عاشیق مولا

صدای دلنشینی شنیده می‌شود. سکوت کرده و گوش دل می‌دهم.. نوای خوشی همراه ساز به گوش می‌رسد که می‌گوید بیا تا برایت از مولا بگویم، که از آنجایی که دیده نمی‌شود، دیده می‌شود و روز را از درون روز برمیگرداند. همان مولایی که هر بی دینی را که بسمتش می‌رفت، به دین دعوت می‌کرد؛ و دشمنان از شمشیر ذوالفقار او وحشت داشتند. از قرآنی می‌گوید که از عرش به زمین فرستاده شد و از پیامبر که دست مولا را در دست خود گرفته و پس از آن وحی آمد که امروز دینتان را برایتان کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام داشتم. کسی در گوشم زمزمه می‌کند که هر جا بنگری باغ جنت و نعمت خداوند است. همه‌ی آنچه که می‌شنوم مانند رویا است. رویایی که یک عارف در لباس عاشیق برایم روایت می‌کند. عاشیقی که سال هاست از علی می‌خواند و محمد، از دین، عرفان، شریعت، حماسه و عشق. یار محمد عیسی بگلو همان عاشیق عارفی است که قلبش پر از حقیقت است، او که به گفته خود هفتاد و پنج سال دارد، هفتاد و پنج داستان عاشیقی را سال‌ها روایت کرده و از این تعداد، پنج روایت سروده و ساخته خود ایشان است. وی به همراه همسر خود در روستای باغلوچه شهرستان خدابنده زندگی می‌کند و علاوه بر عاشیقی به امور تعزیه گردانی و همچنین کشاورزی و دامداری مشغول است. ایشان جزو مفاخر زنده دنیا هستند و نامشان در سازمان جهانی یونسکو ثبت گردیده است.
۳۰ / ۰۵ / ۱۳۹۸ - ۰۰:۱۰
/
پربازدیدترین عکس‌ها
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
United States of America
محمد
۰۲:۲۷ ۳۰ شهريور ۱۴۰۲
صدای ساز استاد واقعا دلنشین و آرام بخش بود، خدا رحمتش کنه روحش شاد و یادش گرامی