به دنبال الگوهای منظم و منحصر به فردی میگردد که ممکن است از سوی موجودات هوشمند کیهانی ارسال شده باشند. در این پژوهش، با استفاده از رادیوتلسکوپهای قدرتمند، امواج رادیویی کیهانی جمعآوری و به صورت اطلاعات خام ذخیره میشوند. این اطلاعات سپس توسط نرم افزارهایی که ویژه این کار طراحی و روی کامپیوترها نصب شدهاند، آنالیز میشوند و امواج رسیده از منابع طبیعی کیهان، از زمینه حذف شوند تا احتمال یافتن امواج رادیویی منظم که ممکن است منشاء غیرطبیعی داشته باشند، بیشتر شود.
نظریه هوش فرازمینی تاریخی طولانی دارد و به اتم شناسان یونانی و ارسطو در قرن چهارم پیش از میلاد میرسد. کپرنیک و گالیله در آن تجدید نظر کردند و مشخص شد که بین زمین و پنج سیاره سرگردان (عطارد، زهره، مریخ، مشتری و کیوان) شباهتهایی وجود دارد که از روزگاران قدیم مردم از آنها اطلاع داشتند.
این واقعیت در ذهن فلاسفه قرن هجدهم میلادی کاملا جا افتاده بود. به هر حال در سال ۱۸۵۹ دو اتفاق بسیار مهم روی داد و در آن سال چارلز داروین منشا حیات را منتشر ساخت و گوستاو و کیرشهف از راه طیف نگاری به وجود عناصری در خورشید پی بردند. از آن پس بر همگان آشکار شد که حیات میتواند از راه تکامل فیزیکی حادث شود و همچنین این که ماده در همه جا یکسان است.
شاید بتوان دلیل آن ها را این موضوع توصیف کرد که، زیست اخترشناسانی که به دنبال منشا حیات در زمین و یا در جاهای دیگر کیهان هستند، به ستارههای دنبالهدار اهمیت میدهند، این است که منشا این ستارهها یک نقش استثنایی به آنها داده است.
ستارههای دنبالهدار اجرامی هستند که بطور همزمان دارای عناصر آغازین موثر در تشکیل منظومه شمسی هستند و همچنین اینکه طی میلیاردها سال آنها را به حالت انجماد نگاه داشتهاند و این واقعیت که ستارههای دنبالهدار تقریبا در دسترس دانشمندان قرار دارند، دلیل دیگری است.
فرض کنیم در مقابل هر ده کهکشان یک جامعه فرازمینی وجود داشته باشد، اگر تعداد افراد را در هر جامعه ده میلیارد فرض کنیم، همانطوری که در جامعه بشری خود ما نیز به زودی این عدد حاصل خواهد شد، برای جهان قابل مشاهده عدد صد میلیارد میلیارد موجود فرازمینی بدست خواهد آمد. صحبت در مورد میلیونها موجود فرازمینی به این معنا نیست که تنها کار ما را روشن کردن رادیوترانزیستورهای کوچک و گرفتن پیامهای آنهاست، چون بطور متوسط، ما باید ده هزار کهکشان را کاوش کنیم تا شانس منطقی پیدا کردن یکی از آنها را که مسکونی است، داشته باشیم.
مساله یافتن موجودات فرازمینی را فرانک دریک در معادله معروف خود به طریق شایستهای بیان کرده است. معادله بسیار ساده او صرفا به چند عمل ضرب مربوط میشود. این معادله تعداد تمدنهایی را (تنها در کهکشانها) بدست میدهد که حیاتی مشابه حیات ما دارند و قادرند با فاصلههای دور بین ستارهای ارتباط برقرار کنند. این فرمول شامل عوامل کیهانی، زیستی و فنآوری میشود.
درست از زمانی که فرمول دریک ارائه شد تاکنون پژوهشگران بیهوده تلاش کردند که برای هر یک از عوامل ارزشهایی معین برقرار کنند. تنها میزان شکلگیری ستارگان و نسبت ستارگانی را که به خورشید شباهت دارند را میتوان با عدد تعریف کرد، ولی ما هنوز در مورد وجود سیارات اطلاعات ناچیزی در دست داریم و حتی کمتر از آن درباره تعداد آنهایی که در موقعیت مناسبی قرار گرفتهاند.
این موضوع کاملا روشن است که؛ کشف دنیای جدید توسط کریستف کلمب دیدگاههای مردم دنیای قدیم را به کلی تغییر داد. علی رغم این واقعیت که در دو هزار سال قبل، بعضی از یونانیان میدانستند که زمین، گرد است و کرهای به قطر ده هزار کیلومتر در فضا معلق است یا در میان کیهان بیحرکت ایستاده است، اما احتمالا دنیای جدید دیگری در ورای اقیانوسهای کیهانی وجود دارد.
این چشم اندازی فوقالعاده است، اما تا هنگامی که در اثر مشاهداتمان اولین علامت را دریافت نکنیم، کاملا به دیدگاهی جهانی از یک کیهان، درست مانند دیدگاه جهانی از جهان واحدی که کریستف کلمب ترسیم کرد، ایمان نخواهیم آورد. هر چند کشف سال ۱۴۹۲ افق جدیدی را به روی اروپائیان گشود، ولی این کشف تقریبا منجر به از بین رفتن تمدنهای مردمان دنیای جدید شد. حال جای این سوال است که آیا اگر تمدن دیگری پیدا شود، انسان قادر خواهد بود که در مقابل وسوسه این که بار دیگر کار مشابهی انجام دهد، مقاومت کند و رفتاری معقولانه داشته و به این تمدنهای جدید احترام بگذارد.
انتهای پیام/