به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، برای بسیاری از کارآفرینان (و شاید هر فرد بلندپرواز دیگری)، شکست بزرگترین ترس است. وقتی کسی انرژی زیادی گذاشته تا ایدههای جدیدی را مطرح کند، به نتیجه نرسیدن آن ایده، ضربه سنگینی به او وارد میکند.
اما شکست بخشی اجتنابناپذیر در زندگی است و همه ما میتوانیم با داشتن رویکردی مثبتتر نسبت به شکست، از آن منتفع شویم. کریس ولفینگتون، موسس و مدیر عامل استارتآپ راه حلهای مدیریت مالی فینپی (FinPay) نظرات خودش را در مورد غلبه بر شکستها به اشتراک گذاشته است: من بهعنوان یک کارآفرین قدیمی و بنیانگذار چند شرکت در عرصههای تکنولوژی، بهداشت و پرداخت مالی، با چالشها و موانع متعددی روبهرو بودهام.
بزرگترین آزمون توانایی من برای غلبه بر شکست در سال ۲۰۱۰ اتفاق افتاد؛ وقتی شرکت مانی سنترز (Money Centers)، سازمان بسیار موفقی که تاسیس کرده بودم، با بحرانی جدی مواجه شد و یکی از مدیران ارشد شرکت، اختلاس کرد.
این اتفاق باعث شد دو تا از مشتریان بزرگ شرکت، قراردادهای خود را فسخ کنند و شکایتهای قضایی متعددی به سمت ما سرازیر شوند. با اینکه شرکت نتایج ثابتی برای مشتریان رقم زده بود، نتوانستیم آسیب وارد شده را جبران کنیم و چند سال بعد اعلام ورشکستگی کردیم. این تجربه چند نکته در مورد غلبه بر شکست به من آموخت که عبارتند از:
۱- تعیین اصول راهنما و پیگیری مداوم و پیوسته آنها بسیار مهم است
با ایجاد یک سری اصول عملی و واقعبینانه و دنبال کردن آنها، یاد گرفتم برای سختترین چالشها یک راهحل پیدا کنم. اگر نمیدانید از کجا شروع کنید، پیشنهاد من این است که افراد باتجربه، موفق و سختکوش را که در زندگیتان میشناسید ببینید و از تجربه آنها استفاده کنید.
من خیلی از اصول راهنما را از یکی از اقوام نزدیکم که کارآفرین موفقی است و کارهای بشردوستانه زیادی انجام داده، یاد گرفتهام. او این سیاست را در من نهادینه کرد که: «پاسخ یک سوال همیشه نه است، مگر اینکه آن را بپرسید.» این شعار به من اعتماد به نفس داد که به تلاشم ادامه دهم و از اینکه شکست مانع دستیابی من به یک فرصت شود، نهراسم. این اصل را هم قبول دارم که باید «منیت» را کنار گذاشت. وقتی رسوایی مانی سنترز اتفاق افتاد، تا مدتها با جملات منفی و توهینهایی در رسانهها مواجه بودم.
ابتدا این موضوع آزارم میداد و انگیزهام را برای ادامه سفر کارآفرینی از بین برده بود. اما بهتدریج فهمیدم که میتوانم به منفیگرایی هیچ اهمیتی ندهم. تصمیم گرفتم اقدامات خودم را تحت کنترل بگیرم. یاد گرفتم که اگر اجازه دهم ناخودآگاهم بر من غلبه کند و همه انرژیام را صرف این کنم که دیگران در مورد من چه میگویند، نمیتوانم یک رهبر کسبوکار مولد و اثربخش باشم.
۲- از دیگران درس بگیرید
باید به گوش کردن به بینشها و درسهای دیگران تمایل داشته باشید، حتی اگر با رویکرد معمول شما در تعارض باشد. چشماندازهای افراد دیگر اغلب میتواند موقعیتی را که ممکن است خودتان نتوانید تشخیص دهید، روشن کند. میدانم که پذیرش کمک از دیگران، وقتی به موقعیت رهبری خود در سازمان خو گرفتهاید، کمی چالشبرانگیز است. عادت کردهاید که خودتان همه کارها را انجام دهید و تصمیمها را بگیرید.
اما بدانید که به حمایت و راهنمایی افراد اطرافتان نیاز دارید؛ از جمله همکاران و اعضای خانواده. وقتی کسبوکار من فروپاشید، دوست داشتم تنها باشم و خودم را منزوی کنم. آخرین چیزی که احتیاج داشتم گوش دادن به نظرات دیگران در این مورد بود. ناامیدانه میخواستم اثبات کنم که فرد مستقلی هستم و خودم میتوانم کاملا مشکل را حل کنم. این دقیقا همان کاری است که نباید انجام دهید. در نهایت، فهمیدم که باید اقرار کنم به کمک و پشتیبانی دیگران نیاز دارم.
جستوجو کردم و یک مربی شخصی پیدا کردم که سالها در مورد اینگونه شکستها و موفقیتها تجربه دارد. در اوایل توسعه کسبوکار جدیدم، هر هفته با او دیدار میکردم. فکر نمیکنم بدون راهنماییهای این مربی و فامیلم، میتوانستم از این شکست بیرون بیایم. همین الان هم از هوش، خرد و بینش افرادی که در کار کسبوکار به آنها اعتماد دارم، بهره میبرم.
۳- بر انجام یک کار در یک زمان متمرکز شوید
بهترین روش برای پیش بردن کارها این است که مرحله بهمرحله بر کار درستی که میخواهید انجام دهید، متمرکز شوید. بله، برنامهریزی برای آینده عالی است، اما بیش از حد جلوتر فکر کردن گاهی اوقات میتواند باعث شود مسائل حال را به روشنی نبینید.
همچنین ممکن است باعث شود نتوانید عکسالعملهای فوری داشته باشید، چون در نهایت بیشتر زمان خود را صرف جستوجو و برنامهریزی میکنید و از اجرا بازمیمانید. انجام مرحله به مرحله کارها امکان داد بعد از سقوط مانی سنترز، به راحتی از چالشهایی که با آن روبهرو میشدم، عبور کنم.
اگر فقط همه موانعی که پیش رویم بود را در نظر میگرفتم، از پا میافتادم. اما وقتی دقیقا بر کار بعدی که باید انجام میدادم متمرکز شدم، سلامت ذهنی و احساسی من بهبود یافت و این موضوع بر بهرهوری من اثر گذاشت. به محض اینکه مسائل حقوقی و مالی را رفع و رجوع کردم، به این فکر کردم چطور میتوانم بهعنوان یک کارآفرین بهترین عملکرد را داشته باشم.
بیشتر انرژی خودم را صرف شناسایی مسائل مصرفکنندهها و کسبوکارها و پیدا کردن راه حلی برای آنها کردم و اینها من را به سوی شرکت فعلیام سوق داد. احتمال موفقیت هر رهبر کسبوکار بعد از شکست بنگاهش زیاد است. شکست شما را تعریف نمیکند. شکست پایان کار نیست، بلکه فقط شروع یک آینده روشن است. وقتی با اطمینان به این نتیجه میرسید که راهی برای بازگشت مجدد وجود دارد، حتی یک فاجعه عظیم در چشم شما فقط یک دستانداز کوچک در جاده به نظر میرسد.
منبع: روزنامه دنیای اقتصاد
انتهای پیام/