به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، مدتی است که تصاویری از افتتاحیه مسابقات فوتبال ملتهای غرب آسیا در ورزشگاه کربلای عراق در شبکههای اجتماعی دیده میشود. در این تصاویر زنانی بدون حجاب اسلامی و با شکل شمایل خاص، در حال آوازخواندن و ویولن زدن و رقصیدن هستند. این اتفاق در کنار نام «کربلا» که شهر مقدس و مذهبی است، واکنشهای متفاوتی را بهدنبال داشت. ما در گفتگو با دو تن از فعالان و پژوهشگران مدیریت شهری مشهد که مهمترین شهر زیارتی ایران است، این واقعه را از منظر ساختارهای توسعه شهری و بازنمایی رسانهای بررسی کردیم؛ (آقای سیدمحمدجواد میری؛ کارشناس مدیریت شهری، سردبیر پیشین روزنامه قدس و مدیر هنری شهرداری مشهد و دکتر سعید شعرباف، پژوهشگر مدیریت شهری و عضو هیات علمی دانشگاه امام رضا(ع).)
بیشتربخوانید: بیانیه عذرخواهی فدراسیون فوتبال عراق بابت اتفاقات ورزشگاه کربلا
میری بروز پدیده ورزشگاه کربلا را به نگاه سکولار مدیران شهری برمیگرداند و میگوید: این نگاه البته با مذهبیبودن مدیران شهری منافاتی هم ندارد. اینها از رسیدن به مزیتهای اختصاصی فرهنگی خودشان یا عاجز هستند یا بیمناک و حاضر نیستند کلیشههایی را که از نگاه غربی فراگرفتند بشکنند و به ابتکار برسند. شاید استدلال کارگزاران دولت عراق این باشد که این برنامه تعرضی به حرم امامحسین؟ ع؟ نداشته است و طبق یک اسلوب بینالمللی انجام شده است.
او درباره دلالتهای فرهنگی توسعه و مدیریت شهری میگوید: وضعیت مدیریت شهری به تعبیر فلاسفه جسمانیهالحدوث و روحانیهالبقاست. آنچیزی که مدیریت شهری را شکل میداده، امور خدماتی و عمرانی بوده است. حوزه فرهنگی و اجتماعی به مرور زمان در مدیریت شهری وارد شده است. اصولاً شهر دست آدمهای عمرانی و خدماتی بوده است. اگر هم بنا بوده نگاه فرهنگی و اجتماعی در مدیریت شهری وجود داشته باشد، بهمثابه «پیوست» پروژههای عمرانی وارد شده است، درحالیکه اگر ژرفبینانهتر نگاه کنیم مدیریت شهری، مدیریت زندگی و روابط انسانی است و بنابراین نگاه اولیه باید نگاه فرهنگی و مربوط به حوزه علوم انسانی باشد. این نگاه در ایران ما هم جا نیفتاده است؛ حتی بحث اقتصاد شهری هم چندان اهمیت پیدا نکرده است، چه رسد به نگاههای فرهنگی و اجتماعی. اگر جنبه انسانی و فرهنگی قضیه درست شود، بقیه جنبههای سختافزاری هم به سامان خواهد رسید. اگر اینگونه نباشد، منطق کالبدی خودش را به فرهنگ شهر تحمیل خواهد کرد. مثل همین مشهد خودمان که بافت اطراف حرم را از بین بردند و حتی منطق اقتصادی درستی هم نداشت و به اهدافش نرسید.
میری درباره مولفههای مطلوب توسعه شهری شهرهای زیارتی و مذهبی میگوید: هر شهری باید مزیت واقعی خودش را پیدا کند و شهرهایی مانند مشهد و کربلا وقتی برای مخاطبشان جذاب هستند که هویت زیارتی در آن وجود داشته باشد و تقویت شود. هر شهری برای خودش برندسازی میکند و در شهرهای زیارتی یک برندسازی از قبل صورت گرفته است و باید بتوانیم آن را تقویت کنیم. آنچه به حضور بیشتر و کیفیتر زائر کمک کند، در خدمت هویت و برند آن شهر است. البته این به معنای نداشتن جاذبههای تفریحی نیست بلکه باید هر چیزی سر جای خودش باشد و در مجموع محوریت زیارت باقی بماند.
او معتقد است: مهمترین امر به معروف و نهی از منکر ما درباره چنین پدیدههایی این است که منطق مدیریتی درست را مطالبه کنیم و کار را به اهلش بسپریم؛ انسانهایی که هم دارای اصالتهای هویتی هستند و هم دارای خلاقیت و جسارت مدیریتی.
شعرباف علاوه بر اینکه ریشههای ساختاری چنین پدیدهای را ذکر میکند، جنبه رسانهای آن را هم بررسی میکند. او میگوید: امثال ما معروف هستیم به اینکه میخواهیم بحثها را ساختاری مطرح کنیم و بگوییم داستان عمیقتر از این حرفهاست. تغییرات تدریجیتر و وسیعتری در همه مراکز زیارتی ما در حال شکلگرفتن است؛ تغییراتی که بدون تظاهرات مستقیم شکل میگیرد، بدون اینکه فرد حس کند در برابر یک پدیده ضداخلاقی و ضدهویتی قرار گرفته است. این مدلی که ما در توسعه شهرهای زیارتی در مشهد در ۲۰ سال اخیر تجربه کرده بودیم، با تفاوتهایی در قم و شیراز و کربلا و نجف و... هم اجرا میشود و حتی بعضی از مشاورانشان ایرانی هستند. یک الگوی تغییر تدریجی هویتی داریم که بعضی جنبههایش مشترک است. بعد از مدتی برندینگ شهر عوض میشود. مثلاً پارک آبی مشهد اصل میشود و محور اقتصاد میشود. شما اگر طرح توسعه کالبدی کربلا و نجف را با مشهد مقایسه کنید تقریباً مدل تجاریسازی دایرهای که در مشهد داریم در آنجا هم پیاده شده است.
من نقشههای این مدل توسعه را دارم و دیدهام. حرمی که وسط قرار گرفته است و از محیط بیرونی جدا شده است و مردم در مسیر اصلی رفتوآمد نیستند. مثل میدان امام اصفهان نیست که مسجد و بازار در یک مسیر هستند. تولیت اماکن مقدس هم تمرکزش بر مدیریت همان محدوده است و از مرز حرم که خارج میشوید همه چیز آزاد میشود؛ هم روابط اخلاق و فرهنگی و هم مدل اقتصادی و تجاری. اینگونه یک مجتمع تجاری با برندهای لوکس چسبیده به حرم امام مستضعفان است. به اینگونه تغییرات هم نمیتوان با یک بیانیه و تظاهرات و... پاسخ داد. باید یک جبهه تبیینی باشد که پشت سر هم پیشنهاد بدهد و حرف بزند تا به الگوی مطلوب برسد.
او با این مقدمه ماجرای ورزشگاه کربلا را از زاویهای دیگر بررسی میکند و معتقد است که این داستان متفاوت است. او بیان میکند: این کاری که انجام شد، خاص عراق است. در کربلا یک اتفاق رسانهای در حال انجام است. این ماجرا یک جبر تکجملهای و یک تصویر است. در کربلا که هیچ مسابقه بینالمللی به این شکل برگزار نمیشده است، ناگهان بهصورت مشترک با اربیل انتخاب میشود برای میزبانی یک مسابقه بینالمللی و بعد آن اتفاقات میافتد. البته مسابقاتی در شهرهایی مانند نجف داشتهایم، اما در هیچیک خواننده خانم، آن هم با رقص نمیآمده است؛ یعنی حتی در فرهنگ آن مناطق هم چنین چیزهایی نادر اتفاق میافتد. هیچوقت خوانندهای از لبنان دعوت نمیشود که به عراق بیاید و در این شهرها بخواند. عامدانه هم سرود ملی عراق برای اجرا انتخاب شده است، چون یک موضوع فراگیر اجتماعی است. ظاهر موضوع بسیار فسادانگیز است؛ یعنی وقتی کسی کلمه «کربلا» را در کنار این تصاویر میگذارد بدون هیچگونه تخصصی متوجه مفهوم نچسب این واقعه به کربلا میشود.
شعرباف ادامه میدهد: با این حال من وقتی فضای رسانهای و شبکههای اجتماعی عراق را نگاه میکنم، میبینم که جنگ مغلوبه است برای جریان غربگرا در عراق. یعنی این واقعه با آن فساد واضح، اتفاق افتاده است که در فرهنگ عراق هم مورد پذیرش نیست، اما خیلی معدود کسانی جرات کردند از اعتراض به این موضوع دفاع کنند. در جریان بچهمذهبیها این شبهه وجود دارد که تکآدمهای سیاسی و مذهبی که معترض هستند، اگر راست میگفتند باید نسبت به فقر و بدبختی مردم اعتراض میکردند. از آن طرف کلی محتوای رسانهای تولید میشود که میگوید قانون آزادی پوشش برای همه شهرهای عراق است و به این واسطه به نوری مالکی و شهردار کربلا و... انگ میزنند که اینها برخوردشان سیاسی است و سابقه فساد دارند.
او ابعاد این عملیات رسانهای را توضیح میدهد: اینها از طریق ورزش که یک امر اجتماعی موجه است، وارد شدهاند و سرود ملی عراق را هم خواندهاند. بنا بوده که یک استفاده رسانهای واضح شود. خواص متدین در عراق گرفتار شبهات هستند. چیزی بهعنوان هویت متمایز در استدلال آنها وجود ندارد. با یکی دو تا شبهه عمومی درگیر میشوند. مثلاً اینکه آیا ما قرار است حرم کربلا را در همه زمینها ادامه دهیم؟ این معلوم میشود که پیکان رسانهای به هدف خورده است. این اتفاق رسانهای برای خواص هویتمدار عراقی یک آزمون شکستخورده بود. حتی واکنشهای اعتراضی به این موضوع از سطح بسیار پایینی برخوردار بوده است. هیچکدام از سطوح دانشگاهی وارد این ماجرا نشدهاند. شما در عراقیهای شهرهای مذهبی و حتی غیرمذهبی یک مورد هم بیحجابی واضح در مردم نمیبینید به استثنای برخی مناطق بغداد و.... ناگهان در این فرهنگ چنین اتفاقی میافتد که از قبل برنامهریزی شده است. اینجا اساساً اسم «کربلا» و تصویرش موضوعیت دارد. نقشه این است که وقتی من در کربلا بتوانم یک سطحی از تسامح اخلاقی را بدون پاسخ مناسب تبیینی از جانب خواص پیاده کنم، دیگر تکلیف کل عراق مشخص است.
اینها را بگذارید در کنار فساد موجود در عراق و نارضایتی از دولتها. با این شرایط قطعاً با یک فاصلهای جریان غربگرا در انتخابات پیروز خواهند شد و مناصب سیاسی را بهعهده میگیرند. همان اتفاقی که بعد از جنگ در کشور ما افتاد در عراق با سرعت بیشتری پیگیری میشود. دانشجویان فعال و توانمند و متدین عراقی به من پیام میدهند که ما در شبکههای اجتماعی در حال پاسخ دادن به این مساله هستیم که چرا اعتراض کردهایم به چنین حادثهای در کربلا! یعنی جنگ به نفع طرف مقابل مغلوبه است. البته من نمیتوانم با بینهای این را به جریانی وصل کنم که پول داده است تا چنین اتفاقاتی بیفتد. عراقیها که خودشان میگویند ما وزارت جوانانمان دست جریان غربگراست و بچههای حشدالشعبی که میگویند دست داعشیهاست. به این معنا که وابسته به جریان بعث هستند و این وزارت به آنها واگذار شده است. البته من سندی برای اینها ندارم. وظیفه این جریان هم منفعل کردن ماست که بگوییم کربلا که اینطور شد، تکلیف مشهد و دیگر شهرها که مشخص است.
شعرباف پیشنهاد میدهد که ما ادبیات حوزههای تخصصی شهری و حتی ادبیات غربی شهرسازی و برندینگ و... را باید در سطوح دانشگاهی عراق مطرح کنیم. او میافزاید: واکنشهای کاملاً سلبی را جامعه عراقی از ما نمیپذیرد. اینکه مرجعیتی مانند آیتالله سیستانی درباره این موضع حرف بزند خیلی مهم است. اینکه آیتالله سیستانی موضع نمیگیرند شاید به این دلیل است که مسائل دیگری را مهم میدانند یا به هر دلیلی میخواهند به این موضع ضریب ندهند. البته این را باید بدانیم که جریان مذهبی و حتی خاکستری در عراق از آقای سیستانی تأثیرپذیر است. ممکن است از کسانی مانند نوری مالکی ناراضی باشند، اما نسبت به آقای سیستانی بسیار تأثیرپذیر هستند. آنچه مهم است اینکه یک جریان جوانی در عراق داریم که تقریباً به لحاظ فکری شبیه شاگردان دکتر شریعتی در ایران است. یکی از دانشجویان عراقی من پسزمینه کامپیوترش عکس دکتر شریعتی است. این خودش قابل تحلیل است که چرا تفکرات دکتر شریعتی در آنجا مخاطب پیدا کرده است. یک جریان عدالتخواه هم در عراق وجود دارد که مثلاً اولویت را مسائل اجتماعی میداند و موضوعاتی مانند حجاب را اولویت نمیداند. اینها قابل گفتگو و ارتباط هستند. باید تاریخ توسعه ایران را به اینها منتقل کنیم؛ با همه شبهاتی که داشتیم. مثلاً داستان توسعه شهرهای زیارتیمان را میتوانیم به اینها منتقل کنیم. ارتباطاتی وجود دارد که این بحث را ممکن میکند. فضاهایی برای «سمن»ها وجود دارد که میتواند در عراق این بحثها را پیگیری کند.
منبع: صبح نو
انتهای پیام/