به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، بهرام ۲۳ ساله دانشجوی کامپیوتر که در جنوب تهران زندگی میکند، با چند جوان پولدار در دانشگاه همکلاسی شد و خیلی زود به خاطر مرام و معرفتی که داشت با همکلاسیهایش صمیمی شد و بعد از دانشگاه با آنها به خوش گذرانی میپرداخت.
مدتی از دوستی بهرام با دوستانش گذشت و روزهای نخست به بهانههای مختلف از پدر کارمندش برای خوش گذرانی با همکلاسیهایش پول میگرفت تا جایی که دیگر سکوت پدر شکست و در پرداخت پول به پسرش سرسخت شد.
بیشتر بخوانید: نقشه قتل روی دیوار خانه قاتل!
پسر جوان سعی داشت با همکلاسیهایش همقدم باشد، اما اختلاف طبقاتی باعث شده بود شرایط برای بهرام سخت شود و همین کافی بود تا به فکر چارهای بیفتد.
پیک موتوری
بهرام که یک موتورسیکلت داشت، ابتدا به یک پیک موتوری رفت و شروع به کار کرد، اما به خاطر حضور در کلاسهای دانشگاه نمیتوانست زمان زیادی را در پیک موتوری سپری کند و زمانهای بعد از کلاس نیز با دوستان پولدارش به خوش گذرانی میپرداخت.
جالب بود که دوستان بهرام هیچ وقت از او توقع نداشتند مثل آنها لباس بپوشد و خرج کند، اما پسر جوان سعی داشت خودش را با آنها همراه کند.
مدتی گذشت، اما خوش گذرانیها و تعطیلات آخر هفته هزینه زیادی برای بهرام داشت و پسر جوان که نمیخواست از دوستان دانشگاهی اش عقب بیفتد، تصمیم به اقدام عجیبی گرفت.
کیف قاپی
سال ۹۷ بود که ماموران پلیس تهران در جریان کیف قاپیهای عجیبی در این شهر قرار گرفتند و تیمی از ماموران برای دستگیری عامل این سرقتها وارد عمل شدند.
ماموران در گام نخست پی بردند که سارق سوار بر موتور و به صورت تک نفره دست به دزدی میزند و روزانه یک دزدی بیشتر انجام نمیدهد.
شگرد سرقتها خاص بود؛ با بررسی دوربینهای مداربسته در محلهای سرقت سرنخی از تصویر دزد تک رو به دست نیامد و تنها مشخص شد که این سارق تازه کار است.
ماموران احتمال میدادند که سارق جوان برای تامین هزینه اعتیادش روزانه دست به سرقت میزند.
نخستین ردپا
ردیابیها ادامه داشت تا این که شماره پلاک موتورپسر جوان در اختیار ماموران قرار گرفت و ماموران به سراغ صاحب موتور رفتند که کارمند یک اداره بود.
تیم پلیسی در این مرحله پی بردند که صاحب موتور، آن را برای پسر دانشجویش خریده است و از ماجرای کیف قاپیها اطلاعی ندارد و در ادامه ماموران پسر جوان را که بهرام نام داشت دستگیر کردند.
بهرام ابتدا خود را بی گناه میدانست، اما وقتی تصویرش را در دوربینهای مداربسته دید ناچار لب به سخن باز کرد و به کیف قاپیهایش اعتراف کرد.
حکم زندان
پس از صدور قرار مجرمیت و در حالی که بهرام با سپردن وثیقه آزاد شده بود، پرونده اش در دادگاه عمومی قضایی تهران بررسی شد و قضات با وجود اعلام رضایت خیلی از مال باختهها که به آنها ردمال صورت گرفته بود از جنبه عمومی جرم بهرام را مجرم شناختند و او را به ۱۸ ماه زندان و ۷۴ ضربه شلاق محکوم کردند.
این حکم مورد اعتراض قرار گرفت و به دادگاه تجدید نظر استان تهران رفت که پس از مطالعه دقیق تایید و قطعی شد.
گفتگو با سارق دانشجو
پسر جوان هنوز باور ندارد که باید به زندان برود، تنها نگرانیاش ناراحتی پدر است. او برای اجرای حکم احضار شده و چهره اش مملو از ترس و خجالت است:
سابقه داری؟
نه، تا حالا خلافی نکرده بودم.
چرا دزدی؟
به خاطر خوش گذرانی و همقدم شدن با دوستان پولدارم.
دوستان پولدارت؟
بله، همکلاسی هایم در دانشگاه وضعیت مالی خوبی داشتند و، چون میخواستم رفاقتم با آنها ادامه داشته باشد به پول نیاز داشتم.
چرا نمیخواستی رفاقتت قطع شود؟
چون همکلاسیهایم بودند و چند سال است که با هم هستیم، نمیخواستم در کلاس نگاه شان به من تغییر کند.
چقدر پول برای خوش گذرانی نیاز داشتی؟
در هفته که زیاد خرجی نداشتیم، اما آخر هفتهها که با دوستانم دورهمی میگرفتیم مجبور بودم هزینه کنم.
مثلا چقدر هزینه آخر هفته ات بود؟
شاید ۲۰۰ هزار تومان و بعضی اوقات بیشتر
خانوادهات کمک نمیکردند؟
پدرم کمکم میکرد، اما هزینه من زیاد شده بود و پدرم مرا محدود کرده بود.
دوستانت از وضعیت مالی خانواده ات خبر داشتند؟
میدانستند بچه جنوب تهران هستم و وضعیت مالی متوسطی دارم. باور کنید خودشان هم اصرار نداشتند که مثل آنها پول خرج کنم، اما خودم نمیخواستم زیر منت دوستانم باشم.
به همین دلیل دزدی کردی؟
بله، مدتی در پیک موتوری کار کردم، اما چون وقت زیادی در پیک نمیگذاشتم پول خوبی به دست نمیآوردم و در ادامه مجبور شدم دزدی کنم.
فکر نمیکردی دستگیر شوی؟
نه، چون تازه کار بودم و روزی یک سرقت انجام میدادم فکر نمیکردم دستگیر شوم.
چرا روزی یک سرقت انجام میدادی؟
من دزد نبودم و تنها به اندازه نیازی که داشتم دزدی میکردم.
به نظرت کار درستی کردی؟
نه، اگر میدانستم دستگیر میشوم و آبرویم میرود هیچ وقت این کار را نمیکردم.
به عقبتر برگردیم، چه راهکاری برای ادامه خوش گذرانی هایت داری؟
از خوش گذرانی هایم کم میکردم و به جای این که هر هفته پیش دوستانم بروم ماهی یک بار میرفتم، هم به خودم خوش میگذشت هم خانواده ام زیر فشار نمیرفتند.
وحالا به زندان میروی؟
بله، خیلی سخت است و باور نمیکنم.
حرف آخر؟
همیشه حرف پدر و مادرتان را گوش کنید، این که با افراد سطح بالاتر از خودتان دوستی میکنید خیلی خوب است، چون به رشد کردن فکر میکنید، اما باید مدیریت داشته باشید و نخواهید مثل من راه صد ساله را یک شبه طی کنید.
منبع: روزنامه خراسان
انتهای پیام/